وارونگی قدرت و جنون در تاریخ ایران: تئاتر نوین
وارونگی قدرت و جنون در تاریخ ایران: نگاهی نو به شخصیت آغا محمدخان قاجار در نمایش «آداب شکار روباه»
نمایش «آداب شکار روباه» با رویکرد نوین، جنون، قدرت و وارونگی در تاریخ ایران را در قالب تئاتر مدرن و نمادین بررسی میکند.

کیارش وفائی در دل یک چادر شکار در وسط سرزمینی ناشناخته، نبردی بر سر قدرت را نه با شلیک گلوله بلکه با نواهای خشم، رنج و آرزوهای سلطه و میل به جاودانگی آغاز میکند. «آداب شکار روباه» نمایشی است که درباره «آغا محمدخان قاجار» است، اما نه به شیوهای کلاسیک و سنتی تئاتر تاریخی. این اثر، یک تجربه اجرایی و ذهنی است که مخاطب را در دل روایت مردی با قدرت مطلق و زخمهای عمیق قرار میدهد و در عین حال، از مرزهای تاریخ فراتر رفته و پرسشهایی درباره قدرت، خشونت و نقشهای وارونه در جهان معاصر را به میان میآورد.
این نمایش الهام گرفته شده از نمایشنامه «کُلفتها» اثر ژان ژنه است و پر است از بازیهای روانی، تغییر در قدرت و مرزهای مبهم بین سلطه و اطاعت. نویسنده و کارگردان «آداب شکار روباه» با ترکیب فضای تاریخی و زبان تئاتر مدرن، چادر شکارگاهی را به صحنهای تبدیل کردهاند که در آن واقعیت و نمایش، فرمانروایان و کُلفتها، اربابان و قربانیان، همواره در حال تعویض جایگاه و نقش هستند.
کارگردان این اثر، که پیشتر نمایشهایی مانند «مولار»، «بازگشت به خانه»، «قرار»، «اعترافاتی درباره زنان»، «دندان نیش» و «چند ریشتر تبدار» را روی صحنه برده است، درباره ایده، فرم و نحوه مواجهه با تاریخ، و همچنین چالشهای اجرایی این اثر چندلایه، با ما گفتوگو کرد.
در مورد شخصیت آغا محمدخان قاجار، ترجیح میدهم از واژه دراماتیک به جای ترسناک استفاده کنم. این فرد مانند بسیاری از شاهان تاریخ، هویتی پر از جنبههای دراماتیک دارد. جذابیت او در تمایلش به جاودانگی است؛ ویژگیای که او را وادار میکند با مرگ مبارزه کند. این مبارزه و تلاش برای بقاء، همراه با میل به بیمرگی و مواجهه با امر محال، او را همچون قهرمانی در نظر میآورد. همچنین، پرداختن به یک برهه از تاریخ کشور به صورت موشکافانه برایم بسیار جذاب بود.
در رابطه با انتخاب مکان شکارگاه، ابتدا باید دیدگاه و باور نویسنده را در نظر گرفت. نویسنده در توصیف صحنه و آغاز نمایش اشاره میکند که «صندوقی در میان، خیمه آغا محمدخان قاجار» قرار دارد، که این موضوع به ایجاد فضایی دراماتیک کمک میکند. علاوه بر این، موقعیت مکانی تنها یک خیمه در شکارگاه نیست، بلکه معنای استعاری و نمادین عمیقی دارد که فراتر از یک محل فیزیکی است.
به همین دلیل، در طراحی رنگها، نوع چادر، زاویه و شکلگیری آن تلاش کردم تا فضای حاکم بر روایت و سلطه شاه بر مردم در آن دوران را به تصویر بکشم. این مکان، نوعی اتمسفرساز است؛ جوی که شخصیت آغا محمدخان را در جهان اثر به وضوح نشان میدهد و بیش از یک خیمه و طراحی صحنه معمولی است. بنابراین، تصمیم گرفتم با نگاهی فضاساز، مفهوم و زیرمتن را روایت کنم.
شکارگاه و چادر آن در ذهن بسیاری از تماشاگران نمادی از بیثباتی و موقتی بودن است. آیا در این نمایش نیز این ویژگیها در خدمت معنا و درام قرار دارند؟ قطعا، این موضوع در ساختار کلی و دیگر جزئیات نمایش نقش دارد. برای مثال، فرم دایرهوار چادر که انتخاب کردهایم، نماد تکرار و بینهایت است و در خدمت مفهوم کلی اثر قرار میگیرد. هدف این بود که چادر، از لحاظ تصویر، اسلوب و نمادها، به جهان اثر کمک کند.
برای نشان دادن نکات و اتفاقهایی که در زیرمتن در حال شکلگیری است، از اشکال و رنگهایی بهره بردهایم که بتوانند مفهوم و تحلیل درستی را به مخاطب منتقل کنند. مانند چادر قرمز و دایرههای چرخان که نماد طولانی بودن و جاری بودن زمان هستند، و رنگ سیاه در لباس شخصیتها که نشانگر حال و هوای سرنوشت آن دوران است.
نمایش «آداب شکار روباه» برداشت مستقلی از نمایشنامه «کُلفتها» اثر ژان ژنه است. اولین بار که این نمایشنامه را خواندم، چه عنوان و نکتهای در متن توجهام را جلب کرد که در اثرم میتوان دید؟ متن این نمایش کاملاً وفادار به فرم نوشتاری ژان ژنه است. تکنیکهایی که او در «کُلفتها» به کار میگیرد، به نفع روایت و تاریخ نمایشی آغا محمدخان است و در عین حال، از گونههای نمایشی اصیل ایرانی نیز بهرهمند شده است.
مولفه «بازی در بازی» در این اثر نقش مهمی ایفا میکند. فاصلهگذاریهای تعمدی گروه کارگردانی، شرایطی را فراهم میآورد که ما در یک واقعه و زمان ثابت نمانده و بتوانیم در طول تاریخ حرکت کنیم. این رویکرد به ما اجازه میدهد تا با توجه به تاریخ، معادلسازی کنیم و همزمان با دغدغههای امروز مخاطب، همسویی داشته باشیم.
در مورد نقشهای قدرت و وارونگی نقشها، شخصیتهای خدمتکار و خلوتهای آغا محمدخان همانند خدمتکاران خانم و مادام عمل میکنند. در غیاب شخصیت اصلی، این شخصیتها در بازی قدرت مشارکت دارند و با اراده خود تلاش میکنند موقعیت خود را بازیابی کنند.
در متن «کُلفتها»، تکرار نقش مهمی دارد. در اجرای این نمایش نیز از تکنیک تکرار بهره بردهایم. این تکرار نه تنها وفاداری به اصل اثر است، بلکه باعث میشود فرم و ریتم کلی اثر شکل گیرد و خواستههای اجرایی ما محقق شود.
آغا محمدخان در این نمایش، بیشتر یک چهره چندلایه و نمادین است تا صرفاً یک شخصیت تاریخی. او میتواند به عنوان ضدقهرمان یا شخصیتی با ابعاد متفاوت دیده شود که در بعضی لحظهها احساس نزدیکی و حتی همدلی با او برای مخاطب ممکن است. شخصیتهای نمایش در قالب «بازی در بازی»، وجوه مختلفی از او را نشان میدهند؛ از تعادل و قدرت، تا جنون و اراده.
بر اساس دادههای اثر، متن تا حد زیادی به رئالیسم وفادار است، زیرا نویسنده علاقهمند است که اثر در قالب رئالیستی ارائه شود. با این حال، من به عنوان کارگردان، گروه را ترغیب کردم که از این سبک فاصله بگیرند و از مولفههایی مانند فاصلهگذاری و سیالیت ذهن بهرهمند شوند تا بتوانم نگاه روانشناختی و درونی شخصیتها را بهتر نشان دهم و در عین حال، زمانهای مهم تاریخی را به تصویر بکشم.
نکات کلیدی در این اثر بیشتر بر روایت تاریخی تأکید دارند، ولی در عین حال، درامهایی درباره قدرت و خشونت نیز در آن حضور دارد. تاریخ به عنوان بستر و بهانهای برای نشان دادن استبداد، جنون و میل به جاودانگی است که پادشاهان خونخوار را درگیر جنون و مبارزه با مرگ میکند. این روایت، استبداد و جنون قدرت را از طریق تاریخ، به شکل زیبایی و قدرتمند نشان میدهد.
برای ایجاد فضایی فراتر از زمان و مکانهای تاریخی و درگیر کردن مخاطب امروز، از راهکارهایی همچون بهرهگیری از «بازی در بازی»، ظرفیتهای فضاسازی و فاصلهگذاری بهره بردهایم. این تکنیکها شخصیتها را از تیپ خارج میکند و آنها را دغدغهمند و چندوجهی میسازد، تا بتوانند در سطحی جهانی و انسانی به تماشاگران ارتباط برقرار کنند.