کد خبر: 24764

پیشروی سریع ثبت آثار جنگ در سینما و هنر ایران؛ فرصت‌ها و چالش‌ها

پیشروی سریع ثبت آثار جنگ در سینما و هنر ایران؛ چالش‌ها و فرصت‌ها

تحول سریع در ثبت آثار جنگ در سینما و هنر ایران، فرصت‌ها و چالش‌های جدید در روایت و مستندسازی را رقم می‌زند.

پیشروی سریع ثبت آثار جنگ در سینما و هنر ایران؛ چالش‌ها و فرصت‌ها

جنگ آتش می‌افروزد، سر هم می‌شکند و نابود می‌سازد. جنگ انسان‌ها را می‌کشد، دل و روده‌ها را بیرون می‌کشد، و همه چیز را در شعله‌های خود می‌بلعد. جنگ آتش‌سوزی است بی‌وقفه که تکه‌تکه و ویران می‌کند، و هر چه را بر سر راهش قرار گیرد، به خاکستر تبدیل می‌کند.

جنایت، همه‌چیز را در کمترین زمان به شکل شی تبدیل می‌کند.

شاید حالا که بیش از یک ماه و نوزده روز از شروع جنگ گذشته است، معنای جملات بالا برای ما تغییر کرده باشد؛ معنایی عمیق‌تر از سه تیرماه، روزی که با اعلام آتش‌بس، جنگ دوازده روزه پایان یافت. حتی معنایی قوی‌تر از بیست و دو سال پیش، زمانی که سوزان سانتاگ کتاب «نظر به درد دیگران» را نوشت و برای نخستین بار منتشر کرد.

در این اثر، سانتاگ به موضوع جنگ می‌پردازد و با نگاهی به عکس‌های عکاسان جنگی که از صحنه‌های نبرد گرفته شده بودند، به اثرگذاری و پیامدهای نمایش بی‌پروای این تصاویر اشاره می‌کند. او معتقد است: «تصاویر بدن‌های مثله‌شده، حتماً می‌توانند کاربرد خاص خود را داشته باشند؛ آن‌ها می‌توانند نفرت از جنگ را زنده کنند، و حتی برای جادو کردن، تکه‌ای از واقعیت را به خانه‌های مردمی ببرند که هرگز جنگ را تجربه نکرده‌اند.»

سانتاگ، عکس را به عنوان اولین روایتگر جنگ، که از جنگ داخلی آمریکا آغاز شد، نمادی برای ثبت خشونت و عادی‌سازی جنگ می‌داند. او در قسمتی از کتاب، با اشاره به جمله‌ای از سیمون وی در مقاله «ایلیاد، یا شعر زور»، نگاه خود را نسبت به ثبت جنگ آشکار می‌کند: «در مقابل جنایت، همه چیز به شی تبدیل می‌شود.»

اشتیاق بی‌وقفه برای ثبت سریع‌ترین تصاویر از درد دیگران

سوزان سانتاگ هدف از نمایش خشونت بی‌رحمانه در مصائب جنگ را، هشدار، شوکه کردن و آسیب رساندن به تماشاگر می‌داند. او معتقد است «تصویرسازی رنج، سابقه‌ای طولانی دارد. در گذشته، رنج‌هایی که به طور پیش‌فرض ارزش نمایش داشتند، محصول خشم و غضب الهی یا انسانی بودند. در جهان مدرن و بر اساس باورهای اخلاقی غالب، اگر جنگ قابل توقف نیست، پس ناهنجار است و اگر صلح ممکن نیست، پس هنجار محسوب می‌شود.»

او پرسش می‌کند: «چگونه می‌توان به جای تمرکز بر رنج، نسبت به وجود آن اعتراض کرد؟» سانتاگ با علاقه‌مندی به تصویر کشیدن جنگ و رنج، هنر را وارد میدان می‌داند و می‌گوید: «به نظر می‌رسد هنر، نقطه عطفی در تاریخ احساسات اخلاقی و اندوه باشد؛ همان‌قدر عمیق، اصیل و طاقت‌فرسا! با هنر، معیار جدیدی برای واکنش به رنج وارد عرصه هنر شده است.»

در نهایت، سانتاگ ثبت تصاویر جنگ را «سریع‌ترین و در عین حال سطحی‌ترین راه برای نشان دادن آشفتگی درونی حاصل از تماشا» می‌داند، راهی که آن‌قدر بی‌نقص است که دیگر جایی برای انکار باقی نمی‌گذارد. با وجود علاقه شدید او به ثبت لحظات درد دیگران، سانتاگ باور دارد که «خاطره هر جنگ، همانند سایر خاطره‌ها، بیشتر در ذهن ملت درگیر با آن باقی می‌ماند.»

درگیری‌ای که هنوز در ذهن ما جریان دارد.

در دنیای امروز، جنگ به پدیده‌ای بدل شده است که دیگر نمی‌توان آن را نادیده گرفت یا از وقوع آن جلوگیری کرد. این واقعیت، نه تنها در دوران قدیم، بلکه در عصر مدرن نیز، راهی برای جلوگیری از جنگ پیدا نشده است. دیگر هیچ جامعه‌ای نیست که جنگ برای آن غریبه باشد، و هیچ فردی نیست که جنگ را تجربه نکرده باشد. ما اکنون در کنار خاطرات جنگی قرار گرفته‌ایم که تازه پشت سر گذاشته‌ایم، و تصاویری که در عکس‌ها و فیلم‌ها ثبت شده‌اند، هنوز در ذهنمان زنده است. پس از گذشت پنجاه روز، بدون نیاز به تماشای مجدد تصاویر، خاطرات آن لحظات در ذهنمان زنده می‌ماند و هر بار آن‌ها را مرور می‌کنیم.

این جنگ برای ما آنقدر تازه است که هنوز در گفت‌وگوهای روزمره‌مان جای دارد، و هر صدایی که می‌شنویم، یادآور انفجارهایی است که در حافظه‌مان باقی مانده‌اند. دیدن خیابان‌های شهرمان، ما را به یاد موشک‌هایی می‌اندازد که هنوز در ذهنمان نقش بسته‌اند، و ویرانی‌های جنگ، چه آن‌هایی که ترمیم شده‌اند و چه آن‌هایی که قرار نیست ترمیم شوند، همگی یادآور روزهای نزدیک و تلخ ما هستند.

بیست و هشت روز برای روایت جنگ!

با وجود خاطره زنده ما از جنگ، بسیاری از افراد سریع‌تر از آنچه تصور می‌رفت وارد عمل شدند. اولین سازمان در این زمینه، بنیاد سینمایی فارابی بود. تنها ۱۸ روز پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، این بنیاد فراخوانی منتشر کرد و از فیلم‌نامه‌نویسان دعوت نمود تا فیلمنامه‌هایی با موضوع جنگ اخیر ارسال کنند. در متن این فراخوان، فارابی درباره تصمیم خود برای ساخت فیلم‌های سینمایی صحبت کرد. هدف این سازمان تولید آثار ارزشمند درباره مقاومت، شجاعت، وحدت و همبستگی مردم در برابر دشمن بود.

آنچه از دید فارابی به عنوان یکی از مهم‌ترین و حساس‌ترین دوران تاریخ معاصر ایران شناخته می‌شود، قابلیت بالایی برای روایت داستان‌های انسانی، تاریخی و حماسی داشت که باید در قالب سینما به ثبت می‌رسید. فارابی مهلت ارسال آثار را تا آخرین روز تیرماه اعلام کرد. بر اساس این فراخوان، هنرمندان سینما تنها ۲۸ روز فرصت داشتند تا ایده، طرح یا حتی فیلمنامه‌ای درباره این موضوع خلق کنند.

مدت زمان محدود، دعوت به مردمی که جنگ را ثبت کردند

یک هفته پس از آن، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در فراخوانی که برای نوزدهمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت منتشر کرد، اعلام کرد که به آثار مرتبط با جنگ ۱۲ روزه در این دوره توجه خواهد داشت. جشنواره سینماحقیقت تصمیم گرفت که برای نخستین‌بار، بخش «ایران» را تنها ۲۵ روز پس از پایان جنگ به برنامه خود اضافه کند.

در این بخش، مستندهایی که به رویدادهای روزهای جنگ می‌پرداختند، مورد ارزیابی قرار گرفتند. این مستندها شامل تصاویری بودند که توسط دوربین‌های مردم گرفته شده و مقاومت مدنی، همبستگی اجتماعی و زندگی روزمره در زمان بحران جنگ را نشان می‌دادند. تفاوت این فراخوان با فراخوان بنیاد سینمایی فارابی در این بود که جشنواره سینماحقیقت تنها ۲ ماه و ۲۳ روز پس از پایان جنگ برگزار می‌شد، در حالی که در این مدت، ساخت اثر برای هنرمندان به نظر غیرممکن می‌رسید.

نتیجه‌گیری هنری یا تمرکز بر دوره حساس فعلی

با توجه به این دو فراخوان و زمان اعلام آنها، به نظر می‌رسد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از طریق یک دستورالعمل که به سازمان‌های زیرمجموعه خود ابلاغ کرده است، در پی کسب نخستین دستاوردهای ملموس از جنگ است. همان‌طور که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمان حضور در مجلس و پاسخگویی درباره عملکرد یک‌ساله وزارتخانه‌اش، به اقدامات سازمان‌های تابعه در جنگ ۱۲ روزه اشاره کرد و دستاوردهای در حال اجرا را تولید آثار در شاخه‌های مختلف سینمایی، از جمله فیلم‌های بلند، مستند و کوتاه، عنوان نمود.

راهنماهای مکتوب، اجرای فوری

این سرعت عمل، پرسش‌های زیادی را برمی‌انگیزد. از جمله اینکه آیا دستورالعمل‌ها و فراخوان‌ها به درستی برای نمایش تصویر جنگ عمل می‌کنند؟ آیا زمان کافی برای ثبت لحظه‌های حساس کنونی فراهم شده است؟ هنرمندانی که هم‌قدم با مردم جنگ را لمس کرده‌اند، آیا توانسته‌اند درک مناسبی از این رویداد بدست آورند؟

این سوالات پس از اعلام فراخوان فارابی از سوی این بنیاد مطرح شد، همراه با پرسش‌هایی دیگر مانند اینکه، رویکرد ساختار فارابی در پرداختن به جنگ ۱۲ روزه چگونه است؟ آیا برای فهم این جنگ، با توجه به ساختار متفاوت و مدرن آن نسبت به دوران هشت سال دفاع مقدس که قبلاً تجربه شده و مورد بازسازی قرار گرفته است، تفکری شکل گرفته است؟

در اصل، آیا فرصت کافی برای بررسی و تحلیل یک رویداد بزرگ مانند جنگ وجود داشته است، رویدادی که بیش از نبردهای نظامی، بحران عظیمی برای جامعه به‌وجود می‌آورد؟ متأسفانه، پاسخ اکثر این سوالات مشخص نبود. تنها پاسخی که از دو مسئول بنیاد سینمایی فارابی دریافت شد، این بود: «فقط یک فراخوان منتشر شده است، اخبار بعدی متعاقبا اعلام خواهد شد!» به نظر می‌رسید که روند ابلاغ دستورالعمل و اجرای آن بدون تفکر راهبردی و پیش‌فرض‌های لازم آغاز شده است.

فیلمی که نیازمند یک ماه و نوزده روز زمان بود!

در حالی که هنوز پاسخ روشنی درباره فراخوان گسترده و چگونگی پرداختن به موضوع جنگ ۱۲ روزه وجود نداشت، خبر رسید که یکی از فیلمسازان پیش از هر فرد دیگری، قبل از هر فراخوان و حتی قبل از رسیدن تصاویر مستند مردم به جشنواره سینماحقیقت، فیلمی درباره جنگ اخیر را مقابل دوربین برده است.

این خبر نه از آغاز یا پایان نگارش فیلمنامه بود، نه اینکه فیلم چه زمانی ساخته می‌شود؛ بلکه نشان می‌داد که محمدحسین مهدویان فیلم خود را در ۲۰ مرداد کلید زده است. فیلم «ماجرای نیمه‌شب» با فیلمنامه‌ای مشترک از مهدی یزدانی‌خرم و اعظم بهروز، که تنها در مدت یک ماه و ۱۹ روز نوشته شده، با تهیه‌کنندگی حبیب والی‌نژاد و به عنوان جدیدترین اثر مهدویان، در موسسه تصویرشهر ساخته خواهد شد.

جنگی که زندگی را در بر می‌گیرد، آغاز شد.

به نظر می‌رسد که تلاش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین نهادهای زیرمجموعه شهرداری برای اجرای دستورالعمل‌های مربوط به ثبت وقایع جنگ ۱۲ روزه در قالب تولیدات سینمایی، فراتر از ثبت یک بخش از تاریخ معاصر کشور است. ساخت اثری درباره جنگی که هنوز بخشی زنده و واقعی از خاطرات مردم است، تنها می‌تواند نتیجه‌ی پیروی از دستورات بالادستی و با بهره‌گیری از جادوی پرده نقره‌ای باشد.

همان‌طور که سوزان سانتاگ اشاره کرده است: «سریع‌ترین و در عین حال سطحی‌ترین راه برای بیان آشفتگی درونی ناشی از تماشای یک اثر، روشی است که آنقدر بی‌نقص ثبت شده است که دیگر جای انکار باقی نمی‌ماند.» به نظر می‌رسد که در اینجا نیز جنگ بیش از آنکه جنایت باشد، به شی تبدیل شده است، شی‌ای که هنوز...

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار