خاطرات جذاب مهران مدیری و رامبد جوان از روزهای اول مدرسه
خاطرات جذاب و دیدنی اولین روز مدرسه مهران مدیری و رامبد جوان؛ از کتک خوردن تا چسبیدن به تیر چراغ برق
خاطرات جذاب مهران مدیری و رامبد جوان از اولین روز مدرسه، از کتک خوردن تا چسبیدن به تیر چراغ برق، داستانهایی شیرین و دیدنی است.

همه ما داستانهایی جذاب و شیرین درباره شروع مدرسه داریم. همچنین، گوش دادن به خاطرات دیگران درباره اولین روز مهر، جالب و خواندنی است.
مهران مدیری
در اولین روز مهر، اولین تنبیه مدرسهام را تجربه کردم. پدرم موهایم را اصلاح کرد و من لباس یقهسفید و کت و شلواری که نامم روی آن نوشته شده بود، بر تن کردم. روز اول، مرا به مدرسه دلگشا در میدان بروجردی برد و خودش رفت. وقتی وارد حیاط مدرسه شدم، سه دانشآموز بزرگتر، یکی سوم و دیگری پنجم، مقابل من قرار گرفتند و یکی از آنها، که بزرگتر بود، با لحنی پرسید: «حالت چطوره؟» و ناگهان، چنان مشت محکمی به شکمم زد که بقیه ماجرا را دیگر به خاطر ندارم. تا زمانی که چشمانم را باز کردم، ناظم و مدیر بالای سرم بودند و...
رامبد جوان
در سال ۱۳۶۵ دوره آمادگی را سپری کردم و در آنجا آنقدر بازی میکردم که تصور میکردم تمام مدرسه همان بازیهاست. وقتی وارد کلاس اول شدم، با شادی و همراهی مادرم، در روز نخست مدرسه وارد کوچه بنبست مدرسه شدیم. در آنجا پسری را دیدم که به تیر چراغبرق چسبیده بود و مادرش او را میکشید تا وارد مدرسه شود. از کنارشان با لبخند گذشتم و وارد مدرسه شدم. همان روز اول، اتفاقهایی افتاد که روز بعد، همان پسری که به تیر چراغبرق چسبیده بود و مادرش او را میکشید، من بودم...