خاطره عجیب ستاره سادات قطبی از خوابیدن در قبر و دیدار شهدا
خاطره عجیب و تأملبرانگیز ستاره سادات قطبی از خوابیدن در قبر و روایت ترس و احساسات در کنار شهدا
خاطره عجیب ستاره سادات قطبی از خوابیدن در قبر و احساس ترس و احساسات عمیق کنار شهدا، روایت تأملبرانگیز و تأثیرگذار دوران نوجوانی او را ببینید.

ستاره سادات قطبی، مجری محبوب کشورمان، با انتشار متنی در صفحه اینستاگرام خود، خاطرهای عجیب و جالب از دوران نوجوانیاش را تعریف کرد که در ادامه میخوانید.
او گفت که در یکی از روزهای سال ۱۳۸۱، از بالا به قبرستان نگاه کرده بود و در ابتدا این کار را شوخی انجام میداد، اما کمکم جدی شد. او همراه با سه نفر دیگر بود و به آنها پیشنهاد داد اگر جرات دارید، وارد قبر شوید و بخوابید. هر کدام از آنها واکنشی نشان دادند و راه افتادند، اما او تصمیم گرفت برود و بقیه را ترغیب کند.
او با شوخی و خنده کنار دوستانش ایستاد و گفت: «ایول، ستاره، برو داخل قبر و بخواب، تا بخندیم!» اما خودش در دل میدانست که خوابیدن در قبر کاری راحت نیست و در عین حال، این کار را انجام داد تا نشان دهد جرات دارد.
در آن زمان، در سال ۱۳۸۱، هر پنجشنبه با دوستان تئاتر خود به مزار شهدا میرفتند، مخصوصاً آن هفته که قرار بود سه شهید گمنام را بیاورند. آنها زودتر به قبرستان رفته بودند تا سر مزار شهدا قرآن بخوانند و زیارت کنند. در آن میان، دید که سه قبر برای شهدا گمنام آماده شده است، و او به دوستانش گفت که هر کسی جرات دارد، وارد قبر شود. اما آنها ترسیدند و گفتند نمیتوانند، اما او اصرار کرد و رفت داخل قبر.
او قبل از رفتن، چادر و مانتو و روسریاش را مرتب کرد و با دلگرمی گفت: «ما که رفتیم، فاتحه.» سپس از بالا به داخل قبر نگاه کرد و بلند بلند با خودش صحبت کرد، و تصمیم گرفت که یکی از پاهایش وارد قبر شود. در این لحظه، دوستانش که شاهد بودند، خندیدند، اما ناگهان ترس بر او غلبه کرد.
او با ترس و اضطراب وارد قبر شد و در آن فضا احساس عجیبی داشت. در داخل، دید که بچهها در حال خندیدن و گفتن دعا هستند و او بغض کرد و گریه، چون احساس میکرد که در آن قبر، جای یک انسان بالغ نیست. در نهایت، با سختی، خودش را در قبر جای داد و از شهید گمنامی که قرار بود در آنجا دفن شود، خواست که شفیعش باشد. وقتی از قبر بیرون آمد، دید که دوستانش هم بلند بلند گریه میکنند و عاطفه در حال خواندن روضه است.
او در پایان گفت که بتول، یکی از دوستانش، ده سال بعد، جدیتر از همیشه، او را در همان قبرستان گذاشت و او هنوز نتوانسته است این واقعیت را بپذیرد. هر بار که به گلزار شهدا میرود، این خاطره برایش زنده است و احساس عجیبی دارد.

رپورتاژ آگهی مؤثر چه ویژگیهایی دارد و چگونه در بهبود سئو پایدار نقشآفرینی میکند؟ مشاهده
در کنار مزار شهید گمنامی قرار میگیرم که وارد قبرش میشوم.