مهروز ساعی؛ قهرمان تکواندو و بانوی توسعه ورزش بانوان ایران
بیوگرافی مهروز ساعی، خواهر هادی ساعی و قهرمان تکواندو ایران؛ زندگی شخصی، حرفهای و خاطرات بینظیر
بیوگرافی مهروز ساعی، خواهر هادی ساعی و قهرمان تکواندو ایران؛ زندگی، حرفه، خاطرات و نقش مهم او در توسعه ورزش بانوان ایران.

مهروز ساعی در تاریخ ۱۴ آذر ۱۳۶۳ در بنهکهل آذربایجان شرقی متولد شده است. او ورزشکار و مربی ایرانی در رشته تکواندو است و هماکنون به عنوان مربی تیم ملی زنان ایران فعالیت میکند. مهروز ساعی خواهر هادی ساعی، قهرمان برجسته تکواندو، و همچنین همسر سابق حمیدرضا قلیپور، ووشوکار ایرانی است.
مهروز ساعی بنهکهل، متولد ۱۴ آذر ۱۳۶۳ در بنهکهل آذربایجان شرقی، ورزشکار و مربی ایرانی در رشته تکواندو است که در حال حاضر به عنوان مربی تیم ملی تکواندو زنان ایران فعالیت میکند. او در بازیهای آسیایی ۲۰۰۶ موفق به کسب مدال برنز در وزن ۷۲ کیلوگرم شد و دارای مدرک مربیگری درجه یک بینالمللی و داوری درجه دو است.
مهروز ساعی خواهر هادی ساعی، قهرمان معروف تکواندو، و همسر سابق حمیدرضا قلیپور، ووشوکار ایرانی است. او دو فرزند دارد. ساعی به عنوان کارشناس خبره زنان در فدراسیون تکواندو شناخته میشود و تلاشهای او در توسعه و پرورش استعدادهای جوان در این رشته قابل توجه است. او با بهرهگیری از تجربیات خود، بر تربیت قهرمانان آینده و اهمیت حمایت از ورزشکاران جوان تأکید میکند.
در این مقاله، مروری بر بیوگرافی مهروز ساعی و زندگی شخصی و حرفهای او خواهیم داشت. همراه ما باشید.
زندگینامه مهروز ساعی
مهروز ساعی فردی شناخته شده در عرصه ورزش و به ویژه تکواندو در ایران است. او خواهر هادی ساعی، یکی از بزرگترین اسطورههای تکواندو کشور، میباشد. اگرچه در سطح بینالمللی به اندازه برادرش شناخته شده نیست، اما نقش مهمی در تربیت و پرورش نسل جدید تکواندوکاران زن ایرانی ایفا کرده است.
در زندگی شخصی، مهروز ساعی با چندین فرد ازدواج کرده است. همسر اول او حسن دهفولی بود که این رابطه به طلاق انجامید. پس از آن، مهروز با مجید انصاری نامزد شد، اما این رابطه به ازدواج نینجامید. سرانجام، او با حمیدرضا قلیپور، ووشوکار سابق و دارنده مدال طلای بازیهای آسیایی ۲۰۱۰، ازدواج کرد که این رابطه نیز پس از مدتی به جدایی انجامید. مهروز ساعی دارای دو فرزند از همسران قبلی خود است و در حال حاضر در حوزه مربیگری تیم ملی تکواندو زنان فعالیت میکند.
او خواهر هادی ساعی، قهرمان برجسته تکواندو، است و از جمله دستاوردهای ورزشی او میتوان به کسب مدالهای متعددی اشاره کرد؛ از جمله:
- مدال نقره در مسابقات اوپن اتریش ۲۰۰۴
- مدال برنز در مسابقات اوپن اتریش ۲۰۰۵
- مقام دوم در مسابقات اوپن کره جنوبی
- مدال برنز در جام فجر ۲۰۰۴
- مدال نقره در جام فجر ۲۰۰۵
- مدال نقره زنان پایتختهای مسلمان ۲۰۰۴
- مدال برنز در بازیهای آسیایی بانکوک ۲۰۰۵
- مدال برنز در بازیهای المپیک ۲۰۰۶ قطر
- و همچنین مدالهای طلای متعددی در مسابقات قهرمانی کشور.
من در خانوادهای ورزشی به دنیا آمدم، فرزند آخر و تنها دختر خانواده بودم. پس از چهار پسر، متولد شدم و به دلیل علاقه پدرم به ورزش، همه چهار پسر خانواده ورزشکار بودند. در آن زمان، پدرم خودش ورزش باستانی انجام میداد و آرزو داشت که فرزندانش نیز ورزش حرفهای را دنبال کنند.
با گذر زمان و رویدادهای مختلف در زندگیمان، هادی ورزش حرفهای را ادامه داد و وقتی وارد مسیر قهرمانی شد، من ۱۳ ساله بودم و فاصله سنیمان ۹ سال بود. این فرصت را داشتم که ورزش حرفهای را شروع کنم. به خاطر علاقهمندیام به هادی، که برادر بزرگترم بود، و همچنین علاقه شخصیام به ورزش تکواندو، مسیر ورزش را برگزیدم.
در سن هشت سالگی، پدرم را در تصادف از دست دادم و در آن زمان، هادی قهرمان کشور بود و من هنوز کودک بودم. یک سال بعد، برادر بزرگتر هادی، علی، که در تکواندو و کشتی فعالیت داشت، بر اثر تصادف دیگری از دنیا رفت. این مصیبتها باعث شد هادی سرپرستی خانواده را بر عهده بگیرد.
چند سال بعد، برادر کوچکتر هادی، مهران، را هم از دست دادیم. استاد مهیمین، مربی مشترک هادی و مهدی، میگفت اگر مهدی بیمار نمیشد، هادی هرگز وارد عرصه قهرمانی نمیگشت. مهدی، که ملیپوش و یکی از استعدادهای برتر تکواندو بود، به خاطر عارضه قلبی درگذشت. مهدی و هادی رقابت نزدیکی داشتند و مهدی در بسیاری از مسابقات حتی هادی را شکست میداد. در نهایت، مهدی هم در سن ۱۹ سالگی از دنیا رفت و تنها من، مادر، هادی و مهران باقی ماندیم.
در دوران دبیرستان، هادی در بازیهای المپیک ۲۰۰۰ مدال کسب کرد. ما ساکن شهر ری، منطقه چشمه علی بودیم. مادرمان با وجود سختیها، تلاش میکرد ما دچار افسردگی نشویم و از مسیر خلاف دور بمانیم. محله ما پر از ورزشکارانی چون محمدی در فوتبال و سوریان در کشتی بود و همه در کنار هم زندگی میکردیم.
مادرمان با وجود مشکلات، مخارج زندگی و نیازهای روحی ما را تامین میکرد. من در لیگ و مسابقات کشوری شرکت میکردم و همزمان به تحصیل و ورزش میپرداختم. هادی همیشه همراه من بود و در سال ۱۳۸۱، در مسابقات قهرمانی کشور اول شدم و در سال ۱۳۸۲، دوم و سال بعد، در مسابقات انتخابی تیم ملی، اول شدم.
در آن زمان، هادی قهرمان بازیهای آسیایی پوسان ۲۰۰۲ شد و من نیز به تیم ملی پیوستم و تا سال ۲۰۱۲ ملیپوش بودم. رکوردها و عناوین من تا چهار سال تکرار نشدند. در سال ۲۰۰۶، برای دومین بار در بازیهای دوحه قطر مدال گرفتم و پس از خانم تهرانی، دومین زنی بودم که در تاریخ تکواندو ایران مدال آسیایی کسب کردم.
در مسابقات گوانگجو، به دلیل آسیبدیدگی زانو، شرکت نکردم، اما پس از آن، مدتی از مسابقات دور بودم و مجدداً با تورنمنتها شروع کردم و چند مدال دیگر کسب کردم، اما در نهایت، از رقابتها خداحافظی کردم.
بهترین خاطرهام از مسابقات، بازیهای دوحه قطر است، چرا که سختیهای زیادی را پشت سر گذاشتم و در عین حال، بهترین مدالم را گرفتم. اولین مدالی که همه آرزو داشتند، خیلی شیرین بود و حمایتها و روحیهدادنها برایم ارزشمند بودند. اما مدالهای بازیهای آسیایی و المپیک، ارزش بیشتری داشتند چون زحمات بیشتری کشیده بودم و احساس مسئولیتام بیشتر شد.
بعد از ورود به تیم ملی، با چالشهایی مواجه شدم، از جمله کار کردن تحت نظر مربیان کرهای که سطح آموزش و تعاملشان با تیم ایرانی، سخت و طاقتفرسا بود. مربیانی چون سئو ریو، که رفتارهای ارتشی داشت و علم روانشناسی و تغذیه ورزش را نمیدانست، شرایط را سختتر میکردند. تمرینات سنگین، ساعتهای طولانی و کمبود حمایت، باعث شدند برخی ورزشکاران آسیب ببینند یا از مسیر خارج شوند.
با وجود این مشکلات، هدفمند باقی ماندم و مسیر را ادامه دادم. امروز، شرایط برای نسل جدید ورزشکاران بهتر است. حتی تمرینات مشترک زن و مرد، امکانات بهتر و حمایتهای بیشتر، فرصتهای بیشتری را فراهم کرده است. تمرینات مداوم و سختکوشی، انگیزهام را افزایش داد، هرچند هنوز هم مشکلاتی در مربیان و تجهیزات وجود دارد.
در زمان ما، مربیان کرهای در سالنها، احترام زیادی برای تیم ما قائل بودند و رقابتهای داخلی و خارجی، هیجانانگیز و پر از خاطره بودند. تیم بانوان در سطح آسیا رقابتپذیر بود، هرچند در سطح جهانی هنوز جای پیشرفت دارد. اما همواره، ورزشکاران ایرانی، درخشنده و پرتوان بودند و مدالآوران زیادی داشتیم.
در حال حاضر، فعالیت من محدود به مربیگری در بخش خصوصی است، چون دیگر علاقهمند به شرکت در مسابقات نیستم. در گذشته، تیمهایی در لیگ و مسابقات ملی مربیگری و بازی کردهام، از جمله سرمربی تیم مس کرمان و مربی تیم سایپا، با کسب مقامهای مختلف. هماکنون، در باشگاه TNT فعال هستم و در زمینه آبدرمانی و تمرینات اصلاحی فعالیت میکنم، چون علاقهمندم در شاخه حرکات اصلاحی کار کنم و دورههای مربوطه را نیز گذراندهام.
در آن دوره، من رشد و شکوفایی خود را تجربه کردم، اما باید بگویم که سختیها و محدودیتهایی که برای یک خانم در این ورزش و جامعه وجود داشت، بسیار زیاد بود. حتی در تیم ملی هم تبعیضهایی دیده میشد و امکاناتی که آقایان داشتند، در اختیار ما نبود. ما با کسب مقامهای مختلف، فدراسیون را مجاب کردیم که به تیم بانوان نیز توجه کند. پس از موفقیتهایی که کسب کردم، فدراسیون انگیزه پیدا کرد و شروع به اعزام بانوان به مسابقات مختلف کرد. آنها فهمیدند که اگر ما تجربه داشته باشیم، میتوانیم مدالآور شویم. من را برای مسابقات المپیک هم انتخاب کردند، همراه با خانم خوش جمال از انگلستان، هرچند میدانستند که در آنجا ممکن است نتیجه نگیریم. حتی هادی به آقای پولادگر گفت که من را برای تجربه نبرید، چون نگران بود که ممکن است نتیجه ندهد یا به ضرر من تمام شود.
پس از شکست در مسابقات دانشجویی، وقتی به راحتی مدال را از دست دادم، بسیار ناراحت شدم و هادی هم روحیهام را میدید. من با سختی تمرین میکردم و در نهایت مرا با این وضعیت به انگلستان بردند. ما خودمان گفتیم که نباید میرفتیم، اما گفتند برای کسب تجربه بروید. ما تأکید کردیم که جای ما در آنجا نیست، چون اینجا جای بهترینهای دنیا است که برای سهمیه المپیک میآیند، نه برای کسب تجربه. شکست در مسابقات انگلستان روحیهام را شدیداً تخریب کرد. آقای پولادگر از همان هواپیما شروع به شماتت ما کرد و گفت که توانایی ندارید و عرضهاش را ندارید. حتی ما را مورد مواخذه قرار دادند که چرا باختید.
پس از آن، روحیهمان خیلی ضعیف شد و حتی در بازیهای آسیایی که باید سهمیه میگرفتیم، ما را نبردند. بعد از هفت ماه تمرین، در لحظه آخر خانم سیاحی را بردند، کسی که پانزده سال است در تیم ملی است و هنوز هیچ مقام قهرمانی ندارد. او هم در مقابل حریف اردنی باخت و نتوانست سهمیه کسب کند.
در حال حاضر، تکواندوی بانوان را رو به زوال نمیبینم. با تغییر قوانین و استفاده از هوگوی الکتریکی، نسل نوجوانان ما که خوب تمرین کرده و با مربیان مرد تمرین داشتند، نسبت به قبل بهتر شده است. مثلا سارا خوش جمال که سهمیه گرفت و به المپیک رفت. سیاستها و برنامهریزیهای نادرستی که در آن دوران داشتیم، مانع از المپیکی شدن من شد. اینها جزو سختیهای دوران ما بودند و نشاندهنده بیتجربگیهایی است که با آن مواجه شدیم. در آن زمان، بهترین ساعت تمرین برای ما بعد از ناهار، بین ساعت دو تا چهار بود که البته این ساعت، بهترین ساعت برای آقایان محسوب میشد.