کد خبر: 31207

بهنوش بختیاری: تنهایی، خستگی و نیاز به حمایت در مسیر زندگی

بهنوش بختیاری از خستگی و تنهایی در مسیر زندگی‌اش می‌گوید: احساس نیاز به حمایت و همدلی در سخت‌ترین لحظات

بهنوش بختیاری از سختی‌ها و تنهایی در مسیر زندگی و هنر می‌گوید، نیازمند حمایت و همدلی در لحظات دشوار است.

بهنوش بختیاری از خستگی و تنهایی در مسیر زندگی‌اش می‌گوید: احساس نیاز به حمایت و همدلی در سخت‌ترین لحظات

بهنوش بختیاری، بازیگر سینما و تلویزیون، در صفحه شخصی خود با انتشار پستی احساسی نوشت:

گاهی به خودم اجازه می‌دهم...

و می‌گویم، دمت گرم دختر، این مسیر سخت را بدون حمایت، بدون انرژی مثبت، عشق و مهربانی از طرف کسی، تنها و تنها آمدی...

حق داری خسته شوی...

انسان دلش می‌خواهد فقط یکی باشد که پاش بایستد...

روی پای خودت بایستی...

باز هم تحمل کنی...

بار نفرت بی‌دلیل بعضی افراد را...

جواب بی‌ادبی‌هایشان را با بی‌ادبی بدهی و تحمل کنی...

حق و حقوقت در کار سختت را خورده‌اند، چون فلانی...

هنرت، استعدادت، و نادیده گرفته شدن آن‌ها را تحمل کنی... و در نهایت، زمین خوردن‌هایت توسط دوستانت را نیز بپذیری...

رپورتاژ آگهی مؤثر چه ویژگی‌هایی دارد و چگونه می‌تواند به سئو پایدار کمک کند؟

می‌خواهم کسی بیاید و بگوید: «از حالا من هستم»، آرام باش دختر، دست من را بگیر.

کی گفته کنترل همه چیز باید دست خودت باشد؟

کی گفته یک زن لطیف، عاشق منش و برگ گل باید این همه بار بر دوش بکشد؟

نگران نباش، نگران چیزهایی نباش که از دستت خارج است.

یکی بگوید: «بهنوش، می‌دانم با تمام وجود تلاش می‌کنی اوضاع را بهتر کنی، اما بار سنگینی که روی دوشت است، تنها نمی‌توانی حمل کنی. مردان، مردانگی خود را نشان می‌دهند و زیر این بار زاییده می‌شوند.»

بابا، تو خیلی مردی، آرام باش و بگذار آرامش را به دل کودکت برگردانم، به دل زخمی‌ات.

عشق به هنر، زخمی‌ات کرده است، اذیتت می‌کنند؟ من با تو هستم.

آه، دیگر نشنوم که بگویند پاشو، تو قوی هستی. من قوی نیستم، اما تو این همه راه را آمدی، کارهای زیادی انجام دادی، بیزینس می‌دانی، رفتار اجتماعی‌ات عالی است.

نه، من رفتارم عالی نیست، فقط گذشت می‌کنم و درونم را می‌ریزم.

حمله‌های وحشیانه دیگران را روی کتف چپم تحمل می‌کنم، اما درونم عفونت و زخم می‌شود.

دلم می‌خواهد کسی بگوید: «نرو، دادسرا، من حق تو را می‌گیرم، دختر. بنشین، من کارهای تو را انجام می‌دهم، کمکت می‌کنم.»

راستش، فکر نمی‌کنم کسی باشد که این حرف‌ها را بگوید، اما پریروز اتفاقی افتاد که حس کردم خدا در گوشم گفت:

«بنشین، دختر معصوم، خر حمال کار، باقی‌اش با من است.»

آن صدای خدا بود.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار