کد خبر: 37719

عقاب‌ها؛ حماسه واقعی و شهامت در جنگ ایران و عراق

«عقاب‌ها»؛ فیلمی حماسی و واقعی درباره شهامت، فداکاری و جنگ در سینمای ایران

فیلم «عقاب‌ها» اثر حماسی و واقعی درباره شهامت، فداکاری و جنگ ایران، با روایت زندگی خلبانان و صحنه‌های واقعی جنگ در سینمای ایران

«عقاب‌ها»؛ فیلمی حماسی و واقعی درباره شهامت، فداکاری و جنگ در سینمای ایران

فیلم سینمایی «عقاب‌ها» به دلیل شهرت و جایگاه خاصش در سینمای ایران، نیاز به معرفی ندارد. فیلمنامه آن بر اساس خاطرات یدالله شریفی‌راد، خلبان اف‌پنج پایگاه دوم شکاری تبریز در آغاز جنگ تحمیلی، نگاشته شده است که در سال ۱۳۶۲ تحت عنوان کتاب «سقوط در چهلمین پرواز» منتشر شده بود. این اثر در سال ۱۳۶۳ ساخته شد و در سال ۱۳۶۴ اکران گردید، و به یکی از خاطره‌انگیزترین تولیدات سینمای پس از انقلاب تبدیل شد.

علاوه بر فیلمنامه و ساختار، عناصر تصویری، شخصیت‌ها و مکان‌های واقعی نقش مهمی در واقع‌گرایی و تاثیرگذاری فیلم دارند. موسیقی، صداگذاری و دوبله «عقاب‌ها» نیز در شکل‌گیری احساس و فضای اثر نقش بسزایی ایفا کرده‌اند؛ بدون حضور هر یک از این عناصر، شاهد فیلمی متفاوت و کمتر تاثیرگذار بودیم که امروز خاطرات صحنه‌های آن در ذهنمان زنده است.

آغاز فیلم و تیتراژ ابتدایی آن، صحنه‌ای واقعی از صبحگاه نیروهای پایگاه یکم شکاری مهرآباد در سال ۱۳۶۳ را به تصویر می‌کشد، که موسیقی حماسی و ملی مجید انتظامی بر روحیه جنگ‌طلبانه و قهرمانانه آن می‌افزاید. پس از این تیتراژ، اولین سکانس به بمباران پایگاه مهرآباد توسط هواپیماهای عراقی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ اختصاص یافته است. بلافاصله پس از این حمله، صحنه‌ای از احضار خلبان‌ها به سالن کنفرانس و سخنرانی هیجان‌انگیز و حماسی سرهنگ پیش روی تماشاگر قرار می‌گیرد، که احساسات و عواطف مخاطب را برمی‌انگیزد. پس از آن، نوبت به بریفینگ ماموریت بمباران توسط افسر عملیات گردان می‌رسد، جایی که زمان محاسبه و برنامه‌ریزی برای هدف‌گیری مشخص می‌شود.

پس از توافق اولیه برای انجام ماموریت فردا، فیلم وارد فضای خانه خلبان‌ها و زندگی روزمره آنان می‌شود؛ نگرانی همسران خلبان‌ها که در هر رفت و برگشت از ماموریت، رنج و سختی زیادی را تحمل می‌کنند، نشان داده می‌شود. با نزدیک شدن به ساعات اولیه صبح و زمان اجرای ماموریت، صحنه‌هایی از حضور در پایگاه و آماده‌سازی برای عملیات نمایش داده می‌شود؛ پس از جلسه بریفینگ و هماهنگی، خلبان‌ها در حال پوشیدن تجهیزات و کلاه‌های نظامی هستند، همراه با موسیقی ضربی و نظامی مجید انتظامی، که حس آماده‌باش و جدیت عملیات را منتقل می‌کند. سپس، خلبان‌ها سوار هواپیماهای خود می‌شوند.

از ابتدای فیلم، دوربین کارگردان زندگی سروان درخشان، جناب سرگرد و ستوان رضا کریمی (رضا رویگردی) را نشان می‌دهد، و با طرح مسئله آرزوی مادر رضا برای دیدن دامادش، به تماشاگر نشان می‌دهد که رضا قرار است شهید شود. این حالت پس از سوار شدن به هواپیما و شوخی سروان درخشان با ستوان کریمی، تشدید می‌شود؛ جایی که سروان با کنایه می‌پرسد: «رضا، بالاخره کی شیرینی عروسی‌تو می‌خوریم؟»

پس از موفقیت‌آمیز بودن عملیات بمباران چهار هواپیما و بازگشت آنان به پایگاه، زمان قهرمانی و حماسه مجدداً فرا می‌رسد. تماس چرخ‌های هواپیماهای اف-پنج با باند مهرآباد همراه با نغمه‌های موسیقی مجید انتظامی است. در این لحظه، دوربین به خانه خلبان‌ها و خانواده‌هایشان می‌پردازد و فرصت دیگری به تماشاگر داده می‌شود تا با یک حرکت کوتاه، هم لحظه‌ای از عملیات بمباران و هم لحظه‌ای از آماده‌سازی خانه برای جشن تولد دوقلوهای یکی از خلبانان را ببینید، تا در نهایت نوبت به حمله به پالایشگاه کرکوک برسد. در این بخش، حماسه و قهرمانی با شهادت رضا کریمی همراه می‌شود و موسیقی حماسی جای خود را به سوگواری می‌دهد. تصاویری که در این قسمت مشاهده می‌کنید، تصاویر واقعی از تشییع جنازه یکی از شهدای خلبان پایگاه مهرآباد است که در نزدیکی پایگاه دچار سانحه شده و شهید شده است.

یکی از ویژگی‌های ساختاری مهم در فیلم «عقاب‌ها»، استفاده از حرکات زوم به جلو است که این تکنیک مربوط به دوره‌های پیش و آغاز انقلاب است و امروزه شاید به شکلی طنزآمیز مورد استفاده قرار گیرد. به هر حال، دوربین کارگردان «عقاب‌ها» برای تاکید بر حالت و احساسات شخصیت، ناگهان زوم می‌کند و صورت او را در قاب بزرگنمایی می‌نماید، تا احساسات او را به تصویر بکشد.

یکی از مشکلات عمده در فیلم «عقاب‌ها»، که شاید برای تماشاگران عادی چندان قابل مشاهده نباشد، نادیده گرفتن جزئیات فنی و تخصصی پرواز است. به عنوان نمونه، خلبانی که با هواپیمای اف‌پنج پرواز می‌کند، نباید پچ سینه یا پچ بازوی مربوط به هواپیمای اف‌چهار را بر تن داشته باشد، اما این موضوع در فیلم رعایت نشده است. همچنین در صحنه‌های دیگر، تناقضاتی در حفظ راکورد جنگنده‌ها مشاهده می‌شود؛ به عنوان مثال، جنگنده‌های ایرانی با لیدری سروان درخشان (سعید راد) تیک‌آف می‌کنند، اما در طول پرواز، یا فانتوم هستند یا مدل‌های دیگر جنگنده‌های شکاری، در حالی که در فیلم، درخشان و همراهانش نشان داده می‌شوند که خلبان اف‌پنج هستند. نکته جالب این است که در تصاویر مربوط به درگیری‌های هوایی فیلم، که از تصاویر واقعی گرفته شده، سعید راد فانتوم را هدف قرار می‌دهد. به همین دلیل، راکورد جنگنده‌های F-5 مدل E، هواپیمای شناسایی RF-5 و جنگنده بمب‌افکن F-4 نیز رعایت نمی‌شود. اما در آن زمان، چنین مواردی برای مخاطبان چندان اهمیت نداشت و توجه زیادی به جزئیات فنی نمی‌کردند.

در مورد ساختار فیلم، پس از شهادت رضا کریمی و پخش صدای آواز غم‌انگیز او بر روی نوار کاست (که غزل حافظ «کجا دادند حال ما سبک‌باران ساحل‌ها» روی آن خوانده می‌شود) در خانه سروان درخشان، همسر او به گریه می‌افتد. در ادامه، یکی از جملات مهم فیلمنامه توسط سعید راد گفته می‌شود: «خب، ما برای این‌روزها ساخته شدیم دیگه!»

پس از شهادت سروان کریمی، داستان وارد مرحله جدیدی می‌شود و شخصیت دوم داستان معرفی می‌گردد. در این بخش، جمشید هاشم‌پور وارد صحنه می‌شود. این شخصیت، که افسر تکاور نیروی زمینی است، همانند خلبان‌های فیلم «مسئله زن و زندگی»، با مسائلی از قبیل خانواده و فرزند در آستانه تولد روبه‌رو است. او برای انجام وظیفه‌ای مهم، که یک ماموریت شناسایی در خاک عراق است، وارد این کشور می‌شود و قرار است پس از سقوط سروان درخشان، ناجی او باشد. نباید فراموش کرد که حضور جمشید هاشم‌پور در فیلم، همراه با صدای گوینده فقید ایرج ناظریان و روح موسیقی کردی مجید انتظامی است.

در کنار این موارد، باید نقش مهم خسرو خسروشاهی به‌عنوان مدیر دوبلاژ «عقاب‌ها» را نیز مورد توجه قرار داد. او برای نقش اصلی فیلم، که با بازی سعید راد است، منوچهر اسماعیلی را انتخاب کرد و صدای دیگر بازیگران نیز توسط گویندگانی چون حسین معمارزاده، حسین عرفانی، سعید مظفری، بهرام زند، شهلا ناظریان، فریبا شاهین‌مقدم، مهوش افشاری و دیگران زینت داده شد.

پس از ورود سروان جمشید پویا (با بازی هاشم‌پور)، زمان آن رسیده است که نقطه عطف اصلی فیلم زودتر رخ دهد. در این مرحله، قهرمان داستان مأموریت ویژه‌ای را آغاز می‌کند که در نهایت به درگیری مستقیم با هواپیماهای دشمن در آسمان منجر می‌شود. پس از ترکیب صحنه‌های آرشیوی واقعی و فیلمبرداری‌شده توسط تیم «عقاب‌ها»، و سقوط چند جنگنده دشمن، نوبت به هدف‌قرارگرفتن سروان و سقوط او می‌رسد. پس از سقوط، تأثیر عاطفی شدیدی بر خانواده خلبان وارد می‌شود و سختی‌های فقدان پدر و همسر در زندگی آن‌ها نشان داده می‌شود، و فیلم وارد فاز جنگ در کردستان و نجات خلبان می‌شود. در این بخش، دشمن در قالب سربازان مسلح عراقی ظاهر می‌شود و در کنار آن، دوربین به سمت خانه خلبان و روستای کردنشین می‌چرخد، و رضا آشتیانی به عنوان یکی از ستاره‌های آن روزهای سینمای ایران معرفی می‌گردد.

پایان‌بندی فیلم «عقاب‌ها» یکی از نقاط قوت آن است؛ خلبان نجات می‌یابد، اما این نجات با هزینه‌ای همراه است و آن، خون سروان جمشید پویاست. اگر هر دو مرد هنگام فرار با موتور از دست تعقیب‌کننده‌های عراقی می‌گریختند و سالم به خانه می‌رسیدند، پایان داستان جنگی فیلم، بسیار خوشایند و در قالب یک هَپی اِند (Happy End) بود. بنابراین، ناجی خلبان باید جانش را فدا کند تا این سرمایه ملی حفظ شود، و خود به شهادت برسد. لحظه‌های پایانی شهادت و جان‌دادن هاشم‌پور، که با موسیقی حساب‌شده مجید انتظامی همراه است، با سلام نظامی به پیکر شهید و شنیدن غرش جنگنده‌های نیروی هوایی کامل می‌شود. اما باید در مورد موسیقی انتظامی دقت بیشتری داشت، زیرا در لحظاتی که بازیگر در حال ایفای نقش مردی زخمی و در حال شهادت است، صدای تپش یک قلب ضعیف در کنار نت‌های موسیقی قرار دارد که نشانگر ضربان قلب جمشید هاشم‌پور است و نشان‌دهنده دقت و محاسبه دقیق سازنده موسیقی فیلم است.

صادق وفایی

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار