۱۰ فیلم فاجعهمحور کمنظیر و جذاب که باید تماشا کنید
۱۰ فیلم فاجعهمحور کمتر دیدهشده که باید حتما تماشا کنید!
ده فیلم فاجعهمحور کمدیده شده و جذاب که حتما باید تماشا کنید!

بهترین فیلمهای مربوط به حوادث فاجعهآمیز، اغلب آثار معروفی مانند Twister و Deep Impact هستند. اما برخی فیلمهای فاجعهمحور به دلیل اندازه کوچکتر یا تمرکز بر داستانهای احساسیتر، کمتر مورد توجه قرار میگیرند. در ادامه، با ده فیلم فاجعهمحور جذاب و در عین حال کمتوجه شده آشنا خواهید شد که تماشای آنها برای هر فردی ضروری است.
ده فیلم مربوط به حوادث فاجعهآمیز که مورد توجه قرار نگرفتهاند
۱۰ – هیولاها (۲۰۱۰)
۹ – درون طوفان (۲۰۱۴)
۸ – یخزده (۲۰۱۲)
۷ – سرقت طوفان (۲۰۱۸)
۶ – سونامی دیپواتر هورایزن (۲۰۱۶)
۵ – نژاد آندرومدا (۱۹۷۱)
۴ – دریای سیاه (۲۰۱۴)
۳ – آسمان نیمهشب (۲۰۲۰)
۲ – ترک در جهان (۱۹۶۵)
۱ – در دل دریا (۲۰۱۵)
در برخی داستانهای فاجعهمحور، رویدادهای ماوراءالطبیعه نقش مهمی ایفا میکنند، همانطور که در فیلم «هیولاها» محصول ۲۰۱۰ دیده میشود. داستان از سقوط یک کاوشگر ناسا در مرز مکزیک و ایالات متحده آغاز میشود، و موجودات فرازمینی که در آن حادثه حضور دارند، منطقهای وسیع را اشغال میکنند و منطقهای قرنطینهشده و پر از موجودات خطرناک ایجاد مینمایند. در این میان، یک عکاس خبری و دخترش در تلاش برای فرار از این منطقه هستند.
این فیلم توانست موفقیت مالی قابل توجهی کسب کند، چرا که با بودجهای بسیار کم ساخته شده بود و بیش از چهار برابر آن در گیشه سودآوری داشت. با این حال، ترکیب منحصربهفرد عناصر حمله فضایی، درام عاشقانه و تنشهای سیاسی نتوانست جای خود را در حافظه فرهنگی عمومی تثبیت کند.
۹. Into the Storm (۲۰۱۴)
در مواجهه با وضعیتهای جوی خطرناک، فیلمهای مانند Twister با گردبادهای مرگبار خود جایگاه ویژهای در سینما دارند. اما این بدین معنا نیست که دیگر فیلمها نباید به بررسی طوفانهای ویرانگر بپردازند، همانطور که در فیلم «به سوی طوفان» شاهد هستیم؛ فیلمی که مجموعهای از گردبادهای عظیم را نشان میدهد که شهری در ایالت اوکلاهما را به شدت تخریب میکنند.
فیلم «Into the Storm» تصاویری بینظیر و اغراقآمیز از ویرانیهای ناشی از طوفان ارائه میدهد و بر قدرت عظیم طبیعت تأکید دارد. از نظر صحنههای اکشن، این فیلم در رقابت با آثار مشهورتر موفق است. استفاده از سبک فیلمهای یافتهشده (Found Footage) نیز به ایجاد حس واقعی و ملموس از وحشت کمک میکند و تماشاگر را مستقیماً در جایگاه قربانیان گردباد قرار میدهد.
۸. The Grey (۲۰۱۲)
این فیلم، که در فیلمشناسی پرستارهی لیام نیسون کمتر مورد توجه قرار گرفته است، یک اثر فاجعهمحور انسانی است که در آن انسان در مواجهه با طبیعت قرار میگیرد و پایان آن بسیار بیرحمانه است. در این فیلم، نیسون نقش یک تیرانداز ماهر، اما افسرده و میل به خودکشی را ایفا میکند، که برای یک شرکت نفتی در آلاسکا گرگ شکار میکند. پس از سقوط هواپیمای حامل او و کارگران شرکت نفتی، او مجبور میشود در کنار همکارانش برای بقا مبارزه کند.
در میان اقلیم سرد و خصمانه و گروه گرگهای گرسنهای که آنها را تعقیب میکنند، اعضای گروه بازمانده از سقوط یکی پس از دیگری جان خود را از دست میدهند. روحیهی آنها با هر کشتهشدگی تضعیف میشود، و این فیلم تاریک و تیره به بررسی موضوعاتی همچون افسردگی، مردانگی و قوانین بیرحم طبیعت میپردازد.
فیلم «سرقت طوفانی» (۲۰۱۸) همزمان یک اثر فاجعهمحور و یک فیلم سرقت جذاب است، و عنوان آن کاملاً نشاندهنده محتوای آن است. داستان دربارهی یک کارمند خزانهداری، یک هواشناس، و یک کارگر نظافت است که با همکاری یکدیگر تلاش میکنند مانع سرقت بزرگ خزانهداری آلاباما شوند، در حالی که باند سارقین قصد دارند از یک طوفان سهمگین درجه ۵ برای انجام عملیاتشان بهره ببرند.
همانطور که جبهههای هوای سرد و گرم با هم تداخل پیدا میکنند و طوفانهای شدیدی به وجود میآورند، ترکیب هیجانانگیز ژانرهای مختلف در «سرقت طوفانی» نیز سطح فیلم را بالا میبرد. متأسفانه، این ایده خلاقانه نتوانسته شهرت زیادی برای فیلم به ارمغان آورد، اما تماشای آن ارزشمند است، بهویژه برای صحنههای اکشن و نفسگیرش که تماشاگران را غرق در هیجان میکند.
فیلم «دیپواتر هورایزن» (۲۰۱۶) ساختن فیلمهایی بر اساس حوادث واقعی همواره چالشی است، زیرا پذیرش عمومی این نوع اقتباسات معمولاً زمانی صورت میگیرد که حادثه دیگر در حافظه جمعی فراموش شده باشد. این اثر روایتگر داستان فاجعهای است که در دکل نفتی به همین نام در سواحل مکزیک رخ داد و صنعت نفت را برای همیشه متحول ساخت.
این فیلم با نگاهی جذاب، زنجیرهی ترسناک رویدادهایی را که منجر به این فاجعه شدند، به تصویر میکشد و جزئیات را به شیوهای آموزنده و در عین حال تماشایی ارائه میدهد. مارک والبرگ نقش اصلی را ایفا میکند و به خوبی نماد خطرات ناشی از حماقت انسانی در صنعتی پرآشوب و ناپایدار مانند صنعت سوختهای فسیلی است.
در حالی که بسیاری از فیلمهایی که بر پایه آثار علمیتخیلی مایکل کرایتون ساخته شدهاند، از جمله فیلم محبوب پارک ژوراسیک، به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند، اما تمام اقتباسهای سینمایی این نویسنده چنین شانسی نداشتهاند. در این میان، فیلم «رشته آندرومدا» (یا بهتر است بگوییم «جاذبه آندرومدا») جایگاه خاصی دارد؛ فیلمی فاجعهمحور با تمرکز بر ویروسی مرموز و پاتوژنی ناشناخته که از فضا وارد زمین میشود، و این واقعه با سقوط یک ماهواره رخ میدهد.
در دنیای پساکرونا، طبیعی است که فیلمهایی با موضوع اپیدمی و همهگیری توجه کمتری جلب کنند، اما «رشته آندرومدا» همچنان نگاهی ترسناک و واقعگرایانه به مواجهه با حیات فرازمینی دارد. این فیلم، با فضایی پرتنش، مرگبار و در مقیاسی وسیع، مانند بلایی آسمانی آرام و در عین حال تاثیرگذار، داستان خود را روایت میکند.
فیلم «دریای سیاه» (۲۰۱۴) با تمرکز بر ترسهای رایج انسان، به خوبی از فوبیای اقیانوس باز و فضای تنگ بهرهبرداری میکند. این اثر فاجعهمحور داستان گروهی از خدمههای جسور یک زیردریایی را روایت میکند که در اعماق دریا غرق میشوند، در حالی که تلاش میکنند زنده بمانند، در حالی که زیردریاییشان تحت فشار امواج در حال خرد شدن است.
این فیلم در حفظ تنشهای انسانی و درگیریهای درونی گروه، موفق عمل میکند؛ چیزی که در چنین شرایط بحرانی طبیعی است. همچنین، جناحهای بریتانیایی و روسی که در گروه بینالمللی برای شکار گنج حضور دارند، وضعیت را بدتر میکنند و اوضاع را به سمت بحران میبرند. متأسفانه، «دریای سیاه» در میان عموم طرفداران سینما جایگاه مناسبی پیدا نکرده است.
در میان تمامی فیلمهای تحسینشده با بازی جورج کلونی، فیلم آسمان نیمهشب بدون شک یکی از کمتر دیدهشدهترین آثار است. در این فیلم، که هم نقشآفرینی و هم کارگردانی آن را بر عهده دارد، داستان در آیندهای نزدیک رخ میدهد؛ زمانی که زمین به دلیل یک فاجعه زیستمحیطی نامشخص تقریباً به طور کامل خالی شده است.
کلونی در نقش دانشمندی با بیماری لاعلاج ظاهر میشود که در یک ایستگاه دورافتاده در قطب شمال مستقر است تا هشدار دهد به مأموریت فضایی سابق خود که نباید به زمین بازگردد. در حین این ماجرا، با کودکی پنهانشده در تأسیسات مواجه میشود. روایت دوگانه و سفر درونی و غمانگیز شخصیت اصلی، این فیلم را به تجربهای تأثیرگذار و درگیرکننده تبدیل میکند.
فیلم «شکاف در جهان» (۱۹۶۵) بر نگرانیهای مربوط به تهدید جنگ هستهای در دوران جنگ سرد تمرکز دارد، موضوعی که در دهههای ۵۰ و ۶۰ ذهن فیلمنامهنویسان را به شدت مشغول کرده بود. در این اثر، گروهی از دانشمندان تصمیم میگیرند یک بمب هستهای را به مرکز زمین شلیک کنند تا از انرژی طبیعی آن بهرهبرداری کنند، اما نتیجه این اقدام فاجعهبار و ویرانگر برای سیاره زمین است.
با وخامت اوضاع، زمین تقریباً به دو نیم تقسیم میشود و صحنههای ویژهای که این فاجعه را نشان میدهند، علیرغم ساخت در سال ۱۹۶۵، هنوز هم به شدت تأثیرگذار و باورپذیر به نظر میرسند. «شکاف در جهان» به عنوان یک هشدار تلخ درباره طمع بیپایان بشریت و تلاش بیوقفه برای استخراج منابع طبیعی، نشان میدهد که این نوع اقدامات چه پیامدهای مخربی میتواند داشته باشد.
در فیلم «در دل دریا» (۲۰۱۵)، با وجود حضور دو بازیگر که بعدها به خاطر نقشهایشان در دنیای سینمایی مارول شهرت یافتند، یک اثر تاریخی و فاجعهمحور است که به ناعادلانهای کمارزش تلقی شده و سزاوار تحسین بیشتری است. داستان این فیلم بر اساس رویدادهای واقعی است که الهامبخش رمان «موبی دیک» بوده است؛ جایی که یک نهنگ غولپیکر کشتی شکار نهنگ را نابود میکند و خدمه را در دریای بیکران تنها میگذارد.
وحشت بقا در اقیانوس وسیع، سرانجام تلخی برای تمامی خدمه این کشتی رقم میزند؛ از جمله تام هالندِ جوان و کریس همسورث، که پس از نقش ثور در این اثر ظاهر شدند. هر دو بازیگر در این فیلم فاجعهبار و ترسناک، که روایتگر یک تراژدی واقعی است، نشان میدهند که آیندهای درخشان در انتظارشان است و به زودی ستاره خواهند شد.