کد خبر: 39531

پسر شهرام شکیبا: محبت مادرانه ستاره سادات قطبی مرا بی‌نظیر کرد

قدردانی پسر شهرام شکیبا از محبت و مادرانه‌های ستاره سادات قطبی: «هیچ‌وقت نذاشتی جای خالی مادرم رو حس کنم»

قدردانی پسر شهرام شکیبا از محبت و مادرانه‌های ستاره سادات قطبی، ابراز عشق و احساسات عمیق در مقابل سختی‌ها و مسئولیت‌های مادرانه.

قدردانی پسر شهرام شکیبا از محبت و مادرانه‌های ستاره سادات قطبی: «هیچ‌وقت نذاشتی جای خالی مادرم رو حس کنم»

ستاره سادات تجربه ازدواج ناموفقی داشت که همسر سابقش با ترفندی حضانت پسرشان را از او گرفت و چند سال خانم هنرمند موفق نمی‌توانست به راحتی با پسرش دیدار کند. این وضعیت به شدت روح و روان او را تحت تأثیر قرار داد. امیرعلی، پسر بزرگ ستاره سادات، را ببینید.

او چند وقت پیش روبه‌روی من نشست و گفت: «ستاره جون، یه چیزی می‌خواستم بهت بگم.»

صدایش می‌لرزید و هول شده بود، نگران شدم و در دل گفتم: «نکنه اتفاقی افتاده، اینقدر اضطراب گرفته؟»

پرسیدم: «چی شده علی، اتفاقی افتاده؟»

او جواب داد: «نه، نه، فقط می‌خواستم بهت بگم.»

گفتم: «بگو پسرم.»

سرش را پایین انداخت و با حیا و متانت، آرام گفت: «ستاره جون، همه می‌بینیم که چقدر برای ما زحمت می‌کشی. بعضی وقت‌ها خجالت می‌کشم که نمی‌تونم کاری برات انجام بدم. الان که تنها هستیم، می‌خواستم بگم تو هیچ‌وقت نذاشتی جای خالی مادرم رو حس کنیم، هیچ‌وقت نذاشتی آب تو دلم تکون بخوره. همیشه هر چیزی خواستم برام مهیا کردی. حالا که ۲۱ سالمه، می‌خواستم بگم اگه کم بهت می‌گم دوستت دارم و کم بغلت می‌کنم، به خاطر همون خجالت بود. حالا اومدم این غرور لعنتی رو کنار بذارم و بهت بگم خیلی مامانی.»

سرش را بالا آورد و بغلش کرد. من در حالی که مات و مبهوت نگاهش می‌کردم، اشک‌هایی آرام روی لباسم می‌ریخت. او را محکم در آغوش گرفتم و گفت: «ممنونم که حواست به همه ما هستی، مامان.»

در آن لحظه چیزی برای گفتن نداشتم، فقط از ته دل خدا را شکر کردم که توانستم طی این یازده سال برای علی مادری کنم و از این مسئولیت راضی باشم.

پسرم علی، هر چه بزرگ‌تر می‌شوی، بیشتر بهت افتخار می‌کنم. همیشه دلیل لبخندم هستی. خدایا، برایت سلامتی و سعادت آرزو می‌کنم، عزیزم.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار