قهرمان و شخصیتپردازی در سریال تاسیان؛ شیرین نجات، نقش محوری و تحلیل شخصیتها
قهرمان سریال تاسیان کی بود؟ شخصیتپردازی تینا پاکروان و نقش محوری شیرین نجات
قهرمان سریال تاسیان کی بود؟ شخصیتپردازی تینا پاکروان و نقش محوری شیرین نجات در این سریال جذاب و پر احساس

خانم پاکروان به عنوان نویسنده فیلمنامه و کارگردان، در پرورش شخصیت شیرین نجات نسبت به امیر یوسفی نیا، توجه و توفیق خاصی داشته است. دختر لوس و دلربای جمشید نجات، در طول سریال رشد میکند و به بلوغ فکری و شخصیتی میرسد، اما عشق و سرنوشت، به کمک هم، هیچیک شخصیت او را پختهتر نمیکند.
۱- تعریفی ساده از من برای یک فیلم یا سریال خوب، اثری است که در ذهن باقی میماند و با عقل و احساس بازی میکند. هفتهای است که درگیر تماشای سریال تاسیان هستم؛ تمام قسمتها را در دو روز پشت سر هم و بیوقفه تماشا کردم، و باید بگویم ارزش دیدن دارد. این موفقیت، مرهون زحمت و تلاش تمامی عوامل سازنده این اثر است.
۲- در کنار عملکرد قابل تحسین خانم پاکروان در نویسندگی و کارگردانی، امتیاز بالایی را به سریال اختصاص میدهم. همکاری با آقای بابک اسکندری و تیم ایشان، در بازسازی تصاویری نزدیک به واقعیت از مشاهیر سینما مانند مرحوم کیارستمی، بیضایی، کیمیایی و دیگران، قابل تقدیر است. همچنین، توانایی در باورپذیر ساختن زمان و فضای شخصیتها، بهویژه با تغییرات گریم بازیگران، بهویژه خانم حجازی، که متناسب با احساسات مختلف در سکانسهای متفاوت تغییر میکرد، نشان از کار حرفهای و درخشان است.
۳- علاوه بر گریم، طراحی و اجرای دکور و بازسازی فضای آن دوران نیز بهدرستی و واقعگرایانه انجام شده است، و در خدمت روایت داستان قرار گرفته است. این جزئیات، خاطراتی که از سالهای وقوع داستان در ذهن داریم، را زنده و باورپذیر میسازد.
۴- اجرای آقای صابر ابر در نقش سعید، چه در نقش دوست امیر و چه در نقش کارمند ساواک، بسیار عالی و بدیع بود. آقای بابک حمیدیان و خانم پانتهآ پناهیها نیز همانند همیشه، بازیهای فاخر و در سطح انتظار بیننده ارائه دادند. خانم مهسا حجازی نیز نقش خود را بهخوبی و با لطافت ایفا کرد. با توجه به نقشهای قبلی خانم نازنین بیاتی و درخششهای او در این سریال، انتظار بیشتری از او داشتم. اما نقش آقای هوتن شکیبا، که انتظار میرفتم به بهترین شکل بازی کند، بهگونهای اجرا شد که انگار هیچ تلاشی برای درک شخصیت امیر انجام نشده است؛ تنها نقش را در حد ادای وظیفه بازی کرد، و این برای من ناامیدکننده بود. کاش خانم پاکروان توانسته بودند بازیگری مانند بهروز وثوقی جوان را برای این نقش انتخاب کنند، که میدانم بسیار بهتر میبود.
۵- خانم پاکروان، در نقش نویسنده و کارگردان، در پرورش شخصیت شیرین نجات نسبت به امیر یوسفی نیا، توجه و توفیق خاصی داشته است. دختر لوس و دلربای جمشید نجات، در طول سریال رشد میکند و به بلوغ میرسد، اما عشق و سرنوشت، به کمک هم، هیچیک شخصیت او را کاملتر نمیکنند.
۶- کنجکاوم بدانم در سفر چند روزه شیرین و امیر به شمال، چه چیزی خوردهاند و دستپخت چه کسی بوده است؟ لباسهای امیر، از جمله لباس شب عروسی، چگونه در دو چمدان جای گرفته بود؟ خانه بیبی چگونه آنقدر تمیز و منظم باقی مانده است؟ موتورهای هوندا از چه سالی جای خود را به استارت دادند؟ و در نهایت، چرا شیرین، که احتمالا شنا میداند، برای نجات همسرش از چنگ محسن وارد آب نمیشود و با گچ بر سر او نمیکوبد؟ اگر من در آن وضعیت بودم، حتما چنین میکردم. همچنین، تماشای اینکه امیر در لحظههای حساس تلاشی برای نجات انجام نمیدهد، برایم سوالبرانگیز است؛ او نه چنگی میکشد، نه مشت و لگدی میزند، و حتی دشنام هم نمیدهد. وقتی محسن او را رها میکند و از استخر خارج میشود، امیر فقط ناز میکند و غرق میشود.
۷- عشق، در تعریفی، به معنای طغیان بیمهار احساس است. در تاسیان، این طغیان حداقل خانه نجات را زیر و رو کرد، هرچند در مورد یوسفی نیاها، شاید تاثیر چندانی نداشت. نمیدانم، اما معتقدم دنیا بدون این طغیان احساسات، یکنواختتر، سردتر و کسالتآورتر میشود. آیا واقعاً نمیشود؟
۸- در بستر روایت این قصه عاشقانه، پیام اصلی تاسیان چیست؟ آیا ارائه تصویری متفاوت و نو از سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پیشین است؟ یا نمایش کارگرانی فریبخورده که خود آتش به خانه و کارگاه خود زدند؟ یا شاید هشدار به نسل جوان؟