آزیتا حاجیان: زندگی ساده، عشق و مادر بودن در دهه ۶۰
آزیتا حاجیان از زندگی ساده و ازدواج بدون تجمل در دهه 60: خاطراتی از عشق، مادر بودن و ارزشهای اصیل
آزیتا حاجیان از زندگی ساده، ازدواج بدون تجمل در دهه 60، عشق، مادر بودن و ارزشهای اصیل در خاطرات خود میگوید.

آزیتا حاجیان درباره ازدواج با همسر اولش، محمدرضا شریفی نیا، اظهار داشته است: در آن زمان سن ازدواج بسیار پایین بود و پس از انقلاب، اکثر افراد در سنین کمتر از بیست سال ازدواج میکردند. در آن دوره، ارزشها تغییر یافته بود و مردم دیدگاه سطحی نداشتند، همچنین چشم و همچشمیهای فریبنده کاملاً وجود نداشت. زندگی برای مردم سخت نبود و بحثهای تجملاتی مانند لباس عروسهای مدرن، جشنهای پر زرق و برق و دیگر موارد اینچنینی رایج نبود. در واقع، ارزشهایی که مردم داشتند، عمیقتر و صحیحتر بودند.
من زندگیام را بسیار ساده آغاز کردم و بر خلاف میل خودمان، مراسم عروسی نگرفتیم. مادرم خیلی اصرار داشت که حتما جشن عروسی بگیریم، اما ما با این موضوع مخالفت کردیم. لباس عروس نپوشیدم و مهریهام دوازده سکه بود، هرچند من خودم پیشنهاد داده بودم پنج سکه، اما عاقد گفت: «خانم جان، پنج سکه خیلی کم است، حداقل دوازده سکه بگو.» در آن زمان، سکهها خیلی ارزان بودند.
در سن بیست و سه سالگی، یعنی یک سال پس از ازدواجم، عاشق بچه شدم. به همین دلیل ازدواج کردم و خوشبختانه خیلی زود بچهدار شدم. در ابتدا کمی ترسیده بودم چون مهرآوه بسیار کوچک بود و فقط دو کیلو و هفتصد و پنجاه گرم وزن داشت، یعنی یک نوزاد کوچک واقعی! نگهداری از بچه کار سختی است و مادرم در مراقبت از مهرآوه خیلی کمکم کرد. او بسیار شیرین بود. وقتی ملیکا به دنیا آمد، تجربه بزرگ کردن مهرآوه را داشتم و وضعیت زندگیمان بهتر شده بود، بنابراین بیشتر احساس میکردم که او در حال رشد است. اما هنوز هم دلم میخواهد نوهدار شوم، چون نگهداری نوهها با مادرشان است و شیرینیهایشان برای مادربزرگها بینظیر است.