ثمینه باغچهبان، نماد آموزش نوین ناشنوایان ایران
ثمینه باغچهبان؛ بانوی نویسنده، مدرس و پیشگام آموزش ناشنوایان ایران
ثمینه باغچهبان، بانوی پیشگام آموزش ناشنوایان و نویسنده ایرانی، نماد آموزش نوین و محبت بینظیر در ایران است.

من فرزندانی ناشنوا دارم و هر روز زندگیام در مدرسه کودکان ناشنوا و آموزشگاه باغچهبان پر از شادی بود. اگر دوباره فرصت زندگی مجدد داشته باشم، همین مسیر را انتخاب خواهم کرد و از خداوند سپاسگزارم که مرا در این راه هدایت کرد.
پدر مؤسس
جبار عسگرزاده، متولد ایروان اما با تبار تبریزی، در دوران کودکی در ایروان روزنامهنگار بود. اما هنگامی که همراه همسرش، صفیه میربابایی، معلم، به ایران بازگشتند، حدود یک قرن پیش، نخستین کودکستان در تبریز را تأسیس کرد و آن را «اوشاقلار باغچاسی» یا «باغچه اطفال» نامید. او به شهرت با عنوان باغچهبان شناخته شد. خدمات فرهنگی و آموزشی او فراتر از این بود؛ او را علاوه بر بنیانگذار کودکستان در ایران، به عنوان موسس نخستین مدرسه ناشنوایان و نویسنده و ناشر اولین کتابهای کودک در ایران میشناسند. او این فعالیتها را از سال ۱۳۰۷ آغاز کرد، با چاپ کتابهایی مخصوص کودکان که نقاشیهایی که خودش میکشید، در آنها به کار رفته بود. در این حوزه نیز موفقیتهایی کسب کرد؛ به عنوان نمونه، یکی از کتابهای او با نام «بابا برفی»، توسط شورای جهانی کتاب کودک به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب شد. جبار همچنین مدرس بود و پس از مدتی تدریس، دریافت که روشهای آموزش زبان فارسی نیازمند اصلاح است، بنابراین اقدام به ابداع روشی کاربردی و حرفهای به نام «الفبای آسان» کرد. او معتقد بود: «این کار حتماً بهتر از کسی که خود آذربایجانی است، برنمیآید.» بدین ترتیب، نام او با کودکان، آموزش و پرورش نوین و آموزش ناشنوایان گره خورد و هنگامی که در چهارم آذرماه ۱۳۴۵ درگذشت، مفاهیم و فعالیتهای او در این حوزهها در میان مردم پذیرفته شده بود.
از شهر تبریز به سمت شیراز حرکت کردم.
از جبار و صفیه، سه فرزند به یادگار مانده است: ثمین، ثمینه و پروانه. ثمین، که شاعر، نویسنده، مترجم و آهنگساز بود، در اسفندماه ۱۳۸۶ در استانبول درگذشت. اما پروانه و ثمینه بیشتر از برادرانشان مسیر پدر را در آموزش مدرن و آموزش ناشنوایان دنبال کردند. ثمینه، که در سال ۱۳۰۶ در تبریز به دنیا آمد، درباره ارتباط سرنوشتش با مدرسه میگوید: «من در سال ۱۳۰۶ در تبریز به دنیا آمدم. چون در مدرسه به دنیا آمدم و در آنجا بزرگ شدم، ازدواج کردم و تا آخرین روز زندگی پدرم و پس از آن تا زمان بازنشستگی، در همان مدرسه کار کردم. بنابراین، زندگی من با مدرسه گره خورده است.»
مدتی پس از تولد ثمینه، خانواده به شیراز مهاجرت کردند تا کودکیستانی در این شهر تأسیس شود. ثمینه در همین کودکستان رشد کرد؛ کودکستانی با فضای باز که جبار برای اداره آن آزادی بیشتری داشت. از نظر ثمینه: «برای من که اکنون ۸۰ سال دارم و مدرسههای زیادی دیدهام، کودکستان شیراز یکی از بهترین و بهیادماندنیترین کودکستانهایی بود که تجربه کردهام. این کودکستان واقعاً کودکستانی در معنای واقعی کلمه بود. از نظر تربیت حواس، تربیت جسم، تربیت نیروی ذهنی، آداب معاشرت، و پرورش شخصیت برای راستگویی، صمیمیت و دلیر بودن در موارد لازم.»
تحصیل در کشور آمریکا
تحصیل ثمینه تا مقطع دوم متوسطه ادامه یافت، سپس وارد دانشسرای مقدماتی پامنار شد و همزمان به تدریس در مدرسه کرولال ها مشغول گردید. در همین دانشسرا، با دو زن بزرگ آشنا شد؛ بدرالملوک بامداد و مهری آهی. بر اساس توصیه آنها، وارد دانشسرای عالی شد و در سال ۱۳۲۷ در رشته زبان انگلیسی فارغالتحصیل گردید. دو سال بعد، از بورسیه تحصیلی بهرهمند شد و راهی آمریکا شد تا در کالج لیندن وود در ایالت میسوری، در حوزه آموزش و پرورش ناشنوایان تحصیل کند. در سال ۱۳۳۲، در مقطع کارشناسی ارشد آموزش و پرورش ناشنوایان از کالج برنارد دانشگاه کلمبیا فارغالتحصیل شد و سپس در همان دانشگاه در رشته گفتاردرمانی ادامه تحصیل داد. در این دوران، به گفتاردرمانی برای سربازان آمریکایی بازمانده از جنگ کره نیز میپرداخت. همسرش، هوشنگ پیرنظر، نیز در کنار او بود و موفق شد مدرک کارشناسی ارشد علوم سیاسی را از دانشگاه کلمبیا کسب کند.
بازگشت به وطن
آمریکا نمیتوانست مقصد همیشگی ثمینه باغچه بان باشد، چرا که در وجود و تربیت او عشقی عمیق به ایران و ارادت به راه پدرش موج میزد. پس از بازگشت به ایران در اوایل دهه ۱۳۴۰، او در جلسات دفتر کل امور ابتدایی که برای اصلاح و تجدیدنظر در کتابهای درسی تشکیل شده بود، حضور فعال داشت، و در کنار افرادی چون عباس یمینی شریف، لیلی آهی و توران میرهادی، نقش مهمی ایفا کرد. او مسئولیت برگزاری کلاسهای کارآموزی و کارورزی آموزگاران کلاس اول در سراسر کشور را بر عهده گرفت. علاوه بر این، با همکاری لیلی آهی و بهرهگیری از روش الفبای ساده جبار باغچه بان، کتابی برای آموزش روش تدریس مخصوص سپاه دانش تألیف کرد که این اثر در افغانستان و تاجیکستان نیز مورد استقبال قرار گرفت.
در دهه ۱۳۴۰ و پس از درگذشت پدر، ثمینه باغچه بان مدیریت آموزشگاه باغچه بان و رهبری آموزشگاه مدیریت فنی جمعیت ناشنوایان را بر عهده گرفت. او همچنین مدیر امور بالینی و دوره تربیت متخصص شنواییسنجی و رابط ناشنوایان در دانشگاه ملی شد. پنج سال بعد، مسئولیت تأسیس و مدیریت «سازمان ملی رفاه ناشنوایان» را بر عهده گرفت؛ سازمانی که پس از انقلاب ۱۳۵۷ منحل و به سازمان بهزیستی پیوست. در سال ۱۳۵۱، ثمینه حمایت خود را از تأسیس «انجمن خانواده ناشنوایان ایران» که به ریاست رضاقلی شهیدی، خود ناشنوا، اداره میشد، اعلام کرد. این انجمن تاکنون فعال است و به فعالیتهای خود ادامه میدهد.
کوشش در زمینه تألیف و توسعه کتابهای کودکان
ثمینه از سال ۱۳۴۱ و پس از تأسیس شورای کتاب کودک، فعالیت خود را در این نهاد آغاز کرد و در زمینه آموزش نیز درخشید. آثار او شامل دو کتاب «پولکهای چوبی» و «نوروزها و بادبادکها» است که هر دو جزو کتابهای برگزیده شورای کتاب کودک محسوب میشوند. همچنین، او ترانه فولکلوریک «دویدم و دویدم» را در قالب کتاب ارائه داد و همراه با یونیسف، ویدئویی از آن به زبان اشاره تهیه کرد. در سال ۱۳۷۷، بر اساس درخواست یونیسف،