تاراج گنجینههای فرهنگی جهان، جنایت مرگبار هنرهای نایاب
تاراج هنرهای گرانبها: بزرگترین تجارت جنایی جهان پس از مواد مخدر و اسلحه
تاراج هنرهای گرانبها، سومین تجارت جنایی جهان پس از مواد مخدر و اسلحه، تهدیدی جدی برای میراث فرهنگی و هویت ملی است.

تصور کنید گنجینهای بیقیمت، نه از طلا و جواهر بلکه از جنس تاریخ، فرهنگ و روح یک ملت، ناگهان ربوده شود. این کابوسی است که سالهاست رسانهها با جنجال درباره آن خبر میدهند. پدیدهای قدیمی و همیشگی که مانند سایهای تیره بر سر موزهها، گالریها، اماکن باستانی و حتی مجموعههای خصوصی سایه افکنده است.
هر اثر هنری سرقتشده، از «مونالیزا»ی گمشده در پاریس که سرقت آن جهانی شد، تا تابلو «طوفان در دریای جلیل» رامبراند که پس از دزدیده شدن در بوستون، در گوشهای تاریک از تاریخ باقی مانده است، روایتگر فصل مهمی از فرهنگ یک ملت است. این سرقتها تنها سرقت اشیاء نیستند؛ بلکه غارتی است بر فرهنگ، حافظه مشترک و میراثی ارزشمند که برای بشریت اهمیت دارد. در این مقاله، به عمق این پدیده تاریک میپردازیم؛ از آمارهای حیرتانگیز جرایم هنری تا تأثیر مخرب آن بر هویت فرهنگی ما و جهان.
شروع یک فاجعه فرهنگی
با رونق هنر در دوره رنسانس و آشنایی بیشتر با هنرمندانی نظیر لئوناردو داوینچی و میکلآنژ، ارزش آثار هنری به طور چشمگیری افزایش یافت. این رشد ارزش، انگیزهای برای جاعلان و سارقین فراهم کرد. در این دوره، جعل امضا و تقلید از سبک هنرمندان مشهور برای کسب سود رایج شد. با تأسیس موزهها و گالریهای هنری و توسعه مجموعههای خصوصی در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی، نگهداری آثار هنری برای سارقان جذابتر شد. همین امر موجب شد که دزدی و جعل آثار هنری به موضوعات خبری مهم بدل شوند و توجه عموم به این حوزه و ماجراهای آن جلب گردد.
حتی شهرت برخی آثار هنری از طریق سرقت و خبررسانی در مطبوعات به شهرت جهانی رسید. در قرن بیستم، با جهانیشدن بازار هنر و افزایش بیسابقه قیمتها، سرقت و جعل آثار هنری شکل سازمانیافتهای به خود گرفت. گروههای تبهکار، قاچاقچیان و حتی تروریستها وارد این عرصه شدند. در این دوران و سالهای پس از آن، جرم و جنایت در کنار هنر جایگاهی ویژه پیدا کرد و این حوزه را به یکی از جنجالیترین موضوعات خبری بدل کرد، گویی در برخی موارد از رویدادهای فرهنگی پیشی گرفت.
اقتصاد مخفی هنر؛ سومین صنعت بزرگ در حوزه جرائم سازمانیافته
در سال 2022، حجم گردش مالی بازار جهانی هنر به بیش از 67 میلیارد دلار رسید و در سال 2023، ارزش این بازار به 579 میلیارد دلار افزایش یافت. این آمار تنها بخش رسمی فعالیتهای بازار هنر را نشان میدهد؛ در دنیای زیرزمینی و بازارهای سیاه، هنر معنا و ارزشی متفاوت دارد. بر اساس گزارش FBI در سال 2014، جرایم مرتبط با هنر، سومین جرم پر درآمد جهان بودند. امروزه نیز تجارت آثار هنری سرقتشده پس از قاچاق مواد مخدر و اسلحه، در رده سومین فعالیتهای جنایی بزرگ قرار دارد.
بر اساس گزارشها، سود خالص و سالانه این فعالیت غیرقانونی حدود 3 میلیارد دلار برآورد میشود. هرچند سرقت آثار مهمی مانند نقاشیهای ونگوگ به دلیل ضعفهای امنیتی در موزهها آسانتر انجام میشود، اما فروش این آثار در بازار سیاه با چالشهایی روبرو است. طبق گزارش نیویورکتایمز، پیدا کردن خریدار برای آثار سرقتشده، ارزش این آثار در بازار غیرقانونی را به حدود 7 تا 10 درصد ارزش واقعی آنها کاهش داده است. بنابراین، آثار هنری سرقتشده ارزش بسیار کمتری نسبت به ارزش واقعی خود دارند. با وجود ریسکها و فرصتهای محدود برای کسب سود، این فعالیت در سطح جهانی همچنان اقتصاد قابل توجهی دارد.
آمارهای حیرتانگیز و شوکهکننده درباره شیوع تب سرقت در سطح جهانی
همیشه انگیزه مجرمان برای سرقت آثار هنری تنها کسب درآمد مالی نیست. در برخی موارد، سارقان به دلیل کسب اعتبار مجرمانه دست به این کار میزنند. روزنامه هنر لندن این نظریه را تأیید میکند و مینویسد که سرقت یک اثر هنری مشهور میتواند اعتبار یک دزد در شبکههای جنایی را افزایش دهد و فرصتهای جدیدی برای فعالیتهای مجرمانه فراهم کند. حتی گاهی آثار سرقتشده به عنوان ابزار چانهزنی برای کاهش مجازات مجرمان مورد استفاده قرار میگیرند. بسیاری از مجرمان پس از سرقت و عدم یافتن خریدار، از دولتها و موزهها درخواست باج میکنند.
بر اساس گزارش اینترپل در سال 2020، تعداد 854 هزار و 742 اثر فرهنگی و هنری از 72 کشور به سرقت رفته است. همچنین، پایگاه دادههای بینالمللی آثار هنری سرقتشده بیش از 700 هزار اثر مفقوده را ثبت کرده است. این سرقتها محدود به نقاشیهای معروف از ونگوگ یا پیکاسو نیستند، بلکه شامل اشیاء متنوعی مانند لوحهای باستانی، فرشها، مجسمهها و دیگر اشیاء ارزشمند میشوند. بر اساس آمار اینترپل، بیشترین جرایم هنری در کشورهای آمریکا و اروپا رخ میدهد، اما آمار دقیقی درباره تعداد آثار هنری سرقتشده در ایران در دسترس نیست.
پولشویی و پاکسازی وجوه در شبکههای قاچاق
شبکههای زیرزمینی قاچاق آثار هنری ساختاری پیچیده و چند لایه دارند که شامل سارقان محلی، دلالان بینالمللی و مجموعهداران ثروتمند میشود. این شبکهها با بهرهگیری از روشهای متنوعی مانند جعل اسناد و تطهیر پول قاچاق، آثار مسروقه را در سراسر جهان جابهجا میکنند. برخی کارشناسان در پروژهای به نام ATHAR (پروژه تحقیقات انسانشناسی میراث و قاچاق آثار هنری) از کشف شبکههای قاچاق آثار هنری در بستر شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک خبر دادند.
در این پروژه، تیم تحقیقاتی موفق به شناسایی بیش از 95 گروه در فیسبوک شد که از طریق تعامل مستقیم با خریداران و فروشندگان یا واسطهها، آثار فرهنگی و باستانی سرقتشده و قاچاق را رد و بدل میکردند. ضعف قوانین و مقررات بینالمللی در حوزه حفاظت از آثار فرهنگی و هنری نیز نقش مهمی در فعالیتهای این شبکهها دارد. بسیاری از کشورها فاقد قوانین کافی برای مقابله با قاچاق آثار هنری هستند و همکاریهای بینالمللی در این زمینه با چالشهای متعددی مواجه است.
از نقص امنیتی قدردانی میکنیم
وقتی درباره سرقتهای هنری در سطح جهان صحبت میکنیم، نامهایی مانند «مونالیزا» و «جیغ» بیش از هر چیز دیگری به ذهن میآیند. در سال ۱۹۱۱، «مونالیزا» اثر لئوناردو داوینچی که در موزه لوور پاریس قرار داشت، به طور ناگهانی ناپدید شد. این حادثه جهان را در شوک فرو برد. پس از سالها جستوجو و گمانهزنی، سرانجام این اثر در فلورانس توسط یک فرد ایتالیایی کشف شد.
این سرقت نه تنها ارزش اثر «مونالیزا» را چندین برابر کرد، بلکه نشان داد چگونه یک اثر هنری میتواند به نمادی ملی و حتی انگیزهای برای ارتکاب جرم تبدیل شود. در سال ۱۹۹۴، یکی دیگر از نسخههای مشهور نقاشی «جیغ» از گالری ملی اسلو به سرقت رفت. سارقان با هوشمندی و جسارتی بینظیر، از کنار حسگرهای امنیتی گذشتند و در عرض ۵۰ ثانیه نقاشی را دزدیدند. آنها تنها یک یادداشت طعنهآمیز و عجیب بر جای گذاشتند: «بابت امنیت ضعیف موزه متشکریم!» این اثر پس از مدتی بازگردانده شد، اما زخمهایی بر پیکر هنر باقی گذاشت.
پرونده بزرگترین سرقت آثار هنری
پرونده سرقت از موزه ایزابلا استوارت گاردنر در سال 1990 در شهر بوستون یکی از جنجالیترین و تأثیرگذارترین حوادث در تاریخ هنر آمریکا است. در این حادثه، سارقانی که خود را به شکل مأموران پلیس معرفی کرده بودند، در یک عملیات برنامهریزی شده، ۱۳ اثر هنری ارزشمند را ربودند، از جمله آثاری از رامبراند و ورمیر. ارزش این آثار که برآورد میشود بیش از ۵۰۰ میلیون دلار باشد، تاکنون به طور کامل بازگردانده نشده است. کارکنان موزه و دوستداران هنر هنوز در انتظار بازگشت این آثار هستند و حتی جای خالی آنها در فضای موزه باقی مانده است تا زمانی که دوباره به مکان اصلی خود برگردند. این حادثه سؤالات مهمی درباره امنیت موزهها و توانایی سارقان حرفهای در دستیابی به گنجینههای هنری را برانگیخته است.
مجرمان کلاهبردار نیز دست به سرقت میزنند.
یکی از جالبترین سرقتهای دنیای هنر، مربوط به نقاشی اثر «ماتیس» است که در ونزوئلا به سرقت رفت. اما نکتهی شگفتانگیزتر در این داستان، آن بود که نقاشی اصلی با نسخهای تقلبی جایگزین شده بود و برای مدت زیادی، بازدیدکنندگان تنها تصویر تقلبی را مشاهده میکردند، بدون آنکه متوجه اصل بودن یا نبودن آن شوند.
آیا این مکان یک ویترین ناامنی است یا یک موزه؟
موزهها به عنوان مهمترین مراکز نگهداری و نمایش آثار هنری و فرهنگی، همواره در معرض خطر سرقت قرار دارند. بسیاری از این مراکز در سراسر جهان به دلیل ضعف در سیستمهای امنیتی، کمبود بودجه و نیروی انسانی، به فضایی ناپایدار برای نگهداری آثار تبدیل شدهاند. بخش قابل توجهی از موزهها توانایی یا تمایلی برای صرف هزینههای زیاد جهت تامین امنیت یا بیمه کردن آثار خود ندارند.
این وضعیت تنها محدود به ایران نیست و در بسیاری از کشورها نیز دیده میشود. در نتیجه، ضعفهای امنیتی در موزهها گاهی منجر به خسارتهای جبرانناپذیر میشود. نمونهای از این حوادث، سرقت نقاشی «گلهای خشخاش» اثر ونگوگ است که برآورد ارزش آن بین 50 تا 55 میلیون دلار است. این اثر به دلیل نقص در سیستم امنیتی و کار نکردن دزدگیرهای موزه محمد محمود خلیل در مصر، به سرقت رفته و هنوز پیدا نشده است.
میراث فرهنگی ایران در معرض تهدید مجرمان و قاچاقچیان قرار دارد
سرقت آثار هنری و فرهنگی یکی از مشکلات جهانی است که هیچ کشوری از آن در امان نبوده است. در سطح بینالمللی، سرقت از موزهها و گالریهای معتبر با تدابیر امنیتی پیشرفته معمولاً خبرساز میشود و غالباً انگیزههای اقتصادی، کسب اعتبار کاذب در میان گروههای تبهکار و جمعآوری آثار برای مجموعههای خصوصی غیرقانونی، محرک این جرائم هستند. در ایران نیز باندهای سازمانیافته و شبکههای قاچاق با بهرهگیری از روشهای پیچیدهای مانند حفاریهای غیرمجاز در محوطههای باستانی، اشیاء ارزشمند را به سرقت برده و سریعاً به خارج کشور قاچاق میکنند. این اقدامات خسارتهای جبرانناپذیری بر تاریخ و هویت ملی وارد میسازد. از دست رفتن یک اثر هنری یا فرهنگی تنها به معنای از دست رفتن یک شیء نیست، بلکه بخش مهمی از تاریخ و هویت یک ملت در معرض خطر قرار میگیرد و به تاراج میرود.
آمار سرقت آثار هنری در ایران
به دلیل فقدان سامانهای جامع برای ثبت و گزارش سرقت آثار فرهنگی در ایران، آمار دقیقی درباره میزان این سرقتها در دسترس نیست. با این حال، گزارشهای پراکنده و اخبار منتشر شده در رسانهها نشان میدهند که هر ساله صدها اثر تاریخی و فرهنگی از موزهها، محوطههای باستانی و مجموعههای خصوصی به سرقت میرود.
در مقابل، در کشورهای خارجی، بهویژه در اروپا و آمریکا، افرادی با عنوان کارآگاهان هنری فعال هستند که در بازگردانی و بازیابی آثار سرقتشده نقش موثری ایفا میکنند. اما در ایران، خبری از چنین افرادی نیست که بتوانند فرهنگ و هنر کشور را نجات دهند. گاهی نیز، تفاوت در اولویتهای فرهنگی، موضوع سرقت در دنیای هنر ایران را کمرنگتر میکند و از توجه کافی برخوردار نمیشود.
در سایت پرونده ملی آثار هنری مسروقه (NSAF) که توسط FBI راهاندازی شده است، چند اثر هنری سرقتشده متعلق به ایران نیز ثبت شده است. برای نمونه، چندین فرش ابریشمی ایرانی در این فهرست قرار دارند. همچنین، نام چند نقاشی سرقتشده ایرانی دیده میشود که اطلاعرسانی درباره آنها کمتر صورت گرفته است، از جمله نقاشی شاهعباس در حال بازی چوگان که بر اساس اطلاعات موجود، اثر قرن نوزدهم است. علاوه بر این، نقاشیای از تصویر فتحعلیشاه در کنار مشاورش، اثر محمدحسن افشار، نیز در پرونده آثار هنری سرقتشده ثبت شده است.
جهان و ایران: شباهتها و تفاوتهای یک جرم فرهنگی مشترک
مقایسه مستقیم آمار سرقت در حوزه هنر در کشورهای دیگر با ایران به دلیل نبود سیستم جامع و متمرکز ثبت و جمعآوری دادهها دشوار است. با این حال، گزارشهای پراکنده و مشاهدات میدانی نشان میدهند که سرقت و قاچاق آثار تاریخی در ایران بسیار رایج است. این آثار شامل عتیقهها، سکهها، جواهرات، نسخههای خطی و اشیاء فلزی هستند که به دلیل ارزش اقتصادی و آسان بودن قاچاق، هدف اصلی سارقان و قاچاقچیان قرار میگیرند.
قاچاق این آثار به بازارهای سیاه خارجی، ضربهای جدی به میراث فرهنگی و هویت ملی ایران وارد میکند. سرقت آثار هنری و فرهنگی، جنایتی جهانی است که با انگیزههای سودجویانه و توسط شبکههای سازمانیافته انجام میشود و به میراث بشری و هویت ملی آسیب میزند. هرچند انگیزههای سودآور و روشهای سرقت در سطح جهانی و ایران شباهتهایی دارد، اما تفاوتهایی نیز وجود دارد.
در سطح جهانی، سرقت از موزهها، گالریها و سرقت تابلوهای نقاشی رایجتر است و آثار هنری مشهور هدف قرار میگیرند، در حالی که در ایران، حفاریهای غیرمجاز و غارت محوطههای باستانی بیشتر مشاهده میشود و عتیقهها و اشیاء تاریخی به سرقت میروند. در حالی که امکانات امنیتی و همکاریهای بینالمللی در سطح جهانی پیشرفتهتر است، ایران نیازمند تقویت این حوزهها برای حفاظت بهتر از میراث فرهنگی خود است.
دوران سرقتهای مکرر از ایران
در دوران قاجار، حجم قابل توجهی از آثار تاریخی و هنری ایران به خارج منتقل شد. بسیاری از الواح، مهرهای سلطنتی و اشیای باستانی، از طریق دیپلماتها، باستانشناسان خارجی و تجار، از مرزهای کشور عبور کردند و اکنون در موزههای معتبر جهان مانند لوور و موزه بریتانیا نگهداری میشوند. این انتقال، نه تنها یک سرقت مسلحانه، بلکه نوعی غارت فرهنگی سازمانیافته بود که اغلب در قالب کاوشهای علمی انجام میگرفت.
در دهههای اخیر، حفاریهای غیرمجاز و قاچاق سازمانیافته، آسیبهای جدیتری بر میراث فرهنگی ایران وارد کرده است. کشف سفالینههای مربوط به سیلک، مارلیک و سکههای باستانی در بازارهای سیاه جهانی نشان میدهد که شبکههای پیچیدهای در حال فعالیت هستند تا این گنجینههای ملی را از خاک ایران خارج سازند. کتیبههای هخامنشی که زمانی در شکوه تخت جمشید به نمایش گذاشته میشدند، امروزه در حراجیهای خارجی یافت میشوند.
در یک نمونه، لوح زرین هخامنشی مربوط به کاخ آپادانا، توسط نصرتالله معتمدی، رئیس موزه ملی ایران، دزدیده شده و از میان رفته است. (بر اساس اعترافات وی) همچنین در سالهای گذشته، گزارشهایی درباره سرقت پرتره مظفرالدینشاه و فروش آن در حراج کریستیز لندن منتشر شد که واکنشهای فراوانی برانگیخت.