دلنوشتهای متفاوت و احساسی لاله مرزبان درباره مادر در روز تولد
دلنوشتهای متفاوت و احساسی از لاله مرزبان درباره مادر، عشق بیپایان و قدرشناسی در روز تولد مادر
دلنوشتهای احساسی و متفاوت از لاله مرزبان درباره مادر، عشق بیپایان و قدرشناسی در روز تولد مادر را بخوانید.

لاله مرزبان، بازیگر جوان و فعال در حوزه سینما، تلویزیون و تئاتر است. او در تاریخ 29 دیماه 1372 در شهر ازنا در استان لرستان به دنیا آمده است. پس از فارغالتحصیلی در رشته حسابداری، با شرکت در دورههای آزاد بازیگری در دانشگاه تهران وارد دنیای هنر شد.
او اولین حضور سینمایی خود را با نقشآفرینی در فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» به کارگردانی پوران درخشنده در سال 1392 رقم زد. تاکنون، لاله مرزبان ازدواج نکرده و در مصاحبههایش تأکید کرده است که تمرکز اصلیاش بر حرفه بازیگری است. او یک خواهر به نام سها دارد و خانوادهاش را بخش مهمی از زندگی خود میداند.
این متن بازنویسی شده است:
دلنوشته لاله مرزبان در روز تولد مادرش را مشاهده کنید. خانم بازیگر اینطور نوشته است:
مادر من بهترین مادر جهان است. میدانید، آخر او هیچوقت کارهایی را که مادران فداکار و مهربان انجام میدهند، انجام نمیدهد. مثلا هیچوقت نشده که باقیمانده غذای مرا بخورد یا لقمهی دهنی مرا به دهانش بگیرد. یا مثلا برای اینکه غذایی تمام کنیم، بشقاب به دست دنبال من دور خانه راه نیفتاده است. به نظرم او اصلاً من را دوست ندارد.
به نظرم مادرها اصلاً شبیه مادران مهربان و اثرگذار داستانها نیستند، مادران فداکار قصهها کمی چاق هستند اما همیشه مواظب سلامتی و ظاهر خودشان هستند یا مثلا هیچوقت با موهای ژولیده و لباسهای کثیف و نامرتب به تمیز کردن خانه و غذا پختن برای من نپرداخته است. گاهی اوقات او خیلی زیباتر بود! او به جای بوی پیتزا، همیشه بوی خوب میداد! هیچوقت نشده که مادر من به خاطر نبودن من، نگران یا ناراحت باشد یا بدون من اصلاً به او خوش نگیرد.
هیچوقت کارهای خودش را که دوست دارد انجام دهد، کنار نگذارده است، چون همیشه از من کمک میگیرد و مرا به کار کشیده است. او صبح به صبح مهرانۀ اتاق را مرتب نمیکند و انجام کارهای من را به عهدۀ خودش نمیداند. او همیشه دلش را به بستن موهای من یا درست کردن غذای مورد علاقهام مشغول کرده است، خوش ندارد. گاهی اوقات یادش رفته که مادر است و مادر نباید کارهای مورد علاقهاش را انجام ندهد!
در هر حال، مادر من اینطوری است. اما چیزی را میدانید؟ من مادری دارم که من را از مادر شدن نمیترساند. حالا خوب میدانم که میشود هم مادر بود و هم زندگی خودم را از دست نداد. امشب هم تولد اوست و من به داشتنش افتخار میکنم.