کد خبر: 20973

الهه رضایی مجری دهه شصتی و فعالیت‌های متفاوت پس از شهرت

بیوگرافی الهه رضایی مجری دهه شصتی و فعالیت‌های متفاوت پس از شهرت

بیوگرافی الهه رضایی مجری دهه شصتی، فعالیت‌های تلویزیونی، زندگی خانوادگی و دغدغه‌های تربیتی پس از شهرت

بیوگرافی الهه رضایی مجری دهه شصتی و فعالیت‌های متفاوت پس از شهرت

الهه رضایی یکی از مجریانی بود که در دهه شصت حضور داشت و تا دهه هفتاد هم بچه‌ها را مقابل تلویزیون جمع می‌کرد تا سخن‌های مهم و مفیدی بگوید و خبر برنامه‌ها و کارتون‌های بعدی را اعلام کند.

در حال حاضر، او مدیر یک مهد کودک کوچک در منطقه دیباجی شمالی است و همچنان با کودکان در تماس است و دغدغه‌اش تربیت و پرورش آنها است.

شروع حضور در تلویزیون در دوران نوجوانی

در اردیبهشت یا خرداد ۱۳۵۸، تلویزیون زیرنویس برنامه‌ای برای کودکان داشت که در آن قصد داشتند از مجریان کم‌سن و نوجوان استفاده کنند. یکی از دوستانم که برای مطالعه با هم آمده بودیم، زیرنویس را دیده و پیشنهاد داد با هم به تلویزیون برویم و تست اجرا بدهیم. بیشتر ما کنجکاو بودیم بدانیم پشت صحنه تلویزیونی که این‌قدر جذاب و پر زرق و برق است چه می‌گذرد. پس از انجام تست اجرا، با حضور من موافقت شد. در نهایت، ما رفتیم و ماجرا همان‌طور که بچه‌های دهه ۶۰ و ۷۰ دیده بودند، پیش رفت.

تفاوت‌های اجرای دهه ۵۰ و ۶۰

در دهه 60، مراعات‌ها تنها در زمینه پوشش محدود می‌شد و در گفتار و نحوه صحبت کردن تفاوت چندانی با دهه‌های قبل نداشت. زمانی که کودک بودم، خانم برومند مجری برنامه کودک آن زمان بود. برنامه‌ای به نام «ما و شما» داشتیم که در آن، نوع اجرا و گفت‌وگوها بسیار جدی و سنگین بود، همانند برنامه‌های دیگر آن دوره. خطوط قرمز و مراعات کلام و رفتار تقریباً همان چیزی بود که ما هم رعایت می‌کردیم. وقتی مخاطب اصلی برنامه بچه‌ها هستند، باید زبان و محتوا متناسب با سن و سطح درک آن‌ها باشد. در آن زمان، نوع اجرا همین‌طور بود. اما در طی حدود دوازده سال گذشته، تحولی بزرگ رخ داده است؛ هیجانی جدید وارد شده و رفتارها کاملاً تغییر کرده، به‌طوری که نوع اجرا نیز کاملاً متفاوت شده است.

حقوق اولیه در صدا و سیما

در ابتدا، حقوق من در صدا و سیما ماهیانه 1200 تومان بود که معادل هر جلسه 100 تومان می‌شد. در آن زمان، سازمان هیچ‌گونه استخدام رسمی نداشت و تا سال 1364، ما در قالب کارمند رسمی سازمان نبودیم. حتی پس از استخدام در سال 1364، برای یکی، دو سال سابقه کاری قبلی‌مان را به رسمیت نمی‌پذیرفتند، زیرا تعداد ساعت‌های کاری‌مان کامل نبود و سن‌مان زیر ۱۸ سال بود.

ازدواج در کنار کار و فعالیت‌های روزمره

آشنایی من با همسرم به صورت سنتی و خانوادگی صورت گرفت و در سال‌های ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ وارد زندگی مشترک شدیم. اگر اشتباه نکنم، در مدت زمانی بین سال‌های ۱۳۶۵ تا پایان سال‌های ۱۳۶۷ یا ۱۳۶۸، شغلم تغییر کرد. در آن زمان من فعالیت اجرایی یا گویندگی نداشتم، زیرا بچه‌هایم متولد شده بودند و کوچک بودند. یکی دیگر از دلایل این وضعیت، شرایط کاری همسرم بود که در فیروزکوه مشغول به کار بودند و رفت‌وآمد برایم دشوار بود، اما با وجود تمام این سختی‌ها، هفته‌ای سه بار به تهران سفر می‌کردم. مادران شاغل همیشه با چالش‌های زیادی روبه‌رو هستند؛ مگر اینکه همراهانی داشته باشند که در این مسیر کمکشان کنند. با وجود تمام مشکلات، آن دوران را به خوبی پشت سر گذاشتیم. همسرم اکنون فوق‌تخصص قلب است، رشته‌ای که واقعاً پراسترس است و از سوی بیماران فشار زیادی بر او وارد می‌شود. در طول این سال‌ها، تلاش کرده‌ام کمترین استرس و سختی به او وارد شود تا حالش خوب باشد و سلامت بماند.

از تماشای تلویزیون فاصله بگیرید.

این جمله همیشگی من این بود که می‌گفتم: «بروید عقب‌تر، باز هم عقب‌تر.» گاهی اوقات این‌ها را نویسنده برنامه می‌نوشت و در واقع این موضوع یکی از نگرانی‌های مهم بود. زیرا اکثر چشم‌پزشکان توصیه می‌کنند که باید از تماشای تلویزیون فاصله گرفت تا مشکلی برای چشم‌ها پیش نیاید.

یادگارهای تلخ من

در دوران جنگ، حملات موشکی و هوایی به منطقه غرب کشور شدت گرفت. خاطرم هست که برای عیادت مجروحان سوسنگرد رفته بودیم؛ مجروحان خانواده‌دار بودند و در جبهه نبودند. هرگز فراموش نمی‌کنم زمانی که به بیمارستان رفتم—فکر می‌کنم بیمارستان شهید مطهری که در اثر حوادث سوختگی دچار حادثه شده بود—دختری را دیدم که تمام بدنش سوخته و باندپیچی شده بود. در آن لحظه به این فکر می‌کردم که وقتی باندها را باز می‌کنند، این زن چه حسی دارد. چند بار هم به مرکز معلولین، که مربوط به معلولین ذهنی بود و نه جسمی، و همچنین شیرخوارگاه آمنه، سر زدم. در آنجا هم با همین صحنه‌ها روبه‌رو شدم؛ بچه‌هایی که از بمب‌ها آسیب دیده و بی‌سرپرست بودند. این تجربیات تاثیر عمیقی بر روحیه‌ام گذاشت.

تفاوت‌های میان افراد دهه شصتی و دهه هفتادی

نسل‌های متولد دهه 60 و 70 تفاوت زیادی با هم دارند. این تفاوت تا حد زیادی ناشی از پیشرفت‌های فناوری است. کودکان دهه شصت تنها با تلویزیون سر و کار داشتند و والدینشان که خود متولد دهه‌های 40 و 50 بودند، با روش‌های سنتی و حرف‌های قدیمی بزرگ شدند. در مقابل، بچه‌های دهه هفتادی از سنین پایین با فناوری‌هایی مانند موبایل و لپ‌تاپ بزرگ شدند. و اما نسل‌های بعد، یعنی دهه هشتادی و نودی، در دنیایی کاملاً متفاوت رشد یافته‌اند، جایی که موبایل بخش جدایی‌ناپذیر زندگی‌شان است و ما بزرگ‌ترها گاهی از درک توانایی‌هایشان عاجز می‌مانیم.

این تفاوت‌ها باعث شده است که نسل‌های جدید زودتر از نسل‌های قبل رشد کنند و خواسته‌های بیشتری داشته باشند. والدین هم اغلب برای آرام کردن بچه‌ها، موبایل را در اختیارشان قرار می‌دهند، اما این کار ممکن است آن‌ها را از خودشان و دنیای واقعی دور کند. نباید گفت که بچه‌ها بد هستند؛ بلکه فقط تفاوت‌هایی در نوع رشد و تجربه‌هایشان دارند.

حیات خانوادگی من

من دو فرزند دارم؛ پسرم در ایران تحصیل می‌کند و در خانه نزد من است، و دخترم ازدواج کرده و همراه همسرش به آمریکا مهاجرت کرده است تا در آنجا ادامه تحصیل دهد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار