شهین تسلیمی: بخشش کلید آرامش درونی و قدرت ایمان
شهین تسلیمی: بخشش، راهی برای آرامش درونی و قدرت ایمان
شهین تسلیمی درباره اهمیت بخشش، آرامش درونی و قدرت ایمان صحبت میکند و نقش آن در زندگی و روابط انسانها را تحلیل میکند.

در این متن، به موضوع بخشش و اهمیت آن در زندگی انسانها پرداخته شده است. بازیگر توانمند سینما و تلویزیون، شهین تسلیمی، درباره مفهوم بخشش صحبت میکند. او معتقد است که بخشش به معنای عفو و گذشت است و همه ما در طول زندگیمان بارها و بارها از دیگران ناراحت شدهایم؛ گاهی این ناراحتی سطحی و ناشی از سوء تفاهم است و گاهی عمیق و باعث مشکلات جدی میشود. در هر صورت، فردی که میبخشد، بزرگوارتر و محترمتر است، چرا که انگار ارزش انسانیت در گذشتن از خطاهای دیگران نهفته است.
تسلیمی اشاره میکند که بخشش، از اولین صفات خداوند است و در قرآن کریم، نامهای خداوند همچون «بسمالله الرحمن الرحیم» نشانگر رحمت و بخشش بیپایان او است. روانشناسان و جامعهشناسان سالها است بر اهمیت آموزش مهارت بخشش کار میکنند، زیرا تبدیل این رفتار به یک عادت، میتواند بسیاری از خشونتها و ناسازگاریها را کاهش دهد.
او میگوید که بخشیدن پایه آرامش درونی است؛ چرا که نگه داشتن کینه و ناراحتی، مانند نگه داشتن آتشی است که خود فرد را میسوزاند. بنابراین، بهتر است که بخشید و فراموش کنیم تا آرامش خود را حفظ کنیم. آموزههای دینی نیز بر این موضوع تأکید دارند و در قرآن، آمده است که بخشیدن بهتر است، هرچند حق تقاص وجود دارد.
در نهایت، تسلیمی بیان میکند که ما انسانها، نه فرشته، و خطاها و اشتباهاتی داریم. او درباره نقشهای مختلف خود در عرصه بازیگری صحبت میکند و میگوید اوج بازیگریاش را در نقش دختر بزرگ خانواده در سریال «وضعیت سفید» دیدهایم، نقشی که او تصمیم میگیرد در آن بخشش را تمرین کند تا بتواند بهتر با دیگران زندگی کند و روابط بهتری برقرار سازد.
تسلیمی همه آنچه ما برای بخشیدن لازم داریم را به زبان ساده برایم گفت. این که نباید تصور کنیم معصوم هستیم یا فرشته و عارف و می توانیم به درجه ای برسیم که همه را راحت ببخشیم. می گوید: «اگر کسی چنین ادعایی داشته باشد، باید به حرفش شک کرد». همین صداقت نشان می دهد تسلیمی آنچه تجربه کرده را می گوید نه حرف های کتابی که خوشایند همه باشد.
تسلیمی می گوید: «من زود عصبانی می شوم، اما زود هم خشمم فروکش می کند، شاید به همین دلیل است که معمولا کینه ای از آدم ها به دل نمی گیرم. اگر دلخور باشم به طرف می گویم و نمی گذارم برایم مساله شود. اگر کسی را هم دلخور کنم (که معمولا کلامی است) از او عذرخواهی می کنم و تا از دلش درنیاورم، کوتاه نمی آیم.»
بکوبیم از نو بسازیم
می پرسم، مهارت بخشش را از کسی آموخته اید مثلا از پدر یا مادر؟ می گوید: «بخشش، ذاتی است نه آموختنی. پدر و مادری چند فرزند دارند و هر کدام با خصلت خاص خود مثلا من زود می بخشم، اما خواهرم شاید این گونه نباشد در حالی که پدر و مادر ما مشترک بوده اند و در شرایط یکسانی بزرگ شده ایم. برخی ویژگی ها مثل مهربانی و بخشش باید در ذات آدم باشد وگرنه نمی تواند یاد بگیرد. اگر هم بخواهد خودش را تغییر دهد باید بکوبد و از نو بسازد. باید خیلی چیزها در یک شخص تغییر کند تا مهربانی و بخشش به رفتار همیشگی او تبدیل شود.
راستش را بخواهید من بخشش را از خداوند آموختم. از همان جوانی به این فکر می کردم که خداوند چگونه همه اشتباهات مرا می بخشد و هر روز درهای رحمتش را به سمتم باز می کند هر چند می داند چقدر خطا و اشتباه دارم. با خودم فکر می کردم من حتی برای اشتباهاتم از خدا عذرخواهی هم نکردم، اما او بزرگوارانه درهای رحمتش را به سویم باز کرد. همین آگاهی باعث شد عاشق خدا شوم. همین باعث شد هیچ وقت از کسی کینه به دل نگیرم. وقتی شرایط خیلی سخت می شود و کسی واقعا اذیتم می کند، نماز که می خوانم، به خدا می گویم فلان موضوع یا فلان کس را به خودت می سپارم و رهایش می کنم. باور دارم خدا همه کارهایش سر حساب و کتاب است. پس من چرا خودم را اذیت کنم. اگر قرار باشد فردی تقاص کار اشتباهش را پس بدهد همان بهتر که خدا به کار او رسیدگی کند.»
توفیق هم صحبتی با خدا
«به نظرم نماز خواندن و با خدا صحبت کردن، توفیق می خواهد. این که کسی می گوید من نماز نمی خوانم به نظرم از خدا چیزی کم نمی شود. آن آدم است که توفیق هم صحبتی با خدا را از دست داده. تصور کنید صبح اول روز نماز بخوانی و با خدا صحبت کنی، آن روز اصلا خراب نخواهد شد. یا شب، بنشینی و با خدا صحبت کنی. غصه هایت را بگویی. دلگیری هایت را بگویی. شکر کنی از همه محبت هایی که دیده ای و روزی هایی که گرفته ای. نماز که بخوانی، همه چیز آسان می شود. دیگر از کسی هم کینه به دل نخواهی گرفت.»
می گویم شما که اینقدر با خدا رابطه خوبی دارید، ذکری هم دارید که وقت عصبانیت یا دلگیری از دیگران به زبان بیاورید که آرام شوید؟
می گوید: «الا بذکر ا... تطمئن القلوب». مگر بهتر از این ذکر هم داریم. آبی است بر همه آتش ها یا «لااله الاا...» ...
ببخش و فراموش کن
از تسلیمی می پرسم برخی می گویند می بخشم، اما فراموش نمی کنم. شما هم چنین حالتی را تجربه کرده اید؟ می گوید: فقط یک نفر است که چنین احساسی را نسبت به او دارم. خیلی به من صدمه زد و به کل زندگی ام. سعی می کنم فراموش کنم هم ببخشمش، اما ما آدمیزادیم. عارف و معصوم که نیستیم، هر چقدر هم روی خودمان کار کرده باشیم و با خدا هم رابطه خوبی داشته باشیم، اما برخی را نمی توان بخشید. فراموش کردن و بخشیدن در کنار هم هستند. کسی که بخشیده باشد حتما فراموش هم می کند.
اگر می گوید بخشیده ام، اما فراموش نمی کنم پس نبخشیده! مثلا همسرم که چند ماه قبل در استرالیا از دنیا رفت، شاید اگر کس دیگری جای من بود او را نمی بخشید، اما من بخشیدم، چون پدر بچه هایم است. ما سفر خارج از کشور زیاد می رفتیم تا چند سال قبل که به استرالیا رفتیم و همان جا ماندگار شد، اما من آدمی نبودم و نیستم که از وطنم به کشور دیگری مهاجرت کنم و همان جا بمانم. این مهاجرت مرا خیلی اذیت کرد و مشکلاتی برایم به وجود آورد، اما همسرم را بخشیدم به خاطر بچه هایم.
به نظرم همه آدم ها، کسانی را در ذهن یا دلشان دارند که اذیتشان کرده اند و شاید نتوانند آن ها را ببخشند. اما راستش آدم به جایی در زندگی اش می رسد که ترجیح می دهد، ببخشد تا خودش راحت زندگی کند. چرا باید یک کینه یا ناراحتی یا دل شکستگی را روی دوشت بگذاری و با خودت این طرف و آن طرف ببری. همه چیز بستگی به ایمان آدم ها دارد. اگر به خدا ایمان داشته باشی هم می بخشی هم فراموش می کنی، چون می دانی همه چیز در حافظه خدا ثبت می شود و او هر کاری کرده باشی، حتی به اندازه دانه خردل حساب و کتاب می کند. پس چرا آرامش را از خودمان دریغ کنیم.