کد خبر: 39003

تحلیل جامعه‌شناسانه عروسی‌های لوکس و تاثیرات آن بر جوانان

پیدا و پنهان عروسی مجلل کامران تفتی و متین ستوده؛ تحلیل جامعه‌شناسانه تاثیر مراسم‌های لوکس بر جوانان و فرهنگ خانواده

تحلیل جامعه‌شناسانه مراسم‌های لوکس عروسی سلبریتی‌ها، اثرات مثبت و منفی بر جوانان و فرهنگ خانواده، اهمیت تفکر انتقادی و سواد رسانه‌ای در مواجهه با تأثیرات ناخودآگاه و ناخودآگاه رسانه‌ها.

پیدا و پنهان عروسی مجلل کامران تفتی و متین ستوده؛ تحلیل جامعه‌شناسانه تاثیر مراسم‌های لوکس بر جوانان و فرهنگ خانواده

این جشن‌های باشکوه ممکن است برای جوانانی که در فکر «مجردی همیشگی» یا «تجرد قطعی» هستند، پیام‌های متنوعی داشته باشد. چگونه می‌توان با نگاه انتقادی و تحلیل‌گرانه به این مراسم‌ها نگریست و نه تنها جنبه‌های منفی آن بلکه جنبه‌های مثبتشان را نیز در راستای یک زندگی واقعی مورد توجه قرار داد؟

سید کمیل حسینی، جامعه‌شناس فرهنگی، در این باره با فرارو گفت‌وگو کرده است:

غریزه‌ای که مورد توجه قرار نگیرد، می‌تواند منجر به بروز انحرافات اجتماعی شود. همچنین، نقش حاکمیت و فضای فرهنگی در تسهیل فرآیند ازدواج و حمایت از آن بسیار مهم و تاثیرگذار است.

سید کمیل حسینی اظهار داشت: «در شرایط کنونی، بر اساس آمارهای جدید، حدود 17 میلیون فرد مجرد در سن ازدواج وجود دارد. این رقم نشان‌دهنده یک مشکل جدی است؛ چرا که بسیاری از نیازهای جنسی، عاطفی، فکری و غریزی که باید در خانواده تامین شود، برآورده نمی‌گردد و این موضوع آسیب‌هایی به زندگی فردی و اجتماعی وارد می‌کند.»

او ادامه داد: «اگر غریزه‌ای پاسخ داده نشود، ممکن است به بروز رفتارهای افراطی، خشونت و انحرافات مختلف منجر شود که در نهایت به ضرر جامعه تمام خواهد شد. برای مقابله با این وضعیت، یکی از راهکارها تسهیل فرآیند ازدواج است. این تسهیل وابسته به تلاش‌های دولت در فراهم کردن مسکن، شغل و آموزش‌های لازم برای زندگی مشترک است و همچنین نیازمند تغییرات در فضای فرهنگی جامعه می‌باشد.»

حسینی تصریح کرد: «برخی مراسم و تجملات غیرضروری باید کنار گذاشته شوند تا امکان ازدواج برای اقشار مختلف فراهم گردد. در حالی که بخشی از جامعه این فرهنگ‌سازی را انجام داده است، اما برای اکثریت جوانان در سن مناسب، این فرصت‌ها هنوز فراهم نیست. هزینه‌های بالا برای برگزاری مراسم عروسی و تهیه جهیزیه، موانع جدی در مسیر ازدواج محسوب می‌شوند. اگر بخشی از جامعه به این مشکلات دامن بزند، در واقع به تداوم آسیب‌های اجتماعی کمک می‌کند و مسئله ازدواج همچنان حل‌نشده باقی می‌ماند. چنین الگویی باعث بالا رفتن توقعات، سخت‌تر شدن مقایسه‌ها و در نهایت ممکن است برخی جوانان را به این باور برساند که ازدواج برایشان دست‌نیافتنی است.»

فقط آگاهی از تاثیرپذیری نمی‌تواند به معنای جلوگیری از آن باشد؛ مسئله تنها به درک آگاهانه محدود نمی‌شود.

این جامعه‌شناس اظهار داشت: «اخیراً در کشورهای اروپایی تحقیقات متعددی در زمینه فضای مجازی انجام شده است. این مطالعات به موضوع انتظارات و تصاویری که زنان از بدن خود دارند و همچنین احساس نارضایتی ناشی از آن‌ها پرداخته است. در همان کشورها، برای مقابله با این وضعیت، تدابیری نیز اتخاذ شده است.»

