کد خبر: 20072

ون‌گوگ؛ نبوغی جاودانه در دل تاریخ هنر

ون‌گوگ برای همیشه در دل هنر جاودانه شد؛ داستان مرگ جنجالی و آثار بی‌نظیر او

مرگ ون‌گوگ، مرگی جنجالی و مرموز، نماد نبوغ و جنون در تاریخ هنر؛ داستانی پر رمز و راز و آثار بی‌نظیر او در دل تاریخ باقی می‌ماند.

ون‌گوگ برای همیشه در دل هنر جاودانه شد؛ داستان مرگ جنجالی و آثار بی‌نظیر او

در دنیای هنر، نام ون‌گوگ همواره با رنگ‌ها و احساسات عمیق پیوند خورده است. وینسنت ون‌گوگ، هنرمندی که نامش همچون نغمه‌ای غم‌انگیز اما در عین حال شگفت‌انگیز در تاریخ هنر طنین‌انداز است، با هر ضربه قلم‌مو، روح خود را بر بوم‌ها می‌کشید و دنیایی پر از رنگ‌های تند و زنده می‌آفرید که گویی از دل آتشی جنون‌آمیز اما نابغه بیرون می‌آمدند.

در مدت 37 سال زندگی‌اش، ون‌گوگ هنر را به جهانیان معرفی کرد.

امروز 29 ژوئیه است، و در این روز، 135 سال پیش، این هنرمند بزرگ که در آن زمان 37 ساله بود، دنیا را ترک کرد. سالگرد درگذشت ون‌گوگ فرصتی است برای تأمل و بازاندیشی در زندگی او، زندگی‌ای که بیش از نقاشی‌هایش، پر از آشوب، پریشانی و تضادها بود؛ چنان که آخرین جمله‌ای که از زبان او شنیده شد، این بود: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند».

صرف‌نظر از اینکه بحران‌های روانی وینسنت چه تأثیری بر ذهن دوستدارانش گذاشته است، هنر و آثار او است که بیش از بیماری‌های روانی و افسردگی‌اش، جاودانه شده و نام او را سال‌ها پس از مرگ در میان مردم زنده نگه داشته است. این هنرمند بزرگ، با نگاهی تیزبین و قلبی سرشار از احساس، توانست مناظر طبیعی، گل‌ها، کافه‌ها، مزارع و شب‌های پرستاره را به تصویر بکشد و از آن‌ها داستان‌هایی بگوید که فراتر از زمان و مکان است.

آثار او نه تنها نمادهای یک دوره تاریخی هستند، بلکه آینه‌هایی خلاق، رنگارنگ و متفاوت از روح انسان نیز محسوب می‌شوند، و در دنیای هنر جاودانه باقی مانده‌اند. ون‌گوگ به ما نشان داد که هنر می‌تواند ابزاری قدرتمند برای بیان احساسات عمیق و نامشهود باشد، و به همین دلیل، همواره در قلب هنر مدرن جای دارد.

کشیشی که به خاطر دیوانگی و هوش سرشار، به یک افسانه تبدیل شد

زندگی ون‌گوگ سرشار از رنج و تلاش است، داستانی از مرز جنون و نبوغ، و جستجویی بی‌وقفه برای یافتن معنا در جهانی پر از درد و ناامیدی. او همواره مورد بی‌توجهی و تمسخر دیگران قرار می‌گرفت و مسائل بسیاری بودند که هنوز هم تاریک و مبهم باقی مانده‌اند. یکی از نکات جالب در زندگی او این است که در طول عمر کوتاهش، تنها یک اثر هنری را فروخت، آن هم نقاشی «تاکستان سرخ».

این نقاشی با قیمت ۴۰۰ فرانک به فروش رسید؛ رقمی که امروز برای آثار ون‌گوگ به عنوان شوخی‌ای مضحک محسوب می‌شود. وینسنت بیشتر وقت خود را صرف نان، قهوه و سیگار می‌کرد. قبل از شروع به نقاشی، مشاغل متعددی داشت؛ از کشیش بودن گرفته تا دلال آثار هنری. جالب است بدانید که او در مدت کوتاهی تعداد زیادی نقاشی کشید، به‌گونه‌ای که گفته می‌شود هر ۳۶ ساعت یک اثر هنری خلق می‌کرده است. با این حال، زندگی او پر از چالش‌های فراوان بود.

او درگیر مشکلات روحی و بیماری روانی و همچنین مشکلات مالی بود که تاثیر مستقیمی بر کارهای هنری‌اش داشتند. یکی از حوادث مشهور زندگی‌اش، بریدن گوشش است که گفته می‌شود پس از یک مشاجره با دوست نقاشش، پل گوگن، رخ داده است. ون‌گوگ پس از این حادثه، گوش خود را برید و تکه بریده‌شده آن را به یک زن هدیه داد. این ماجرا به افسانه‌سازی درباره شخصیت وی کمک کرده و همچنان موضوع بحث است که چه حقیقتی در این ماجرا نهفته است.

یکی از نقاشی‌های مشهور او، خودنگاره‌ای است که پس از این حادثه، گوش باندپیچی‌شده‌اش را نشان می‌دهد. همچنین، بستری شدن در یک آسایشگاه روانی هرگز مانع از ادامه هنر او نشد؛ بلکه در همان مکان، اثر ماندگاری چون «شب پرستاره» را خلق کرد. میراث ون‌گوگ بیشتر مدیون تلاش‌های همسر تئو است؛ کسی که نامه‌ها و نقاشی‌های او را نگه داشت و به ما کمک کرد تا امروز او را بشناسیم و نامش پس از سال‌ها، همچنان تاثیرگذار و مهم باقی بماند.

بیش از صد سال طول کشید تا مرگ او به عنوان یک موضوع مهم در نظر گرفته شود.

ون‌گوگ در زمان خود مورد درک قرار نگرفت و برخی اطرافیان او را «دیوانه‌ موقرمز» می‌نامیدند. حتی مرگش در آن دوران خبری خاص برای رسانه‌ها و دنیای هنر نبود. در 2 آگوست 1890، تنها چند روز پس از اصابت گلوله به او (که بر اساس برخی تئوری‌ها قتل فرض شده است، اما بیشتر مورخان و تاریخ‌نگاران هنری معتقدند که خودکشی بوده است)، روزنامه فرانسوی «Le Petit Parisien» در صفحه‌ آخر خود نخستین گزارش درباره مرگ ون‌گوگ را منتشر کرد:

«نقاشی به نام وینست ون‌گوگ، (همراه با ذکر نام میانی او در این گزارش) 37 ساله و اهل هلند که در مسافرخانه‌ای در اور اقامت داشت، پس از پیاده‌روی خسته به اتاقش بازگشت و اعلام کرد که از زندگی خسته شده و اقدام به خودکشی کرده است. صاحب مسافرخانه فوراً پزشک را خبر کرد و او زخمی در زیر سینه چپ مرد را یافت. پزشک به زخم رسیدگی کرد، اما با وجود مراقبت‌ها، مرد که به نظر می‌رسید از بیماری روانی رنج می‌برد، دیروز بر اثر جراحات درگذشت.» این خبر، با وجود تناقضاتی در جزئیات و تاریخ، کوتاه، تلخ و بی‌صدا منتشر شد.

خودکشی همچنان بیشتر مورد باور قرار می‌گیرد.

به جز برادر وینسنت، تئو ون‌گوگ که همواره حامی او در طول زندگی‌اش بود، مسئله مرگ ون‌گوگ هنوز پس از گذشت ۱۳۵ سال مورد مناقشه قرار دارد. آیا این مرگ نتیجه خودکشی بوده یا اینکه قتلی است که اشتباهاً به عنوان خودکشی تفسیر شده است؟ یا شاید اصلاً حادثه‌ای تصادفی و غیر عمدی بوده که ون‌گوگ به خاطر وضعیت روحی‌اش آن را پذیرفته و در مقابل مرگ غیرمنتظره‌اش تسلیم شده است؟ با این حال، فرضیه خودکشی قوی‌ترین احتمال به نظر می‌رسد. در فیلم «در دروازه ابدیت»، این نظریه بیشتر تقویت می‌شود که شاید این هنرمند به قتل رسیده باشد.

از طرف دیگر، مارتین بیلی، روزنامه‌نگار هنری در روزنامه هنر لندن، ده دلیل ارائه می‌دهد که نشان می‌دهد ون‌گوگ کشته نشده است و بسیاری از کارشناسان نیز این نظر را تایید می‌کنند. با توجه به اینکه وینسنت مدتی در یک آسایشگاه روانی بستری بوده است و با مراجعه به نامه‌هایی که خود ون‌گوگ به برادرش نوشته و هم‌اکنون در سایت موزه ون‌گوگ موجود است، می‌توان نتیجه‌گیری تلخی داشت که او ظاهراً قربانی غم، افسردگی و احتمالا خودکشی بوده است.

ون‌گوگ از فردی که او را به قتل رسانده بود، حمایت کرد.

در سال 2011، نظریه‌ای جنجالی مطرح شد که احتمالاً وینسنت ون‌گوگ به‌طور عمدی یا سهوی کشته شده است. در کتابی که این نظریه را ارائه کرده، آمده است که فردی به نام رنه سکرتان ممکن است در واقع مرتکب قتل (شاید غیرعمدی) ون‌گوگ شده باشد. این فرد در زمان حیات ون‌گوگ، نوجوانی 16 ساله بود و او را مورد آزار و شوخی‌های زننده قرار می‌داد. بر اساس این نظریه، ون‌گوگ که درگیر بحران‌های روحی و فکری بود، از مرگ خود استقبال کرده و قصد داشت ماجرا را خودکشی نشان دهد تا از پسر نوجوان محافظت کند.

هرچند خود ون‌گوگ در نامه‌ای به برادرش در سال ۱۸۸۹ درباره تلاش‌هایش برای خودکشی صحبت کرده است، اما همچنان نمی‌توان نظریه قتل را رد کرد. در آن زمان، تجهیزات نقاشی ون‌گوگ پیدا نشده و ممکن است رنه سکرتان این وسایل را با تفنگ مخفی کرده باشد. بقایای باروت نیز مشخص نیست و در آن زمان، شاهدی وجود نداشت که تیراندازی را دیده باشد.

نکته دیگری که افکار را به سمت قتل سوق می‌دهد، این است که این نوجوان ۱۶ ساله در آن زمان یک تفنگ داشته است. حتی سال‌ها بعد، رنه سکرتان در مصاحبه‌ای که در سن بیش از ۸۰ سالگی انجام داده، به آزار و اذیت ون‌گوگ و داشتن تفنگ در آن زمان اعتراف می‌کند، اما ادعا می‌کند که هنگام مجروح شدن ون‌گوگ در محل حاضر نبوده است و بعدها خبر مرگ او را در روزنامه خوانده است.

پایان داستان ون‌گوگ هرگز معلوم نشد.

بازنویسی شده:

تشخیص واقعیت درباره سرنوشت وینسنت ون‌گوگ بسیار دشوار است؛ تمامی افرادی که با این موضوع مرتبط بودند، حالا در قید حیات نیستند. حتی اظهارات برخی کسانی که مستقیماً با ون‌گوگ در ارتباط بودند، مانند دختری که در مسافرخانه آخرین لحظات زندگی او را دیده بود، چندان قابل اعتماد نیستند، زیرا این مصاحبه‌ها چندین سال پس از مرگ او انجام شده و ممکن است تحت تأثیر شهرت ون‌گوگ، داستان‌ها به صورت تخیلی، اغراق‌آمیز یا دراماتیک تغییر یافته باشند.

علاوه بر این، مدارک زیادی وجود ندارد که بتوان به‌طور قطعی نظریه‌ای را رد یا تأیید کند. اما آنچه مسلم است، این است که سرنوشت این هنرمند چه به قصد خودکشی باشد، که بسیار ناامیدکننده است، چه در اثر حادثه‌ای تصادفی یا قتل عمد، چیزی که واضح است، این است که ون‌گوگ و آثار هنری‌اش جایگاه ویژه‌ای در تاریخ هنر دارند و به یادگار خواهند ماند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار