کد خبر: 19367

تحلیل جامع تاسیان: نمادها حواشی و پیام‌های پنهان سریال

تحلیل جامع حواشی، نمادها و نقد سریال تاسیان؛ مروری بر داستان، نمادهای فرهنگی و پیام‌های پنهان

تحلیل جامع سریال تاسیان؛ نمادها، حواشی، داستان و پیام‌های پنهان در مرگ عاشقانه و فروپاشی فرهنگی ایران

تحلیل جامع حواشی، نمادها و نقد سریال تاسیان؛ مروری بر داستان، نمادهای فرهنگی و پیام‌های پنهان

آخرین قسمت این مجموعه تلویزیونی با عنوان «پرواز قو» نامگذاری شده است، قویی که در فرهنگ‌های مختلف نمادی از عشق پایدار و وفاداری است. این پرنده در طول زندگی خود تنها با یک جفت باقی می‌ماند و حتی پس از مرگ یکی از آن‌ها، به سراغ جفت دیگری نمی‌رود.

قسمت پایانی سریال «تاسیان» به کارگردانی تینا پاکروان منتشر شد. این مجموعه داستان زندگی امیر و شیرین را در روزهای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷ روایت می‌کند.

در واقع، این سریال یک روایت عاشقانه است که در پس‌زمینه‌ای تاریخی و مهم در ایران شکل گرفته است. «تاسیان» دومین اثر از سه‌گانه تینا پاکروان با عنوان «روزی روزگاری» است، که در آن بازیگرانی همچون بابک حمیدیان، هوتن شکیبا و پانته آ پناهی نقش‌آفرینی می‌کنند. در ادامه، نگاهی به داستان، حواشی، نمادها و نقد کوتاهی بر این مجموعه خواهیم داشت.

«تاسیان»؛ روزی روزگاری، دو نفر عاشق بودند که هیچ‌کس جز آن‌ها نبود.

حاشیه‌های مربوط به این سریال پیش از پخش آن آغاز شد. ساترا قبل از نمایش، تاسیان را به دلیل نداشتن تاییدیه صیانت، تینا پاکروان را توقیف کرد، اما در نهایت قسمت اول این سریال پخش شد. پس از پخش قسمت اول، گروهی اعتراضاتی را نسبت به برخی سکانس‌های رقص، نمایش مشروبات الکلی و حجاب زنان در تاسیان مطرح کردند. با شروع قسمت دوم و دستگیری امیر توسط نیروهای امنیتی، نام ساواک بر سر زبان‌ها افتاد. پس از عضویت امیر در این سازمان و ماجرای بازداشت و بازجویی‌اش از شیرین، برخی رسانه‌ها و فضای مجازی ادعا کردند که تینا پاکروان در حال تطهیر چهره ساواک و پوشاندن گناهان این سازمان است و حتی برخی او را یکی از اعضای خانواده حسن پاکروان و از اعضای ساواک معرفی می‌کردند.

این حواشی به همین جا ختم نشد. در یکی از سکانس‌های قسمت اول، زمانی که مریم و شیرین درباره شب‌های شعر گوته صحبت می‌کردند، نام جلال آل احمد به عنوان سخنران یکی از این شب‌ها ذکر شد. این موضوع باعث شد حاشیه جدیدی شکل گیرد و ادعا شود که تینا پاکروان تاریخ را تحریف کرده است، زیرا زمان ساخت سریال مربوط به سال 1356 است، در حالی که جلال آل احمد در سال 1348 فوت کرده است. پس از این حواشی، ساترا اعلام کرد که تاسیان نتوانسته مجوزهای لازم را دریافت کند و در نتیجه توقیف شد. پس از این توقیف، پلتفرم پخش‌کننده قسمت‌های منتشر شده این سریال را در یوتیوب قرار داد، اما در نهایت با اصلاحاتی، سریال مجدداً پخش شد. در قسمت‌های پایانی و در رابطه با موضوع اخراج سعید از ساواک، مجدداً بحث‌هایی در فضای مجازی شکل گرفت که نشان می‌داد تاسیان در حال سفیدسازی چهره ساواک است.

نمادهای موجود در سریال تاسیان

نمادهای این سریال را می‌توان در اولین پوستر آن مشاهده کرد.

ماهی سیاه کوچولو: تیتراژ ابتدایی این سریال اقتباسی است از کتاب «ماهی سیاه کوچولو» اثر صمد بهرنگی و امیر نیز نمادی از ماهی به شمار می‌رود. امیر همانند ماهی سیاه کوچولو، اعتقادات خانواده را کنار می‌گذارد و به دنبال زندگی مورد علاقه‌اش در دنیای فیلم و کتاب می‌رود. او برای رسیدن به شیرین هر کاری انجام می‌دهد، حتی اگر این کار منجر به مرگ نزدیک‌ترین دوستش شود. در یکی از اولین پوسترهای سریال، تصویری از ماهی سیاه کوچولو دیده می‌شود؛ ماهی مرده‌ای که سرنوشت نهایی امیر را نشان می‌دهد و نشان‌دهنده مرگ است.

سرو: شیرین در کنار سرو جان خود را از دست می‌دهد. درختی که نماد زندگی و جاودانگی است و هدیه تولد او از پدرش بوده است. اگر سکانس ابتدایی سریال تاسیان را به خاطر دارید، سرو نیز مانند جسدی به حیاط آورده می‌شود. حافظ در بیتی، ارتباط سرو با مرگ را اینگونه نشان می‌دهد:

به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید

که می‌رویم به داغ بلند بالایی

نقاشی: در نقاشی که شیرین به امیر هدیه داده بود، زاویه و سایه انگشتان دست امیر شبیه به تفنگ است. تفنگ نمادی است از تمام کارهایی که او انجام داده تا به عشق شیرین برسد، اما نتیجه آن نابودی بوده است.