او ادامه داد: «نکته مهم این است که آگاهی از چنین تأثیراتی لزوماً به معنای توانایی در پیشگیری از آن‌ها نیست. در یک مطالعه میدانی، هنگامی که از جوانان درباره میزان تأثیرگذاری سلبریتی‌ها سوال شد، بسیاری پاسخ دادند: «ما انتخاب می‌کنیم که از چه کسی پیروی کنیم؛ اگر سلبریتی را دوست داریم، به معنای آن نیست که همه ابعاد او را بپذیریم.» این رفتار آگاهانه است. اما موضوع به همین‌جا ختم نمی‌شود، زیرا در سطح ناخودآگاه، تأثیرات متفاوتی شکل می‌گیرد.»

تصویر نشان‌داده‌شده در عمق ناخودآگاه نقش خود را ایفا می‌کند. پیام‌های ناخودآگاه ممکن است بر تصمیم‌گیری‌ها و معیارهای انتخاب من در آینده تأثیرگذار باشند.

حسینی اظهار داشت: «ممکن است فردی نسبت به یک سلبریتی هیچ علاقه‌مندی نشان ندهد، اما همچنان تحت تأثیر او قرار گیرد؛ زیرا رسانه‌ها پیام‌هایی ناخودآگاه انتقال می‌دهند که نیاز به آگاهی مستقیم ما ندارند. تصور کنید تصویر یک سلبریتی بر روی بیلبورد شهری نصب شده است. شاید از نظر من چهره‌اش جذاب نباشد، اما در ناخودآگاه این پیام شکل می‌گیرد که «حتماً در نگاه دیگران زیبا است که تصویرش در این مکان قرار دارد.» در نتیجه، هرچند سلیقه من متفاوت است، اما همین پیام ناخودآگاه ممکن است بر معیارهای انتخاب من در آینده تأثیر بگذارد. برای مثال، پیام آشکار یک تبلیغ برای فروش یک پالتو، ممکن است پیام پنهان آن بازتاب چهره یا اندام فردی باشد که آن پالتو را نمایش می‌دهد.»

او همچنین به موضوع مراسم‌های ازدواج اشاره کرد و گفت: «در حوزه ازدواج هم چنین فرآیندی رخ می‌دهد. شاید در ظاهر ما دنبال مراسم‌های ساده و کم‌زرق و برق نباشیم، اما وقتی این نوع مراسم به صورت گسترده تبلیغ و بازنمایی می‌شود، در ذهن ما پیامی شکل می‌گیرد که «احتمالاً بخشی از جامعه توان برگزاری چنین مراسمی را دارد» یا «شاید این کار ارزشمند است، اما من توان انجامش را ندارم.» بنابراین، حتی اگر دیدگاه ما در ظاهر متفاوت باشد، تصویر بازنمایی‌شده در ناخودآگاه ما اثر خود را می‌گذارد.»

پیام مثبت این مراسم‌ها نشان‌دهنده اهمیت خانواده است. نباید با برخوردهای سخت و بازی‌های پلیسی مانع پیشرفت و حرکت جامعه شویم. جریان پویایی جامعه، مسیر خود را بازسازی و تجدید می‌کند.

این جامعه‌شناس فرهنگی اظهار داشت: «تصاویر مربوط به مراسم‌ها می‌توانند جنبه‌های مثبت هم داشته باشند. به عنوان نمونه، هنگامی که فرد مشهوری مانند محمدرضا گلزار ازدواج می‌کند، پیامی به جامعه منتقل می‌شود که خانواده اهمیت دارد و دنیا تنها محدود به روابط ناپایدار نیست. حتی کسانی که از نظر مالی توانمند هستند، ارزش تشکیل خانواده را درک می‌کنند. این بخشی از پیام‌های ناخودآگاه این نوع تصاویر است که می‌تواند مثبت باشد. بنابراین، نباید برای جلوگیری از این پیام‌های ناخودآگاه به سمت محدودسازی، اعمال فشار یا ممانعت از انتشار این تصاویر و برگزاری چنین مراسم‌هایی رفت. این موارد جزو مسائلی هستند که در فرآیند پویایی اجتماعی باید تجربه شوند تا جامعه بتواند خود را بازسازی کند.»

یک فرد مشهور و محبوب است که در لحظات حساس تاریخی، در کنار مردم عادی قرار می‌گیرد.

او اظهار داشت: «وقتی در مورد این موضوع صحبت می‌کنیم، در واقع به اهمیت توجه به تمامی جنبه‌های ماجرا اشاره داریم. به نظر می‌رسد سلبریتی‌هایی که بیشترین دوام و محبوبیت را کسب می‌کنند — نه فقط شهرت لحظه‌ای — همان‌هایی هستند که در مواقع حساس تاریخی توانسته‌اند کنار مردم بایستند. آن‌ها ممکن است مراسم‌های پرزرق و برق برپا کنند و جوانان را به حسرت بیندازند، اما برخی مسیر متفاوتی را انتخاب کرده و در فضایی ساده و معمولی نشان می‌دهند که «من هم مثل شما هستم؛ حتی اگر ثروت داشته باشم، می‌خواهم زندگی‌ام شبیه شما باشد.» این هنر یک سلبریتی است؛ اینکه بداند چگونه رفتار کند.»

