کد خبر: 40652

کارگردان «بوقچی» از چالش‌های اقتباس و شخصیت‌پردازی در دنیای فوتبال

کارگردان سریال «بوقچی» از چالش‌های اقتباس، شخصیت‌پردازی و انتخاب مربی در دنیای پرهیجان فوتبال

کارگردان سریال «بوقچی» درباره چالش‌های اقتباس، شخصیت‌پردازی و انتخاب مربی در دنیای فوتبال پرهیجان صحبت می‌کند.

کارگردان سریال «بوقچی» از چالش‌های اقتباس، شخصیت‌پردازی و انتخاب مربی در دنیای پرهیجان فوتبال

در هیاهوی میدان سبز، همیشه داستان‌هایی فراتر از نود دقیقه نفس‌گیر مسابقه در جریان است. روایت‌هایی از رختکن‌ها، سکوهای سیمانی و زندگی‌هایی که با هر سوت داور، زیر و رو می‌شوند. اکنون، تلویزیون با سریال «بوقچی»، به کارگردانی حسن حبیب‌زاده، به این حواشی جذاب و دنیای پر التهاب فوتبال نگاهی عمیق‌تر دارد.

این سریال با حضور بازیگران معتبر مانند بیژن امکانیان و حسن پورشیرازی، پس از یک توقف ناخواسته، بار دیگر به پخش در شبکه سه رسیده است تا داستانی نو و متفاوت در قالب این ورزش محبوب را روایت کند. به همین مناسبت، با حسن حبیب‌زاده گفت‌وگویی انجام دادیم تا از مراحل شکل‌گیری این پروژه و مسیر رسیدن آن به قاب تلویزیون برایمان بگوید؛ داستانی که با رگه‌هایی آشنا همراه است، اما ریشه‌هایش در خاکی متفاوت کاشته شده است.

از یک سناریوی قدیمی تا بازآفرینی یک داستان نوین

هر داستانی نقطه شروعی دارد. برای «بوقچی»، این نقطه، یک فیلمنامه قدیمی بود که در باشگاه فیلم سوره خاک می‌خورد. حبیب‌زاده روایت می‌کند که سرآغاز ماجرا این‌گونه بود: «یک فیلمنامه قدیمی‌تر نوشته آقای محسن ملکی در باشگاه سوره موجود بود. این فیلمنامه با تلویزیون در ارتباط بود اما پروژه‌ای جدی در حال اجرا نبود. در حدود خردادماه 1402، این متن به من پیشنهاد شد. وقتی آن را مطالعه کردم، شباهت‌هایی با ایده‌های تد لاسو دیدم که توجه‌ام را جلب کرد، اما در همان ابتدا گفتم که این فیلمنامه نیاز به بازنویسی دارد.»

او بر این باور بود که خط اصلی داستان و ایده اولیه جذاب و قابل دفاع است، اما برای زنده کردن آن، نیازمند طراحی مجدد و بنیادین بود. «با ایده اولیه‌اش موافقم و آن را دوست دارم، اما باید از نو نوشته شود. بنابراین، با آقای محسن ملکی، نویسنده اولیه، و یک دوست دیگر نشستیم و کار را بازطراحی کردیم. پس از آن، من بازنویسی نهایی را انجام دادم و در پاییز و زمستان همان سال، وارد مرحله پیش‌تولید شدیم.» به این ترتیب، یک ایده خام در یک کارگاه سه‌نفره شکل گرفت تا برای ورود به مرحله عملی آماده شود.

ریسک‌پذیری در پرتو شخصیت «تد لاسو»

شاید بزرگ‌ترین چالش «بوقچی» سایه سنگین سریال جهانی «تد لاسو» باشد؛ اثری که با مفهوم مربی بی‌ربط در یک تیم فوتبال، توانست دل مخاطبان جهانی را ببرد. آیا این شباهت، نقطه ضعف سریال ایرانی نیست؟ حبیب‌زاده با صداقت و نگاهی تحلیلی به این ریسک اشاره می‌کند: «این موضوع دو وجه دارد. از یک طرف، ممکن است مقایسه شدن با اثر خارجی رخ دهد و در نتیجه، اثری که در ایران ساخته‌ایم، نتواند به سطح آن نمونه جهانی برسد و کسانی که آن را دیده‌اند، مقایسه کنند و در این مقایسه، ما بازنده باشیم.»

او بلافاصله به جنبه دیگر این موضوع می‌پردازد: «از سوی دیگر، وقتی یک ایده موفق است، ریسک سرمایه‌گذاری روی آن کاهش می‌یابد. باید بین این دو جنبه توازن برقرار کرد و تصمیم گرفت کدام‌یک بر وزن بیشتری است.» کارگردان «بوقچی» تأکید می‌کند که اهمیت ندارد شباهت اولیه، بلکه میزان و نسبت اقتباس است. «ما تصمیم گرفتیم این شباهت ایده اولیه را آشکار کنیم و بگوییم که از آن اثر الهام گرفته‌ایم. حتی در بازنویسی و شخصیت‌پردازی برخی بازیکنان، نگاهی به آن سریال داشتیم، ولی داستان ما در اصل چیز دیگری است.»

او تفاوت اصلی را در ادامه روایت می‌داند: «در «بوقچی»، دو خط اصلی داستان و خطوط فرعی خانوادگی و عاشقانه وجود دارد که هیچ ارتباطی با آن سریال ندارند. شباهت اولیه در همان قسمت‌های اول و دوم پایان می‌یابد. در «تد لاسو»، مربی که برای شکست آمده، سریعاً از داستان کنار گذاشته می‌شود و تمرکز بر روابط شخصیت‌ها است. اما در سریال ما، خط داستانی بهرام (شخصیت اصلی) که برای شکست تیم آمده، تا پایان ادامه دارد. علاوه بر این، خط داستانی کارگران کارخانه و روابط خانوادگی شخصیت‌های فرعی، داستان‌هایی کاملاً جدید هستند که ساختار اصلی سریال ما را تشکیل می‌دهند.»

انتخاب مربی: از پنجاه‌سالگی تا نزدیک به هفتادسالگی

در هر تیم، نقش مربی اهمیت زیادی دارد و در «بوقچی»، این مسئولیت به حسن پورشیرازی سپرده شده است؛ بازیگری که اخیراً با فیلم «پیر پسر» در سینماها درخشیده است. آیا او در ابتدای فرآیند بازیگری اصلی بود؟ حبیب‌زاده درباره روند انتخاب نقش اصلی توضیح می‌دهد: «آقای پورشیرازی قبلاً هم بازیگر برجسته و شناخته‌شده‌ای بودند و با چهره‌های برجسته سینما همکاری کرده بودند.

طبیعتاً فرآیند انتخاب بازیگر نیازمند توجه به جزئیات زیادی است، اما نکته جالب این است که در ابتدا سن مربی حدود ۵۵ سال تصور می‌شد، اما پس از بررسی‌های بیشتر تصمیم گرفتیم سن او را بالاتر ببریم، در حدود ۶۰ تا ۷۰ سال. هدف این بود که چهره و هویت او بیشتر حس استیصال و زندگی سخت را منتقل کند.» با تغییر این استراتژی، گزینه‌ها محدودتر شدند و تمرکز بر یک نام خاص شد. «وقتی سن را به این محدوده رساندیم، آقای پورشیرازی گزینه اصلی ما شد و خوشبختانه همه اعضای تیم بر سر انتخاب او توافق کردند و این همکاری آغاز شد.»

بازنویسی یک داستان ساده و بی‌پیرایه

هدف کارگردان از ساخت «بوقچی» چیست؟ حسن حبیب‌زاده این پرسش را در یک کلمه خلاصه می‌کند: «داستان‌گویی». او توضیح می‌دهد: «در هر دو حوزه بازنویسی و کارگردانی، مهم‌ترین هدف من این بود که بتوانم یک داستان ساده و روان تعریف کنم. تمام تلاش من بر این بود که عناصر داستان، مخصوصاً در مدیوم تلویزیون، در جای خود قرار داشته باشند؛ از شخصیت‌پردازی و منطق روایی گرفته تا جهانی که خلق می‌کنیم.»

او افزود: «ما قصد داشتیم در کنار پرداختن به فوتبال، به عنوان یک ورزش محبوب، فضایی سرگرم‌کننده و پرقصه ایجاد کنیم و در عین حال روابط انسانی و احساسات شخصیت‌ها را نیز نشان دهیم. اگر این داستان‌گویی برای تماشاگران جذاب باشد و از تماشای آن لذت ببرند، من بزرگ‌ترین هدفم را محقق کرده‌ام.» اکنون باید دید که آیا صدای سوت «بوقچی» در تلویزیون می‌تواند تماشاگران را با این داستان انسانی و ورزشی همراه سازد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار