ولخرجیهای شاه در سوئیس؛ فساد، زنان زیبا و اعتراض جهانی
سفر در زمان شاه پهلوی در ویلای سوئیس: ولخرجیهای بیپایان، خلوت با زنان زیبا و فساد دربار
خاطرات منشی فرح از ولخرجیها، فساد و اسراف خاندان پهلوی در سوئیس؛ افشای پشت پرده و اعتراضات بینالمللی

مینو صمیمی که سالها منشی سفیر ایران در سوئیس و بعد از آن مدتی منشی فرح همسر شاه بود، در کتاب، خاطرات خود مستندی از ولخرجیها و حیف و میلهای شاه و درباریان او ارائه می دهد.
صمیمی نویسنده کتاب «پشت پرده تخت طاووس» (متولد آذر 1325) دختر «صادق صمیمی» (رئیس اسبق موزه ایران باستان) در این کتاب پس از نقل مجمل زندگینامهی خود ـ از دوران نوجوانی تا پایان تحصیلات عالی در سوئیس و بازگشت به ایران ـ ابتدا به شرح دورهای میپردازد که متعاقب استخدام در وزارت خارجه به عنوان منشی سفارت ایران در سوئیس بکار مشغول بوده است.
وی طی شش سال خدمت در سفارت ایران (از 1346 تا 1352) به سبب تسلط کامل به سه زبان فرانسه، آلمانی و انگلیسی، نقش مهمی در رتق و فتق امور مربوط به سفرهای متعدد شاه و فرح به کشور سوئیس داشته است؛ و مسائل گوناگونی از آنچه طی این سفرها رخ میداده در کتابش آورده که هر یک به سهم خود برای آگاهی به حقایق اوضاع دربار از اهمیت خاصی برخوردار است.
نویسنده در سال 1352 به دعوت فرح به ایران باز میگردد و سرپرستی دبیرخانه و دفتر روابط عمومی «سازمان ملی حمایت از کودکان» را (که زیر نظر فرح اداره میشد) به عهده میگیرد، تا آنگاه که در سال 1355 مستقیماً وارد تشکیلات دفتر مخصوص فرح میشود و به عنوان منشی مخصوص او در امور بینالمللی بکار میپردازد.
نام کتاب خاطرات وی به خوبی گویای محتوای آن است. صمیمی در کتاب خود مسائل متفاوتی را از زندگی خاندان پهلوی بیان می کند. مطالبی که اگر در زمان حکومت این خاندان در ایران منتشر می شد، مصادف بود با فاجعه ای برای رژیم طاغوت، هرچند انتشار این مساله پس از انقلاب اسلامی نیز نمی تواند بر روی این مسائل سرپوش بگذارد و درواقع همین موارد و فسادی که برای مردم ایران محرز شده بود یکی از علل سقوط رژیم پهلوی در ایران است.
در ادامه به گوشه ای از خاطرات منشی فرح از خاندان پهلوی اشاره می شود:
در سالهای اولیه دهه 1970 که ثروت خانواده شاه به چند برابر نسبت به گذشته افزایش یافته بود، سلسله پهلوی عصر طلائی خود را میگذراند. در ژانویه 1972 بنای جدیدی در محوطه پشت ویلای «سوورتا» در سن موریتس به عنوان ورزشگاه اختصاصی شاه و ملکه ساخته شد، که در آن بهترین و مدرنترین وسایل ورزشی وجود داشت. ولی علیرغم آن همه مخارج سرسامآور شاه در سوئیس، هر سال که میگذشت ناخرسندی مردم سوئیس از سفرهای شاه به کشورشان بیشتر نمودار میشد.
هرچند روزنامههای چاپ ایران به دلیل سانسور بسیار شدید از انتشار مطالب مربوط به ولخرجیهای شاه و دربار خودداری میکردند، اما روزنامههای سوئیس همواره مقالات مفصل و انتقادی درباره اقدامات افراطی و اسرافکاریهای خانواده پهلوی منتشر مینمودند. اوج این مقالات زمانی بود که شاه در اکتبر 1971 جشنهای ویژه سالگرد ۲۵۰۰ سال سلطنت ایران را در تخت جمشید برپا کرد.
دلیل اینکه دولت سوئیس باید نمایندهای را برای شرکت در چنین مراسمی مسخرهای اعزام کند، چه بود؟
به دستور شاه، در این جشنها ۶۲ چادر در یک محوطه وسیع برپا شد و هر کدام با پردههای مخمل بنفش، چلچراغهای برنز مطلا و میزهای مرمر صورتی تزئین شدند تا مورد استفاده مهمانان قرار گیرند. برای تجهیزات این جشنها، از یک سال قبل، کاروانهای کامیون حامل وسایل مورد نیاز به محل برگزاری منتقل شدند. از آنجا که تمامی سران کشورهای مختلف به این مراسم دعوت شده بودند، برای پذیرایی از آنها، ۱۶۵ سرآشپز، پیشخدمت و خدمتکار مستقیماً از رستوران «ماکسیم» در پاریس با هواپیما به ایران آورده شدند، و همچنین ۲۵۰۰ بطری شراب درجه یک سفارش داده شد که قیمت هر بطره آن حدود صد دلار بود.
در پاسخ به دعوت شاه از سران کشورهای مختلف برای شرکت در جشنهای ۲۵۰۰ ساله، دولت سوئیس تنها یک نماینده بازنشسته از شورای حکومت فدرال را اعزام کرد. اما همین اقدام دولت سوئیس نیز موجب بروز بحثهای شدیدی در پارلمان گردید.
نمایندگان پارلمان سوئیس که عمدتاً مخالف اعزام هرگونه نمایندهای به جشنهای تخت جمشید بودند، از دولت سؤال میکردند: چرا سوئیس باید نمایندهای برای شرکت در یک نمایش مضحک بفرستد؟ یا میپرسیدند: اگر سوئیس در این جشن شاه شرکت نکند، چه چیزی را از دست میدهد؟ آنها به ویژه تأکید داشتند که وقتی مردم ایران با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم میکنند، نباید نماینده سوئیس در جشنی حضور یابد که خوراک شاه و مهمانان ثروتمندش را خاویار تشکیل میدهد.
رئیس پارلمان سوئیس در پاسخ به یکی از نمایندگان دولت که ایران را کشوری ثروتمند میدانست، مثالی را ذکر کرد که هنوز در خاطرم مانده است. او گفت: «یک عرب بیابانی در جستجوی تکه نانی در بیآب و علف صحرا بود تا گرسنگیاش را رفع کند. وقتی دیگر ناامید شد، ناگهان چشمش به کیسهای در زیر یک بوته خار افتاد و با اشتیاق آن را برداشت و باز کرد. اما درون کیسه تنها چند رشته مروارید قیمتی بود، که او همه را دور انداخت، چون مرواریدهای قیمتی در صحرا نمیتوانستند درد شکم گرسنهاش را تسکین دهند.»
وزارت خارجه ایران با اطلاع از بدنامی خانواده سلطنتی در سوئیس، مأموریت داده بود که هر مقاله و گزارشی درباره ایران و سفرهای شاه به سوئیس که در مطبوعات سوئیس منتشر میشد، ترجمه شده و به فارسی به سفارت تحویل داده شود تا از طریق من به تهران ارسال گردد. هدف این بود که مقالات ناخوشایند درباره شاه کاهش یابد. همچنین، هر سال قبل از کریسمس، وزارت خارجه هدایای گرانقیمت مانند فرشهای ابریشمی، خاویار و قوطیهای سیگار طلا یا نقره با آرم دربار شاهنشاهی به سفارت میفرستاد تا از طریق من به روزنامهنگاران سوئیسی داده شود. اما با وجود دریافت این هدایای ارزشمند، مطبوعات سوئیس نه تنها رویه خود را تغییر ندادند، بلکه دامنه انتقادات از اعمال شاه و درباریان را افزایش دادند.
مبالغ خرج شده توسط شاه و اطرافیانش در سوئیس تا حدی بود که بارها مورد اعتراض مطبوعات سوئیسی و اروپایی قرار گرفت. در تلاش برای خاموش کردن این انتقادات، سفیر با اهدای هدایای گرانقیمت به روزنامهنگاران سعی میکرد صدای آنان را خنثی کند، اما برخی از آنان پول دریافت کرده و در عین حال بر شدت انتقادات میافزودند. این وضعیت منجر به تظاهرات دانشجویی علیه حضور شاه در سوئیس شد.
در سفرهایش به سوئیس، شاه از همان فرودگاه جدا میشد و به دنبال سرگرمیهای خود میرفت. در یکی از این سفرها، شاه «مستقیماً پس از فرود، عازم محل اقامت یکی از ستارگان معروف شد و تمام بعدازظهر را در کنار او گذراند.»
در ویلای لوکس شاه، اتاق شاه از همسرش جدا شد تا شاه بتواند با هزینههای هنگفت، چهرههای معروف سینمای غرب و دیگر مشاهیر را دعوت کند. یکی از این مهمانان برجسته، بریژت باردو، هنرپیشه سرشناس فرانسوی، بود.