دختر نابینای ایرانی که نماد هنر و استقامت شد
داستان الهامبخش مریم حیدرزاده، دختر نابینای ایرانی و نماد هنر و استقامت
مریم حیدرزاده، نویسنده و هنرمند نابینا، نماد استقامت و هنر ایرانی با آثار شعر، نقاشی و ترانههای الهامبخش.

مریم حیدرزاده، ترانهسرای شناختهشده ایرانی است که به دلیل نابیناییاش شهرت یافته است. طرفداران حوزه ترانه او را با سبک منحصربهفرد و اجرای دکلمههایش میشناسند.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره او:
- نام و نام خانوادگی: مریم حیدر زاده
- تاریخ تولد: ۲۹ آبان ۱۳۵۶
- زادگاه: شهرستان عقدا
- تحصیلات: مدرک لیسانس در رشته حقوق قضایی از دانشگاه تهران.
- حرفهها: شاعر، ترانهسرا، نویسنده، نقاش
بیوگرافی مریم حیدرزاده
مریم حیدرزاده، متولد ۲۹ آبان ۱۳۵۶، هنرمند ایرانی است که در زمینه نقاشی، نویسندگی، شعر و ترانهسرایی فعالیت میکند. او دو خواهر به نامهای نرگس و مرضیه و یک برادر دارد. پدرش بازنشسته ارتش و مادرش کارمند است.
او اصالتاً اهل شهر تاریخی عقدا در استان یزد است و همواره به هویت عقدایی خود افتخار میکند.
کودکی مریم حیدزاده
مریم حیدرزاده از سن سه سالگی به نقاشی علاقهمند شد و در چهار سالگی توانست سخنانش را به صورت قافیهدار بیان کند و تلاش کرد تا گفتارش را آهنگین و موزون کند. شروع فعالیت شعرگویی او به هشت سالگی بازمیگردد، زمانی که اشعار کودکانه میسرود.
با آشنایی با یک استاد نقاش و مجسمهساز موفق شد رویای دیرینهاش، یعنی نقاشی کشیدن، را عملی کند. حیدرزاده اظهار داشت که همانند دیگر نقاشان نقاشی میکشد، با این تفاوت که یکی از خواهرانش معمولاً رنگها را به ترتیب مقابلش قرار میدهد تا کارش راحتتر باشد.
او آموزش نقاشی را از تیرماه ۱۳۸۹ آغاز کرد و در مدت کوتاهی، تا اسفندماه همان سال، حدود ۱۴۰ اثر آبرنگ خلق کرد.
مریم حیدرزاده به هنر آبرنگ علاقه زیادی دارد و نمایشگاه "پس از آن همه حسرت" مجموعهای است از آثار او در این تکنیک.
اولین مجموعه شعر او با عنوان "پروانهات خواهم ماند" در اردیبهشتماه ۱۳۷۷ منتشر شد. این کتاب، گزیدهای از ترانههایی بود که حیدرزاده در تلویزیون میخواند و با همکاری نادر کاشانی به چاپ رسید.
شهرت مریم حیدرزاده
در اواخر دههٔ ۷۰، او با نوشتن شعرهای محاورهای و بهرهگیری از واژگان ساده و روان، به شهرت رسید.
بسیاری از مخاطبان داخلی و همچنین فارسیزبانان خارج از کشور، از ترانههای او در آثار موسیقی خود بهرهبرداری کردهاند.
دلایل نابینایی مریم حیدرزاده
چشم من دچار آب مروارید بود. از زمانی که یک و نیم ساله بودم تا سه و نیم سالگی، تقریباً سه بار تحت عمل جراحی چشم قرار گرفتم. هرچند به یک چشمپزشک برجسته و پروفسور مراجعه کردیم، اما در جریان یکی از عملها، اعصاب پشت چشم من نیز قطع شد تا ارتباط شبکیه با مغز قطع شود و در نتیجه بیناییام از بین رفت.