قو: نام قسمت آخر سریال «پرواز قو» است، قویی که در فرهنگ‌های مختلف نماد عشق ماندگار است. چرا که قو تا پایان عمر فقط با یک جفت باقی می‌ماند و حتی پس از مرگ یکی، پرنده دیگری به سراغ جفت نمی‌رود. در سریال، شیرین می‌میرد و امیر نیز نمی‌تواند مرگ معشوق را تحمل کند؛ او در استخر غرق می‌شود. در شعر «مرگ قو» اثر مهدی حمیدی شیرازی، مرگ قو در جایی رخ می‌دهد که به آن تعلق دارد و مرگ امیر و شیرین در کنار هم رقم می‌خورد:

چو روزی ز آغوش دریا برآمد

شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی، آغوش وا کن

که می‌خواهد این قوی زیبا بمیرد

همچنین، تیتراژ پایانی سریال با صدای علیرضا قربانی «پرواز قوها» نام دارد که اشاره به مرگ امیر و شیرین دارد:

با یک بالش پر از آرزوها

چقدر فکر کردم به پرواز قوها

خدا را چه دیدی شاید پر گرفتیم

شاید خنده‌هامونو از سر گرفتیم

بررسی مختصر سریال تاسیان

بر اساس عنوان سریال و تیزرهای آن، انتظار می‌رفت که وقایعی رخ دهند تا تماشاگران بتوانند احساس تاسیان را به طور واقعی درک کنند. تینا پاکروان در برنامه «اکنون» تاسیان را اینگونه توصیف کرد: «تاسیان یک احساس است؛ یک غم بزرگ که فرد در غیاب عزیزانش تجربه می‌کند.»

مرگ پدر مریم، کشته شدن سعید و نادر، نتوانستند معنای عمیق غم را به طور کامل منعکس کنند و تینا پاکروان با مرگ امیر و شیرین، حال و هوای تاسیان را به مخاطب منتقل کرد. مرگی که کاملاً قابل پیش‌بینی بود. به نظر می‌رسد در قسمت‌های پایانی، پاکروان سعی کرده است حال و هوای تاسیان شخصیت‌ها را نشان دهد؛ جمشید نجاتی که همه چیز را از دست داده و حال باید مرگ فرزندش را تحمل کند، مریم که عزیزانش را یکی پس از دیگری از دست داده است. اما به نظر می‌رسد، حالت تاسیان‌گونه برای هما است، کسی که تمام غم‌ها را در دل دارد و باید سنگ صبور خانواده باشد.

شروع تاسیان جذاب و پرانرژی بود، با رنگ‌های زنده و عناصر فانتزی، و داستان عاشقانه‌ای که به آسانی تماشاگر را جذب می‌کرد. اما همین نمایش رنگارنگ و پرزرق و برق، بدون پشتوانه قوی، به مرور محو شد و داستان به سمت اغراق و شعارزدگی رفت.

روایت‌های جزئی در میانه داستان ناگهان کنار گذاشته شدند، مانند نامه سعید و سرنوشت رجب‌زاده، که یکی پس از دیگری کنار گذاشته شدند. به نظر می‌رسد نویسنده نخ‌های داستان را رها کرده تا مرگ شیرین و امیر رخ دهد. در عین حال، سریال پاسخی به چرایی نوشتن نامه سعید نمی‌دهد، چرا که سکانسی که نشان دهنده کشمکش درونی او در نوشتن این نامه باشد، وجود ندارد. در نتیجه، تماشاگر تنها فداکاری از پیش تعیین شده‌ای را مشاهده می‌کند، بدون آن‌که دلیل کینه سعید نسبت به خانواده نجاتی و امیر را درک کند. با این حال، با توجه به تدوین، می‌توان نامه سعید را خلاصه‌ای از تمام رویدادهای سریال تا رسیدن به تاسیان دانست.

به نظر می‌رسد تینا پاکروان با قرار دادن این صحنه‌ها، قصد داشت مروری بر وقایع داستان ارائه دهد. در تاسیان، بازی بی‌نظیر بابک حمیدیان و نازنین بیاتی، بارزترین ویژگی‌های اثر هستند. همچنین، بازی ریحانه رضی در نقش حوری، به‌خصوص زمانی که مقابل خانه ایستاده و با جمشید صحبت می‌کند و فریاد می‌زند: «چرا باید از ایران برم، اینجا خونه‌م» را می‌توان یکی از بهترین سکانس‌ها و بازی‌های این سریال دانست. پانته‌آ آپناهی‌ها نیز نقش زنی را به خوبی ایفا می‌کند که سنگ صبور خانواده است. اما بازی هوتن شکیبا در نقش امیر، به عنوان نقطه ضعفی در سریال محسوب می‌شود.

در نهایت، این سریال تلاش می‌کرد تا با تلفیق عشق و وقایع تاریخی دهه ۵۰، با طراحی صحنه‌ای دقیق و بازیگرانی توانمند، روایت جذابی ارائه دهد. اما در کنار ظاهر آراسته، داستان در لایه‌های عمیق‌تر، گسسته و ناقص باقی می‌ماند. تاسیان، اگرچه یک روایت خانوادگی نبود، بلکه تصویری نمادین و چندلایه از فروپاشی روانی و اخلاقی جامعه است. این سریال به عنوان آینه‌ای عمل می‌کرد که مرگ تدریجی فردیت و ارزش‌های انسانی در جامعه را نشان می‌دهد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها