شهادت تلخ کودکی شهرام لاسمی از تنهایی و گرسنگی
شهرام لاسمی از دوران سخت کودکی، گرسنگی و تنهاییهای تلخ در گفتوگو با مجید واشقانی
شهرام لاسمی از سختیهای کودکی، تنهایی و گرسنگیهای شبانه در گفتوگو با مجید واشقانی روایت کرد.

شهرام لاسمی در گفتوگو با مجید واشقانی بیان کرد: زمانی که پنج ساله بودم، اختلافات میان پدر و مادرم شروع شد و دعواهای شدیدی صورت میگرفت که من زانو به بغل میگرفتم و بیصدا اشک میریختم. در نهایت، پدرم از هم جدا شد و زن گرفت، مادرم نیز شوهر کرد و برادرم ازدواج کرد. من تنها ماندم، در حالی که مادر و همسرش صبحها برای مدرسه رفتن، صبحانهای نداشتند و من پول تو جیبی هم نداشتم. همیشه گرسنه بودم، و وقتی ظهر برمیگشتم، مادرم که کار میکرد و مشتری داشت، ناهاری برای من نمیپخت. بنابراین، تا شب گرسنه میماندم و فقط به خاطر اینکه اذیتم نکند، تا خواب میرفتم. مادرم هم برای همسرش شام درست میکرد و من آن را میخوردم. این شرایط سخت، باعث شد که دچار افسردگی شوم.