کد خبر: 29214

یادداشتی درباره داوود رشیدی نماد توازن و تاثیر هنر معاصر

یادداشتی از علیرضا داوودنژاد درباره داوود رشیدی؛ ستونی بی‌ادعا، نماد توازن و اثرگذاری در هنر معاصر ایران

یادداشتی بی‌ادعا و اثرگذار درباره داوود رشیدی، نماد توازن، رفاقت و تاثیرگذاری در هنر معاصر ایران، از علیرضا داوودنژاد.

یادداشتی از علیرضا داوودنژاد درباره داوود رشیدی؛ ستونی بی‌ادعا، نماد توازن و اثرگذاری در هنر معاصر ایران

امروز، پنجم شهریور، نهمین سالگرد درگذشت داوود رشیدی است؛ فرصتی برای تأمل در زندگی و آثار یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های هنر معاصر ایران، و همچنین بازنگری در روش‌های حضور، منش و نگرش او نسبت به تئاتر، سینما و روابط حرفه‌ای. رشیدی هنرمندی بود که با ظرافتی بی‌ادعا در صحنه و پشت صحنه نقش‌آفرینی می‌کرد؛ هم به عنوان بازیگری با پرستیژ بین‌المللی و ریشه در تئاتر مدرن، و هم به عنوان کنشگری فرهنگی که با آرامش، صبر و تاثیرگذاری، مسیرهای هنری را هموار می‌ساخت.

در گفت‌وگوی اختصاصی، علیرضا داوودنژاد، فیلم‌ساز با دغدغه و صاحب‌سبک سینمای ایران، درباره تجربه‌های رفاقت، همکاری و زندگی هنری در کنار رشیدی سخن گفته است؛ از نخستین دیدارهایشان در کارگاه نمایش پیش از انقلاب، تا همکاری‌های خلاقانه در پروژه‌های سینمایی و مستند، از جمله «قدغن» و «خانه عنکبوت» و ایفای نقش نمادین «روح خلیج فارس» در فیلمی کمتر شناخته‌شده. داوودنژاد با نگاهی همدلانه و زبانی گرم، رشیدی را نه تنها یک بازیگر برجسته، بلکه «ستونی بی‌ادعا» برای جریان‌های هنری می‌نامد که حضورش همواره نماد توازن، رفاقت و روشن‌بینی بود.

در ادامه، خاطرات و تجربیات او را درباره همکاری با داوود رشیدی می‌خوانید؛ روایت‌هایی که از دل زندگی واقعی و درونی او بیرون آمده و همچنان تازه، پربار و الهام‌بخش است.

آغاز همکاری شما با داوود رشیدی چگونه و در چه زمانی بود؟

آشنایی من با داوود رشیدی به دوران قبل از انقلاب برمی‌گردد، در سال‌های ۱۳۵۵ یا ۱۳۵۶، زمانی که او رئیس کارگاه نمایش بود. در آن زمان، قصد داشتم فیلم «قدغن» را بسازم و در جست‌وجوی فضا و همکاری مناسب بودم. پس از چند دیدار و گفت‌وگو، برخورد گرم و صمیمانه او با من، خاطره‌انگیز شد. من آن زمان ۲۴ ساله بودم، اما با وجود سن کم، بیش از بیست فیلمنامه نوشته و سه فیلم ساخته بودم.

نحوه برخورد اولیه داوود رشیدی با شما در آن جلسات چگونه بود؟

در همان ابتدای جلسات، برخورد محترمانه و دوستانه داوود رشیدی سبب شد که وقتی نوبت به امضای قرارداد رسید، بدون تردید، دو برگ قرارداد را سفید امضا کرد و هر دو نسخه را به من داد. او در تمام مراحل کار، همراه و حامی من بود. فیلم‌برداری این پروژه سفر جاده‌ای طولانی‌ای بود که از تهران تا بوشهر ادامه داشت. با وجود دشواری‌های تهیه، حضور داوود رشیدی برایم مانند یک دوست واقعی، خوش‌رو، پرانرژی و حمایتگر بود.

این فیلم دومین اثری بود که خودم تهیه کرده بودم. پیش از آن، سه فیلم ساخته بودم که یکی از آن‌ها را خودم تهیه کرده بودم، اما این پروژه خاص‌تر بود؛ ترکیبی از لوکیشن‌های شهری و جاده‌ای، مناطق جنوبی، کوه، دشت و دریا. در تمام این مراحل، داوود، با اینکه بازیگر بود، اما حضوری سازمان‌یافته، همه‌جانبه و متفکر داشت.

کدام ویژگی شخصیتی در داوود رشیدی باعث می‌شد همکاری با او برایتان لذت‌بخش باشد؟

در وجود داوود رشیدی، کودکی خوش‌قلب، بازیگوش و مهربان زندگی می‌کرد. اساس رابطه ما بر همین ویژگی از شخصیت او بنا شده بود؛ یعنی یا درگیر گفت‌وگوهای عمیق و جدی می‌شدیم، یا سر به سر هم می‌گذاشتیم و شوخی می‌کردیم؛ که البته بخش شوخی‌هایمان بیشتر و پررنگ‌تر بود. معاشرت با او، در رفتار، گفتار و حالات، همواره برایم لذت‌بخش بود.

با آن‌که رشیدی اشراف‌زاده، روشنفکر و هنرمند بود؛ یعنی آریستوکرات، اهل فکر و آرتیست، اما بسیار خاکی، صمیمی و انسان‌دوست بود. او همه را دوست داشت و این ویژگی در وجودش بارز بود. در تمام سال‌هایی که با او ارتباط داشتم، هرگز رفتار غیرصمیمی یا متواضعانه‌ای نسبت به کسی نداشت. نوعی انسان‌دوستی واقعی در درونش وجود داشت که با روحیه من هم سازگار بود، و همین نزدیکی، باعث می‌شد گفت‌وگوهای جدی‌مان با شوخی، خنده و خوش‌گذرانی پایان یابد.

حضور داوود رشیدی در فضای کاری شما چگونه بود؟ آیا تجربه زندگی در فرانسه بر بازیگری‌اش اثر گذاشته بود؟

او بخشی از عمرش را در فرانسه سپری کرده بود و این منش اروپایی در رفتارش دیده می‌شد. شاید این ویژگی روی شیوه‌ بازی‌اش هم تاثیر گذاشته بود، اما در عین حال، داوود عمیقاً ایرانی بود و به فرهنگ ایران علاقه‌مند بود. برای من، در هر نقشی که ایفا می‌کرد، کامل و با تمام وجود حضور داشت و در نقش‌پردازی، همیشه رضایت‌بخش ظاهر می‌شد.

واقعیت این است که وقتی بیمار شد، حتی شهامت دیدنش را نداشتم. داوود از آن دسته دوستان جانی و واقعی بود؛ از همان‌هایی که دیگر نداریم.

به یاد دارم در یکی از جلساتی که با حضور جمعی از اهالی سینما و احتمالا نمایندگانی از نهادهای امنیتی یا مشابه برگزار شده بود، من هم دعوت شده بودم. وقتی وارد شدم، دیدم داوود هم آنجا است. طبق معمول، شروع کردیم به شوخی و گفت‌وگو و کنار هم نشستیم.

در میانه‌ جلسه، ظرف میوه‌ای روی میز بود. وقتی دست دراز کردم تا میوه‌ای بردارم، داوود با غضبی گفت: «دست نزن!» و همان لحظه، من دستم را کشیدم. او این حرف را فقط برای خنداندن من گفت و قصد داشت که من دستم را عقب بکشم، و اگرچه سعی داشت خنده‌اش را مخفی کند، اما نگاه، لرزش بدن و شانه‌هایش نشان می‌داد که چه چیزی در دل دارد.

در پروژه‌ای مستند درباره تاریخ سیاسی خلیج فارس، نقش «روح خلیج فارس» را به داوود رشیدی سپردید؛ شخصیتی نمادین که با چهره‌های تاریخی مختلف از دل زمان گفت‌وگو می‌کرد. چه ویژگی‌هایی در رشیدی دیدید که او را برای ایفای چنین نقش چندلایه‌ای مناسب ساخت؟

او همیشه آماده‌ تجربه‌های جدید و ماجراجویانه بود. سال ۱۳۶۴، تصمیم گرفتم فیلمی درباره جزایر خلیج فارس بسازم. در این پروژه، مسعود بهنود که رفیق مشترک‌مان بود، در طراحی و نگارش همکاری داشت. نتیجه این همکاری، فیلمی شد که در آن، داوود نقش «روح خلیج فارس» را بازی می‌کرد؛ شخصیتی نمادین که از ابتدای تاریخ تا امروز، با چهره‌های مهم تاریخی، از اسکندر تا شیخ خزر، دیدار می‌کرد. این شخصیت‌ها، هر کدام به زبان خودشان، با «روح خلیج فارس» سخن می‌گفتند.

ظاهر و اجرای این نقش چگونه طراحی شده بود؟

رشیدی در این نقش، لباس سنتی و ساده‌ای از بنادر و مناطق جنوبی بر تن داشت؛ لباسی محلی با عمامه‌ای خاص. در نقاط مختلف جزایر می‌ایستاد و روایت می‌کرد که چگونه در طول تاریخ، قدرت‌های بزرگ جهان گذرشان به این منطقه افتاده است. فیلم، در کنار روایت تاریخی، برخورد او با شخصیت‌های برجسته را نیز به تصویر می‌کشید.

آنچه برای من از آن دوران باقی مانده، نه فقط فیلم، بلکه لحظات مشترک حضور در طول تولید است. ما در یک اتاق می‌خوابیدیم، صبح‌ها خیلی زود بیدار می‌شدیم و به جزایر مختلف سفر می‌کردیم؛ مثل قشم و دیگر مناطق اطراف. در طبیعت، در آب و دریا، کوه و جزیره، در کنار هم، در مسیرهای سخت و دشوار، قدم می‌زدیم.

در تمام این لحظات، داوود مانند یک کودک بازیگوش و پرانرژی بود؛ خندان، پرجنب‌وجوش و سرزنده. حضور او واقعاً به همه‌مان انرژی می‌داد. در طبیعت و در آن شرایط دشوار، همکاری با او بسیار لذت‌بخش بود؛ ترکیبی از رابطه‌ای دوستانه، دل‌سوز و حرفه‌ای.

در طول سال‌هایی که با او در ارتباط بودید، او را بیشتر به عنوان بازیگر می‌دیدید یا یک متفکر فرهنگی تاثیرگذار؟

برای من، داوود نه فقط یک بازیگر، بلکه هم متفکر و فعال فرهنگی بود. او در فضای هنری، هم بازیگر بود، هم نظریه‌پرداز و فعال فرهنگی که هر سه جنبه را در خود داشت.

نقش داوود رشیدی در شکل‌گیری جریان‌های نمایشی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

او کسی بود که توانایی راه‌اندازی و توسعه جریان‌های نمایشی و تجربی را داشت. کارگاه نمایش را راه انداخت و آن را به مرکزی برای تولید آثار نو و متفاوت تبدیل کرد. حضورش در این عرصه، بسیار ارزشمند و تاثیرگذار بود. او از نظر فکری، فردی صاحب‌نظر، و در عین حال، انسانی خوش‌مشرب، گشاده‌رو و رفیق‌دوست بود.

از نظر بازیگری، چه ویژگی‌هایی در او برجسته بود؟

در حوزه بازیگری، همواره منظم، دقیق و مسئولیت‌پذیر بود. نقش‌ها را با جان و دل می‌پذیرفت و در اجرا، کم نمی‌گذاشت. شخصیتی بود که با کم‌ترین تظاهر و بدون ادعا، تاثیر عمیقی بر اطرافیان می‌گذاشت.

از دیدگاه شما، چه تأثیری بر تئاتر و سینمای ایران گذاشت که آثار آن هنوز پابرجا است؟

او در تمامی اتفاقات مهم تئاتر و سینما نقش داشت، چه در صحنه، چه پشت‌صحنه، و چه در ارتباطات و رفاقت‌هایی که برقرار می‌کرد. او انسانی بسیار موثر و بی‌ادعا بود، و همین ویژگی، او را به یکی از ارزشمندترین چهره‌های هنر معاصر ما تبدیل کرد.

یکی از خاطره‌انگیزترین تجربیات من با داوود رشیدی، ساخت فیلم «خانه عنکبوت» بود؛ پروژه‌ای در شمال کشور و در ویلایی ساحلی. در این فیلم، او در کنار عزت‌الله انتظامی، جمشید مشایخی و مسعود بهنود حضور داشت، که اولین و شاید آخرین همکاری او با این بازیگران بزرگ بود.

پیش از شروع فیلم‌برداری، از من پرسیدند که چگونه می‌خواهم با این چهره‌های بزرگ کار کنم. تصور رایج بر این بود که هماهنگی و همکاری با چنین بازیگرانی، در یک ویلا و در کنار هم، کار دشواری است. اما داوود رشیدی با رفتاری حرفه‌ای، متواضع و دوستانه، همه چیز را آسان و ممکن ساخت.

فضای اقامت گروه بسیار ساده بود؛ چهار نفر در یک اتاق، و همه در همان‌جا زندگی می‌کردند. حتی مادرم در آن زمان با ما بود و برای گروه غذا می‌پخت. در چنین شرایطی، داوود نه‌تنها هیچ شکایتی نداشت، بلکه حضورش باعث شد سختی‌ها کم‌رنگ شود. سبک کار او بر پایه حمایت و همیاری بود، نه سخت‌گیری و فشار.

نقش داوود رشیدی، فراتر از بازیگری بود. حتی در همان پروژه، متوجه شدم که حضور و هم‌فکری او، منجر به شکل‌گیری پروژه‌های دیگر هم می‌شود. نمونه‌اش، شکل‌گیری فیلم «کمال‌الملک» به کارگردانی علی حاتمی بود که با همکاری همان بازیگران و در ارتباط با او شکل گرفت. او بی‌ادعا و بی‌توقع، اثرگذاری واقعی داشت.

در برخی پروژه‌هایی که ذکر کردید، فضای کاری آرام و همراه و همدلانه بود. این فضا چگونه شکل گرفت و چه تأثیری در موفقیت آن کارها داشت؟

رفتار داوود، روندی طبیعی و همیشگی داشت که همه به آن عادت کرده بودند و آن را دوست داشتند. در کنار او، همسرش، سرکار خانم احترام برومند، نقش مهمی در حفظ این تعادل داشت. او فردی مهربان، دلسوز و همراه بود که برای ما مانند خواهری مهربان، در کنار داوود، کارها را در سکوت و آرامش پیش می‌برد.

هر دوی این زوج، نمونه‌ای عالی و دوست‌داشتنی بودند. امیدوارم خانم برومند با سلامتی و شادی، همچنان در کنار ما باشد و داوود رشیدی عزیز، در آرامش و نوری بی‌پایان غرق باشد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار