کد خبر: 29716

بنفشه ریاضی از چالش‌ها و تأثیرات روانی بازی در تاسیان گفت

بنفشه ریاضی از چالش‌های بازی در نقش سپیده در تاسیان و تأثیرات روانی پس از پخش سریال گفت

بنفشه ریاضی از چالش‌ها و تأثیرات روانی ایفای نقش سپیده در تاسیان گفت و تجربیات پس از پخش سریال را به اشتراک گذاشت.

بنفشه ریاضی از چالش‌های بازی در نقش سپیده در تاسیان و تأثیرات روانی پس از پخش سریال گفت

بنفشه ریاضی فاش کرد که به دلیل شخصیت منفی و بدجنس سپیده، پس از پخش سریال، بسیار فحش شنیده است. مجری برنامه گفت: تو خیلی بیشتر از آنچه تصور می‌کردی دیده شدی و فحش‌های بیشتری دریافت کردی، و این را مجدد تأکید کرد که این نشان‌دهنده توانایی‌های تو است. ریاضی پاسخ داد: به من فحش می‌دادند که چرا لو دادم، اما برای من افرادی که به سپیده فحش می‌دادند خیلی محترم‌ترند نسبت به آن‌هایی که به بنفشه فحش می‌دادند. یک روز در خیابان، خانواده‌ای به من نزدیک شدند و ابراز محبت کردند، گفتند چقدر خوب بودی، چقدر سریال را دوست داشتند. ناگهان دختری نوجوان که روی صورتش را گرفته بود، در آنجا نشسته بود. مادرش به من گفت: معذرت می‌خواهم، دخترم عاشق شما است و در قسمت آخر خیلی فحش داد، اما حالا نمی‌تواند شما را ببیند. او خیلی دوست داشت بیاید و سلام کند، ولی نمی‌داند چگونه. من به سمت آن دختر رفتم، اما او فرار کرد. مجری پرسید آیا تا به حال تاسیان را تجربه کرده‌ای، و ریاضی جواب داد: معتقدم هر فردی در زندگی‌اش تاسیان را تجربه می‌کند؛ چه از دست دادن عزیزان باشد، چه مرگ یا جدا شدن از زندگی، یا حتی در کوچک‌ترین موارد مانند غروب جمعه یا ظهر عاشورای سیزده به در. بزرگ‌ترین تاسیان من از دست دادن پدرم در سال ۱۳۸۹ بود. مجری گفت: روحشان شاد و این حس را تجربه کردی. ریاضی پاسخ داد: شاید برای مدت طولانی همراهت باشد، اما کم‌کم محو می‌شود. آن زمان، تاسیان‌های دیگری هم داشتم، مثلا وقتی سریال تمام شد و من قسمت پایانی را دیدم، به این فکر کردم که سپیده پس از این اتفاق چه می‌کند. احتمالاً یا خودش را می‌کشد یا تا آخر عمر نمی‌تواند خودش را ببخشد، چون خودش مقصر این اتفاق می‌داند و زندگی‌اش تاریک می‌شود. یا وقتی عشقی به معشوق نمی‌رسد، خیلی سخت است. من واقعاً امیدوارم هیچ‌کسی در وضعیت دیگری گیر نیفتد؛ اگر وصال قرار نیست رخ دهد، در آن صورت، سکانس‌های سپیده پر از احساس و دشوار بودند. بعد از تاسیان، شاید یک ماه دچار افسردگی شدم، هر روز گریه می‌کردم و حالم بد بود. یک روز مادرم زنگ زد و دیدم خیلی آشفته است، و پرسیدم چه شده است. گفت: بنفشه، من توی سایتی خواندم که تو متولد ۷۲ هستی و من متولد ۷۳، و این موضوع خیلی حساس است. من هم فقط به خاطر مادرم و حساسیت‌هایش این موضوع را نگه داشتم.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار