آینده مبهم هنر عروسکی در ایران؛ نیاز به حمایت و بازسازی
آینده مبهم هنر عروسکی در ایران؛ کمبود حمایت، رکود و نیاز به بازسازی فرصتها
آینده هنر عروسکی در ایران در هالهای از ابهام؛ کمبود حمایت، رکود و نیاز به بازسازی فرصتها برای احیای این هنر فرهنگی ارزشمند.

در دنیای هنر عروسکی، تنها نخ و پارچه نیستند که به حرکت درمیآیند؛ این هنر پلی است میان تخیل و واقعیت، جایی که قصهها، شوخیها و احساسات از دل عروسکها زنده میشوند و به زندگی مخاطب راه مییابند. «امیرسلطان احمدی» برای بسیاری از مخاطبان با شخصیت ماندگار «پسرعمهزا» در مجموعه محبوب «کلاهقرمزی» شناخته میشود، اما کارنامه او تنها به این نقش محدود نمیشود. احمدی در نقش صداپیشه، بازیگر و ترانهسرا در آثار متعددی حضور داشته است و توانسته بخشی از خاطرات جمعی کودکان و نوجوانان را شکل دهد. در این گفتوگو، او از پشتصحنههای این مسیر، چالشهای عروسکگردانی در ایران و آینده این هنر سخن میگوید.
با توجه به تولیدات قابل توجه در حوزه عروسکگردانی در سالهای اخیر و شهرت برخی عروسکها در میان مردم، اما همچنان این هنر نتوانسته جایگاه سابق خود را بازیابد. بسیاری معتقدند که آینده عروسکگردانی در ایران امیدبخش است، اما چه چشماندازی برای آن متصوریم؟
در دهههای ۶۰ تا اواسط ۹۰، به دلیل حمایت رسانهها و موفقیت آثار کودکانه، عروسکگردانی رونق داشت و هنرمندانی در سطح ملی و بینالمللی تربیت شدند که شاگردانی نیز پرورش دادند. اما در حال حاضر، توجه رسانهها و سرمایهگذاران عمدتاً به تولیدات بزرگسال معطوف شده و نمایش عروسکی به حاشیه رانده شده است. این تغییر تمرکز باعث شده است که تولیدات کودک، بهویژه آنهایی که با عروسکها ساخته میشوند، کمتر مورد حمایت قرار گیرند و فرصت رشد نیابند.
در کنار این وضعیت، علاقهمندان و هنرمندان مستقل در فضای دیجیتال فعال هستند، اما نبود زیرساختهای مناسب برای دیده شدن، کار را برای آنها دشوار ساخته است. نسل جوان آموزشدیدهای که آماده ورود به عرصه حرفهای هستند، اما سازوکارهای حمایتی برایشان وجود ندارد. نمایش عروسکی، که بخش مهمی از فرهنگ و خاطرات جمعی ما را تشکیل میداد، اکنون سهم کمی در رسانهها و بودجهها دارد، و این بیتوجهی میتواند پیامدهای نگرانکنندهای برای آینده این هنر در پی داشته باشد.
شما سالها در عرصه نمایش عروسکی فعالیت میکنید و این هنر را به خوبی میشناسید. در چنین شرایطی، جایگاه نمایش عروسکی در فرهنگ امروز ما چگونه است؟ در دورانی که انیمیشن، سینمای کودک و سریالهای خانگی بیشتر دیده میشوند، آیا این هنر هنوز میتواند مخاطب خود را حفظ کند؟
انتظار ما از تلویزیون، بهویژه در حوزه کودک، بسیار بیشتر بود. زمانی که شبکه دو مسئولیت اصلی تولیدات کودک را بر عهده داشت و پس از آن با راهاندازی شبکه پویا، امید داشتیم که شاهد تولیدات باکیفیتتری باشیم، اما نتیجه برخلاف انتظار بود. نمونهای از این موضوع، پروژهای است که در سال ۱۳۹۸ برای ساخت مجموعهای عروسکی بر اساس یک اثر بینالمللی موفق، با کارگردانی آقای علوی و تهیهکنندگی آقای درویشعلیپور، آغاز شد، اما پس از گذشت شش سال، پروژه متوقف مانده و خبری از ادامه آن نیست.
مشکل اصلی در کمتوجهی به حوزه کودک است؛ هزینهکرد برای این بخش چندان جدی گرفته نمیشود. در حالی که تولید نمایش عروسکی، به دلیل نیاز به ظرافت و اصول خاص، کاری پرهزینه و پیچیده است، اما نگاهها در این حوزه سادهانگارانه است. در گذشته، حتی مراکز استانی در تولید نمایشهای عروسکی فعال بودند و همکاری خوبی با تهران داشتند که هم به تربیت نیروهای جدید کمک میکرد و هم تولید محتوا را گسترش میداد. اکنون این مسیر تقریبا مسدود شده است. با وجود خاطرات جمعیای که عروسکها برای مردم ساختهاند، هنوز این هنر آنطور که باید جدی گرفته نمیشود و این بیتوجهی، بخشی از هویت فرهنگی ما را نادیده میگیرد.
تمرکز فرصتها در پایتخت
آثار ماندگاری مانند «کلاه قرمزی» هنوز در خاطر مردم زندهاند و بسیاری از آنها در گیشه نیز موفق ظاهر شدهاند. اما چرا امروزه تولیدات عروسکی و کودکانه تا این حد کمرنگ و نایاب شده است؟ صنعت تئاتر و سینمای عروسکی که سابقاً با آثار موفقی مانند «کلاهقرمزی»، «گلنار» و «علی و غول جنگل» خاطراتی ماندگار برای کودکان رقم زده بود، اکنون با رکود و کاهش تولید مواجه است.
تولید انیمیشن و نمایشهای عروسکی برای کودکان در سال تنها به تعداد انگشتشمار رسیده است و نیاز به حمایت جدی از این حوزه احساس میشود. تئاتر عروسکی بزرگسالان نیز هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است، هرچند برخی آثار مانند «مجلس» و «جک نارن» توانستهاند مخاطبان را جذب کنند. کارگردانان این عرصه از هزینهبر بودن تولید و کمبود پروژههای جدید گلهمندند و بر این باورند که عشق کودکان به این هنر همچنان زنده است، اما نبود حمایت و توجه کافی باعث ناامیدی فعالان این حوزه شده است.
جشنوارهها و فضای محدود نمایش عروسکی امروزی، آیا هنوز میتوانند هنرمندان این عرصه را پرورش دهند؟ سلطاناحمدی معتقد است اگرچه این فرصتها کمرنگ شدهاند، اما هنوز ظرفیت بازگشایی مسیرهای نو را دارند، همانند دوران اوج گذشته.
او میگوید: «من بیش از بیست سال در حوزه عروسکگردانی فعالیت دارم و جشنوارههایی مانند «هزار و یک» هنوز تنها فرصت دیده شدن ما هستند. این جشنوارهها زمانی سکوی پرتاب هنرمندان جوان بودند، اما حالا بیشتر جنبه تشریفاتی پیدا کردهاند و سالنهای مناسب برای اجرای نمایش عروسکی کم شده است.»
سلطاناحمدی همچنین اشاره میکند: «سالها پیش با همین فعالیتها توانستم زندگیام را بسازم، اما امروز شرایط اقتصادی بسیار سخت شده است و جوانان عروسکگردان چشمانداز روشنی ندارند. بدون حمایت نهادهایی مانند کانون پرورش فکری و تالار هنر، تولید آثار عروسکی به شدت کاهش یافته و حتی در تهران نیز محدود شده است.»
نمایش عروسکی در گوشه و کنار ایران همچنان نفس میکشد؛ از شیراز تا اردبیل، اما آیا در این فضاهای پراکنده امکان رشد وجود دارد؟ سلطاناحمدی بر این باور است که تمرکز فرصتها در تهران، هنر را به انحصار کشانده است. در حالیکه نمونههایی در اروپای شرقی نشان میدهند با برنامهریزی میتوان هنر را به دل شهرهای کوچک برد، نه فقط در سالنهای پایتخت، بلکه در تماشاخانههایی که هنوز به رویاهای خود وفادار هستند.
با وجود فعالیت هنرمندان خلاق در شهرهای مختلف کشور، مثل آثار فوقالعادهای که سال گذشته از شیراز و اردبیل دیدیم، متأسفانه این ظرفیتها چندان دیده نمیشوند. انگار فقط در تهران فرصتهای محدود و متمرکز وجود دارد، و این وضعیت باعث مهاجرت اجباری جوانانی میشود که شهر خود را دوست دارند اما کار نیست.
از سوی دیگر، سالنهای خصوصی در تهران معمولاً تمایلی به پذیرش آثار عروسکی ندارند، زیرا صرفه اقتصادی برایشان مهم است. با این حال، برخی افراد با وجود تمام مشکلات تلاش میکنند شرایط را تغییر دهند. برای نمونه، یکی از دوستانم اخیراً در یک تماشاخانه خصوصی برنامهای راهاندازی کرده است که صبحها نمایش عروسکی برای کودکان اجرا میشود. همین اقدامات کوچک میتواند نویدی باشد برای ادامه مسیر هنرمندان این حوزه.