مردم امتیاز پایین‌تری به سلبریتی‌ها می‌دهند. دنبال کردن یک سلبریتی به معنای قبول کامل نظرات و رفتارهای او نیست. لازم است که ما مهارت تفکر انتقادی را بیاموزیم و توسعه دهیم.

این کارشناس مسائل فرهنگی اظهار داشت: «پیمایشی با عنوان «بینش‌ها و نگرش‌های ایرانیان» انجام شده است که در بخشی از آن به موضوع سرمایه اجتماعی گروه‌های مختلف جامعه مانند روحانیت، سلبریتی‌ها، پزشکان و سایر اقشار پرداخته شده است. نتایج نشان می‌دهد یکی از کمترین نمرات مربوط به سلبریتی‌ها است. این موضوع نشان می‌دهد که بر خلاف تصور عمومی، جامعه در سطح خودآگاه تمایلی چندانی به سلبریتی‌ها ندارد.»

او افزود: «فالو کردن یک سلبریتی لزوماً به معنای پیروی از او نیست و ممکن است صرفاً به خاطر کنجکاوی باشد. بنابراین، نمی‌توان گفت سلبریتی‌ها همواره الگوی زندگی طرفداران خود هستند. از سوی دیگر، فرصت افزایش آگاهی عمومی درباره این موضوع وجود دارد و در این مسیر، آموزش و تقویت تفکر انتقادی امری ضروری است.»

محدودیتی لازم نیست؛ جامعه به تدریج با ذوق و درک خود رشد می‌کند. اما باید خلأها و کاستی‌ها برطرف شوند و در کنار آن، آموزش سواد رسانه‌ای گسترش یابد.

حسینی بیان کرد: «آموزش تفکر انتقادی باید از دوران کودکی آغاز شود. در این فرآیند، تفکر نقادانه به ما می‌آموزد که هر چیزی را بدون قید و شرط نپذیریم. ممکن است آنچه مشاهده می‌کنیم تنها بخش کوچکی از واقعیت باشد و از جنبه‌های دیگر آن بی‌اطلاع باشیم. در کنار آن، اهمیت تفکر خلاق نیز نباید نادیده گرفته شود. در این نوع نگرش، باید ذهن به سمت تمرکز تنها بر یک جنبه نرود، بلکه ابعاد مختلف موضوع را در نظر گرفته، تصور و ساختن آن‌ها را انجام دهد.»

او تصریح کرد: «به زبان ساده‌تر، نیاز نیست که جامعه ممنوعیت‌هایی را وضع کند، بلکه باید سطحی از ذوق و درک را توسعه دهد که افراد بتوانند مسائل را خودشان درک کنند. دخالت‌های بیرونی ممکن است وضعیت را پیچیده‌تر کند. اما در فضای مثبت و سازنده، می‌توان گام‌های موثری برداشت، از آموزش‌های هدفمند گرفته تا فراهم کردن فرصت‌های شغلی، استعداد‌یابی و معنا بخشیدن به زندگی. این اقدامات مانع از احساس خلأ و کمبود در افراد می‌شود و زمان آن‌ها را به شکل صحیح پر می‌کند، به طوری که دیگر نیاز نباشد به رسانه‌ها یا دنبال کردن افراد در فضای مجازی پناه ببرند. در نهایت، لازم است افراد سواد رسانه‌ای و سواد محتوایی را فراگیرند.»

در صورت استناد حاکمیت بر پایه منطق، جامعه از آن حمایت می‌کند. دوره کاهش محبوبیت اینستاگرام آغاز شده است.

این جامعه‌شناس اظهار داشت: «در صورتی که جامعه به این باور برسد که حاکمیت با هوشمندی و بر اساس منطق مشخص، محدودیت‌هایی را اعمال می‌کند، احتمال بیشتری دارد که مردم همکاری نشان دهند. برای مثال، در برخی کشورها قانونی تصویب شده است که اگر فردی از فیلتر برای ویدئوهای خود استفاده می‌کند، باید این موضوع را اعلام کند. این اقدام سبب کاهش حس نارضایتی نسبت به چهره واقعی فرد می‌شود.»

او ادامه داد: «در عین حال، باید توجه داشت که هر رسانه‌ای دوره‌ی اوج و افول خود را دارد. به نظر می‌رسد اینستاگرام نیز همانند بسیاری دیگر از رسانه‌ها، در حال گذر از دوره اوج است. شور و هیجان استفاده از آن به تدریج کاهش می‌یابد، هرچند کاملاً از بین نمی‌رود. در گذشته، بلوتوث کاربرد فراوانی داشت، اما امروزه کارکرد آن تغییر یافته است.»

این جامعه‌شناس همچنین اشاره کرد: «جامعه در حال حرکت به سمت سمتی است که افراد دیگر تمام زندگی خود را صرف تماشای زندگی بلاگرها نکنند یا تنها از این فضا برای پر کردن اوقات فراغت بهره‌مند نشوند. بلکه استفاده از این رسانه‌ها بیشتر برای رفع نیازهای خاص و مشخص است. این تغییر در رفتار به‌تدریج و با هوشمندی در حال وقوع است.»

صدا و سیما به محفل خاصی تبدیل شده است/ کارشناسان حاضر در این رسانه از یک جریان فکری خاص پیروی می‌کنند/ سبک زندگی تبلیغ‌شده در این رسانه نماینده تمامی اقشار جامعه نیست

حسینی تصریح کرد: «در این حوزه باید گفت که صدا و سیما به دلیل تسلط بر یک رویکرد خاص، به نوعی فضای محفلی تبدیل شده است و نتوانسته است نقش یک رسانه ملی واقعی را ایفا کند. اغلب کارشناسان حاضر در این رسانه از یک جریان فکری مشخص هستند و سبک زندگی‌ای که ترویج می‌شود، تمامی ایرانیان را نمایندگی نمی‌کند. در حقیقت، صدا و سیما به‌طور عمدی نخواسته است رسانه‌ای برای همه باشد یا نماینده‌ی تمامی اقشار جامعه باشد. این موضوع باعث فاصله‌ی قابل توجه بین آنچه در این رسانه عرضه می‌شود و آنچه در سطح جامعه رخ می‌دهد، شده است.»

او افزود: «مقایسه برنامه‌هایی که تهیه‌کنندگان صدا و سیما در پلتفرم‌های دیگر تولید می‌کنند، نشان می‌دهد که با وجود محدودیت‌ها، این آثار موفق‌تر از تولیدات داخلی صدا و سیما عمل می‌کنند. این مسأله نشان‌دهنده ضعف در ساختار فکری مدیران این سازمان است. آن‌ها نتوانسته‌اند سرمایه اجتماعی لازم را برای سازمان فراهم کنند یا جایگاهی معتبر در ذهن جامعه برای آن ایجاد نمایند. همچنین، نمایندگی اقشار و گروه‌های مختلف به‌درستی در صدا و سیما دیده نمی‌شود.»

وقتی افراد احساس نکنند که به محیط یا فضا تعلق دارند، از آن فاصله می‌گیرند. همچنین، رسانه ملی اغلب از ستاره‌های مشهور برای انتقال پیام‌های اخلاقی بهره می‌برد.

او ادامه داد: «وقتی مخاطب احساس کند آنچه در رسانه ملی گفته می‌شود، مربوط به او نیست، دیگر توجهی به آن نشان نمی‌دهد. اگر این فضا حس تعلق ایجاد نکند، مخاطب را از آن دور می‌کند. خاموش کردن تلویزیون و فقدان مرجعیت برای آن، تبعات متعددی در حوزه‌های اجتماعی دارد.»

این جامعه‌شناس افزود: «در چنین وضعیتی، سوال مهم این است که چگونه حاکمیت می‌تواند سلبریتی‌ها را به درستی معرفی کند، در حالی که مرجعیت در رسانه ملی وجود ندارد. می‌توان از سلبریتی‌ها به عنوان ابزار همبستگی اجتماعی بهره برد، اما نباید آن‌ها را بیش از حد بزرگ کرد. گاهی از سلبریتی انتظار می‌رود پیام اخلاقی به مردم بدهد یا به‌عنوان الگو معرفی شود تا به طور ناخودآگاه جامعه را راهنمایی کند که «چگونه باشند». اما این پیام می‌تواند بدون بزرگ‌نمایی هم منتقل شود؛ به شکلی که سلبریتی صرفاً فردی هم‌سطح مردم و در متن جامعه دیده شود.»

در پایان گفت: «نحوه برخورد، نوع سوالات و حتی سن رسانه می‌تواند بر تصویر نهایی او تأثیر بگذارد. بنابراین باید با هوشمندی عمل کرد؛ به جای مرجعیت بخشیدن بی‌حد و حصر به سلبریتی‌ها، از آن‌ها در حد و اندازه واقعی‌شان بهره گرفت.»

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار