کافه هنری مجید مظفری؛ ترکیبی از سنت و مدرنیته در کنار دریاچه
کافه هنری مجید مظفری در کنار دریاچه خلیجفارس، طراحی خلاقانه و تلفیق سنتی و مدرن برای تجربهای بینظیر
کافه هنری مجید مظفری در کنار دریاچه خلیجفارس، فضایی خلاقانه، سنتی و مدرن برای هنر و آرامش در تهران.

ما از کنار کوچهای باریک عبور کردیم و به محلی رسیدیم که در آن نور و رنگهای شاد، به شکل تجلی و رقص، همدیگر را درآمیخته بودند. اینجا، زندگی نوین با شکوه در هم آمیخته بود، بیآنکه از بوی اصالت و سنتها جدا شود. فضایی رویایی و سرشار از آرامش عمیق در میان هیاهوی بزرگترین شهر، تهران! همانلحظه که وارد شدیم، صدای دلنشین پیانویی مشکی توجهمان را جلب کرد که رو به پنجرههایی با شیشههای زرد و دیگر رنگها بود. طراحی خاص آن و استفاده از شیشههای سبز، قرمز، آبی، زرد و ساده، هر بینندهای را شیفته سادگی و زیباییاش میکرد. کنار پیانو، میز بلندی قرار داشت که چندین جلد کتاب با موضوعات هنری و مجلهها بهصورت نامنظم روی هم چیده شده بودند. شاید همین سادگی و نظمناپذیری، ما را مجذوب خود کرد، و برای چند دقیقه بیهدف صفحات کتابها را ورق زدیم و چند خطی را مطالعه کردیم.
دکوراسیون و مبلمان کافه
مهمترین ویژگیای که در چیدمان صندلیهای کافه به چشم میخورد، نمای سقف، قسمتی از کف، دیوار و همچنین میزهایی چوبی است که گویا میخواست به برقراری توازن فضای محیط کمک شایانی کند. با طرح و رنگ میزها بیشتر یاد کافههای آمریکایی افتادیم! روی هر میز گلدانی از گلهای کاکتوس در گلدانی سفید قرار داده شده تا نشانه پاکی و صلح باشد. دیوارهای آجری با لامپهایی که سیمهایش مانند دهه پنجاه از سقف آویزان است، شکوه خاصی به کافه داده است. روی یکی از قسمتهای دیوار، فضایی به رنگ مشکی وجود دارد که دورتادور آن با لامپهای روشن چراغانی شده است. خود آقای مظفری میگوید که از نظر خودش اینجا زیباترین و دلنشینترین قسمت کافه است، اما از نظر خیلی از حاضران، بهترین قسمت، دیوار آرزوها است، قشنگترین قسمت کافه که به گفته آقای مظفری با الهام گرفتن از عکسهای فضای مجازی و تحقیقاتش در مورد پل آرزوها طراحی شده است.
در کنار دیوار آرزوها، سطلی پراز روبانهای رنگی قرار داده شده تا هرکسی، بسته به سلیقه شخصی و رنگ موردعلاقهاش، روبانی را گلچین کرده و به مفتولهای قهوهای با کادر طلایی بهمانند دخیل بستن به پنجرههای امامزادهها گره بزند! به قول خانم بهاره رهنما چه کار قشنگی است و چه حس خوب و آرامشی را به آدمی منتقل میکند. برای هر سلیقهای یک صندلی برای نشستن وجود دارد؛ از مبلهای راحتی با پارچهها و طرحهای سنتی گرفته تا صندلیهای رنگی فلزی.
اهمیت به حفظ طراوت و سرسبزی محیط با گلهای آپارتمانی مانند کروتون، سانسوریا و دیفن باخیا بهوضوح در فضای داخلی آمفیکافه به چشم میخورد که به دکوراسیون کافه، جلای خاصی بخشیده است. باید بگوییم که این کافه ظرفیت هفتاد نفر را دارد.
طراحی متفاوت فضا
آقای مظفری، خانم سالک را بهعنوان طراح و معمار اصلی، آمفیکافه معرفی کردند که با کمک خانمها المیرا مددی و نامجو با ایشان آشنا شدند. ساعتها برای طرحشان به بحث و تبادلنظر پرداختند تا کافهشان، متفاوتتر از سایر کافهها باشد. او تأکید کرد که تمام سعیاش را نموده تا از دیگر کافیشاپها الگوبرداری نکند و فضای متفاوتی را خلق نماید. معمولاً فضای کافهها، شبیه به هم هستند، اما با خلاقیتی که در اینجا به خرج دادند، سعی نمودهاند تا از نظر خاص بودن چند گام جلوتر از بقیه باشند. اجرای طرح با نظارت کامل آقای مظفری صورت گرفت. بارها اتفاق افتاد که برای رنگبندی و اجرای طرح موردنظرشان ساعتها وقت گذاشتند و تمام مراحل طراحی تا ساخت دکور، خرید لوازم و چیدمان را بهصورت مستقیم نظارت کردند تا فضای کافه با آن چیزی که زاییده ذهنش بود، مطابقت پیدا کند.
یادی از سنتهای گذشته
سر کوچه آمفیتئاتر و ورودی آمفیکافه، تابلوی «تو کوچهمون عروسیه» با رنگ نیلی زیبایی خودنمایی میکند. آقای مظفری در مورد انتخاب نام کوچه کافهاش چنین گفت: «ممکن است بعضیها در مورد کافه نشینی، فکر و خیال معقولی نداشته باشند و گمان کنند با کافهنشینی، اصالتها و سنتها به فراموشی سپرده شده است. تابلوی «تو کوچهمون عروسیه» را با این هدف نصب کردم تا به همه بگویم دلم میخواهد تمام کسانی که به اینجا میآیند، شاد باشند و فضای غمگینی را تجربه نکنند. این تابلو داستان جالبی دارد. زمان کودکی در بازار، سهراه سیروس، بازار آهنگرها، کوچه مسجد جامع زندگی میکردم.
وقتی در کوچهمان عروسی به پا میشد از کارت دعوت خبری نبود. سر کوچهمان، چنین تابلویی نصب میکردند تا به رهگذران بگویند در این کوچه مراسم عروسی برپاست تا اگر کسی فراموش شد و بهصورت زبانی دعوت نشد برای آمدن به عروسی خجالت نکشد. با نصب این تابلو میخواستم یادی از سنتهای قدیمیمان نیز داشته باشم. شاید در روز پنجاه تا شصت نفر زیر این تابلو میایستند و با آن عکس یادگاری میگیرند. از دیدن این صحنه لذت میبرم، بهخصوص وقتی مردم نزدم میآیند و راجع به این تابلو و پیشینهاش میپرسند».
من ناچار شدم کافهای راهاندازی کنم.
آقای مظفری در مورد هدف از افتتاح این کافه گفت: «هدف از تأسیس آمفیکافه، گرد هم آوردن هنرمندان است. میخواستم علاوه بر هنرمندان، نقاشان، شاعران، نویسندگان و منتقدانی که در عرصه هنر فعال هستند را در فضایی فرهنگی جمع کنم تا بتوانند بیشتر درباره هنر گفتگو و تبادل نظر داشته باشند. همیشه مخالف داشتن شغل دوم برای هنرمندان، بهخصوص بازیگران، بودم، اما اکنون با توجه به وضعیت اقتصادی و معیشتی که در جامعه حاکم است، زندگی کمی دشوار شده و به همین دلیل مجبور شدم به شغل دیگری روی آورم».
فعالیتهای هنری آمفی کافی
کافیشاپم، وابسته به آمفیتئاتر است. در کنار آن فعالیتهای فرهنگی مرتبط با تئاتر، موسیقی و تمام برنامههای نمایشی که میتوان در تئاتر اجرا کرد، انجام میدهیم. قرار شد به همراه اساتید کار بلد، هنرآموز بپذیریم و صبحها ورزشهای تئاتری کار کنیم و در کنارش تمرین فن بیان، شناخت ریتم سرفه، شناخت دیافراگم و ارتباط با بدن و صدا را آموزش دهیم.
این برنامه تا دوازده ظهر ادامه دارد. این روزها به دلیل آبوهوای سرد و نامناسب و همچنین آلودگی زیاد هوای تهران، برنامههای آموزشی کمی دچار تزلزل شده است. اجرای نرمشها و حرکات در فضای باز، سرد و آلوده میتواند برای تارهای صوتی و دیافراگم هنرجویان مشکل ایجاد کند؛ برای همین منتظرم تا با کاهش آلودگی و بهتر شدن هوا، فعالیتها را از سر گیرم. به هنرجویانی که برای ورزش و صدا میآیند، صبحانه هم میدهیم. از ساعت پنج عصر به بعد، اجرای موسیقی تئاتر و هنرهای نمایشی نیز داریم.
آمفیکافه از نگاه هنرمندان
بر اساس اظهارات آقای مظفری و اخبار موثق، بسیاری از هنرمندان و افراد مشهور به آمفیکافه مراجعه کرده و از حضور در چنین فضایی لذت بردهاند. پرویز پرستویی، بهاره رهنما، شیلا خداداد، شبنم فرشادجو و دیگران از جمله کسانی بودند که به این کافه آمدند و با ابراز رضایت، آن را بهخاطر طراحی داخلی و دکور خاص و متفاوتش تحسین کردند. تمامی آنها در مورد احساس خوب و فضای صمیمانهای که در طول اقامت در کافه داشتند، اتفاق نظر داشتند. بسیاری از هنرمندان معتقد بودند که تصور نمیکردند آمفیکافه چنین محیطی آرام و پرانرژی باشد. مهران مدیری پس از دیدن فضا به آقای مظفری گفت: «اینجا چقدر باشکوه است!» این سخنها سبب شد تا آقای مظفری به هدف اصلی خود در افتتاح این کافه، یعنی ایجاد فضایی آرام و رضایتبخش برای افراد، دست یابد.