کد خبر: 38773

فاجعه لباس ستاره‌ها در فرش قرمز؛ استراتژی یا رسانه‌ای؟

فاجعه مد سلبریتی‌ها در فرش قرمز: مقصر اصلی شبکه‌های اجتماعی یا استراتژی برندینگ؟

تحلیل علت‌های لباس‌های عجیب سلبریتی‌ها در فرش قرمز؛ استراتژی برندینگ، رسانه‌ها و تمایل به دیده‌شدن در فضای اجتماعی.

فاجعه مد سلبریتی‌ها در فرش قرمز: مقصر اصلی شبکه‌های اجتماعی یا استراتژی برندینگ؟

در روزهای اخیر، پوشش دو بازیگر زن در افتتاحیه‌ فیلم‌های سینمایی نه تنها به عنوان یک انتخاب فردی بلکه به عنوان یک پدیده فرهنگی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. این موضوع با موجی از حاشیه‌سازی، انتقادهای تند و تمسخرهای طنزآمیز در شبکه‌های اجتماعی روبه‌رو شده است؛ واکنشی که نشان می‌دهد لباس ستاره‌ها دیگر صرفاً ظاهر نیست، بلکه به محلی برای بروز جدل، قضاوت و حتی سرگرمی عمومی تبدیل شده است.

این مراسم‌های افتتاحیه شباهت زیادی به مراسم فرش قرمز در سطح جهانی پیدا کرده‌اند. در واقع، فرش قرمز در جهان فراتر از یک مسیر پارچه‌ای برای عبور ستاره‌ها است؛ یک آیین رسانه‌ای و نمایشی است که در آن، لباس نه تنها پوشش بلکه بیانیه‌ای فرهنگی، هویتی و حتی سیاسی محسوب می‌شود.

فرش قرمز در ایران

در ایران، هر بار که مراسم افتتاحیه‌ای برگزار می‌شود، تمرکز بیشتر بر لباس بازیگران است تا بر فیلم. سوال این است که چرا انتخاب‌های لباس آن‌ها اغلب عجیب و ناهماهنگ است؟ آیا این نوع لباس‌پوشی تصادفی است یا پشت آن استراتژی خاصی نهفته است؟

از دیدگاهی دیگر، این نوع لباس‌پوشی کاملاً آگاهانه است. بازیگران می‌دانند اگر لباسی ساده، کلاسیک و «بی‌حاشیه» بپوشند، تنها چند عکس در رسانه‌ها ثبت می‌شود. اما اگر رنگ‌های جیغ، برش‌های نامعمول و اکسسوری‌های نامرتبط را ترکیب کنند، بلافاصله تبدیل به سوژه‌ای داغ در شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام، توییتر و یوتیوب می‌شوند. در حوزه برندینگ، این نوع استراتژی «بقا» نامیده می‌شود؛ دیده‌شدن به هر قیمتی، حتی اگر در قالب تمسخر باشد. در دنیایی که توجه کوتاه‌مدت‌تر از همیشه است، غیرمعمول بودن برابر است با ماندگاری بیشتر در حافظه جمعی.

بازاریابی یا بی‌توجهی؟

مشکل محدود به تصمیمات فردی نیست و در ایران هنوز صنعت مد و فشن ساختارمند برای سینماگران شکل نگرفته است. در سطح جهانی، انتخاب لباس برای رویدادهای مهم مانند فرش قرمز نتیجه همکاری دقیق میان برندهای لوکس، استایلیست‌ها و تیم‌های رسانه‌ای است. هر جزئیات لباس، از رنگ تا برش، بخشی از یک روایت منسجم و حساب‌شده است. اما در ایران، اغلب این انتخاب‌ها شخصی، عجولانه و بدون درک کافی از کدهای زیبایی‌شناختی چنین مراسم‌هایی است. نتیجه این استایل‌ها بیشتر شبیه به تمرین گروه تئاتر دانشجویی است تا یک حضور باشکوه در فرش قرمز.

با وجود اینکه بسیاری از لباس‌ها و اکسسوری‌های سلبریتی‌ها ممکن است ظاهر عجیب یا حتی زشتی داشته باشند، قیمت آن‌ها بسیار بالا است. علت اصلی این امر، برندینگ و شهرت طراحان معروف است که ارزش یک اثر را نه تنها در جنس بلکه در اعتبار و نام آن می‌دانند. علاوه بر این، برخی افراد حاضرند هزینه زیادی بپردازند تا متفاوت و خاص دیده شوند، و این تقاضا قیمت‌ها را افزایش می‌دهد.

بازاریابی هوشمند و محدودیت‌های تولید نیز باعث می‌شود کالاهای نایاب، حتی اگر ظاهری عجیب داشته باشند، ارزشمند تلقی شوند. در نهایت، گرانی این محصولات بیشتر نشان‌دهنده قدرت اجتماعی و تمایز فرهنگی است تا کیفیت واقعی آن‌ها.

از دید جامعه‌شناسانه، این موضوع لایه‌های عمیق‌تری دارد. در جامعه‌ای که فرصت‌های بروز فردیت محدود است، لباس به میدان اصلی نمایش تفاوت بدل می‌شود. حتی اگر این تفاوت در قالب ناهماهنگی و اغراق باشد، برای صاحب آن ارزشمند است چون دیده می‌شود؛ این پدیده را می‌توان مصرف‌گرایی وارونه نامید: خریدن دیده‌شدن به جای خریدن کیفیت. به عبارت دیگر، فرد لباس نمی‌پوشد تا زیبا باشد، بلکه لباس می‌پوشد تا تبدیل به سوژه شود.

نکته طنزآمیز این است که واکنش‌های مردم در شبکه‌های اجتماعی غالباً میان خنده و ناباوری است: «فلانی انگار با پرده آشپزخانه‌شان آشتی کرده»، «این لباس بیشتر برای خرید سبزی مناسب است تا فرش قرمز»، یا «به‌نظر می‌رسد فلانی از معبد شائولین مرخصی گرفته است برای مراسم». جالب است که حتی این واکنش‌ها نیز به نفع بازیگر است، چون درباره او صحبت می‌شود و توجه جلب می‌کند.

اعلان تفاوت میان ستاره‌های مشهور و افراد عادی در جامعه

در این مکان، نقش روان‌شناسی جمعی به وضوح آشکار می‌شود؛ چرا مردم اهمیت زیادی به لباس‌های ستاره‌ها می‌دهند؟ زیرا در ناخودآگاه جمعی، لباس‌های آن‌ها تنها پارچه نیستند، بلکه نمادی از «تفاوت» هستند. وقتی یک ستاره با استایلی غریب روی فرش قرمز ظاهر می‌شود، مردم عادی این تصویر را با فاصله قابل توجهی از درآمد و سبک زندگی خود مقایسه می‌کنند؛ تفاوتی که در مقایسه با زندگی روزمره و لباس‌های تکراری آن‌ها، بسیار چشم‌گیر است.

در نتیجه، واکنش‌ها ترکیبی از حسادت، خشم و خنده است. مسخره کردن در این زمینه نوعی مکانیسم دفاعی است؛ به جای پذیرش فاصله میان ما و ستاره‌ها، با شوخی یا کنایه، قدرت را پس می‌گیریم. همین موضوع باعث می‌شود که لباس‌های عجیب و غریب، بیشتر از خود فیلم‌ها در رسانه‌ها مطرح شوند. در واقع، ستاره‌ها با لباس‌های نامناسب دیده می‌شوند و مردم با مسخره کردن آن‌ها احساس می‌کنند در این بازی دیده شده‌اند.

این رابطه دوطرفه است: یک طرف خود را سوژه می‌کند تا دیده شود، و طرف دیگر می‌خندد تا فراموش نکند هنوز در این نمایش سهمی دارد. اما باید پرسید این استراتژی در بلندمدت چه پیامدهایی دارد. اگرچه لباس‌های نامناسب می‌تواند بازیگر را در فضای مجازی برجسته کند، اما در سطح کلان‌تر، آسیب به پرستیژ سینمای ایران وارد می‌کند. زمانی که افتتاحیه‌ها به صحنه‌ای برای شوخی و تمسخر تبدیل شوند، فیلم‌ها و کارگردان‌ها ناخواسته در سایه‌ی این حواشی قرار می‌گیرند. در عوض تمرکز بر کیفیت اثر، تیترها پر می‌شوند از «استایل عجیب» بازیگرانی که بیشتر از خود اثر، مورد توجه قرار می‌گیرند.

نتیجه‌گیری نهایی

بدلباسی در مراسم افتتاحیه فیلم‌ها و جشنواره‌ها را می‌توان نتیجه‌ای از استراتژی آگاهانه‌ی دیده‌شدن و بحران ساختاری در صنعت مد و سلیقه‌ی جمعی دانست. ستاره‌های سینما با لباس‌هایشان چیزی را به نمایش می‌گذارند و ما با واکنش‌مان در این بازار پرهیاهو نقش ایفا می‌کنیم. شاید نقد اصلی نه به لباس‌های عجیب و غریب، بلکه به اشتیاق بی‌پایان جامعه برای تماشا، مقایسه و قضاوت مرتبط باشد. سوال اساسی این است که آیا آن‌ها قصد دارند در تاریخ سینما جاودانه شوند یا فقط در قالب استوری‌ها و تایم‌لاین‌های کوتاه شبکه‌های اجتماعی باقی بمانند؟

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار