پیرپسر؛ شاهکار یا حباب بزرگ؟ نگاهی چالشی
پیرپسر؛ شاهکار یا حباب بزرگ؟ نگاهی چالشی به فیلمی که همه دربارهاش حرف میزنند
بررسی فیلم «پیرپسر»: شاهکار یا حباب بزرگ؟ نگاهی چالشی به اثر اکتای براهنی در سینمای ایران.

فیلم «پیرپسر» اثر اکتای براهنی از جنبههای مثبت قابل توجهی برخوردار است که در سینمای معاصر ایران، بهویژه در مقایسه با آثار رسمی اکرانشده در سالنهای سینما، بهنوعی نمونه کیمیا میماند. مهمترین ویژگی آن قدرت برانگیزانندگی است. در دورهای که درامهای اجتماعی سینمای ایران بیشتر حالت ژستهای صریح و بیپرده به خود میگیرند و در اغلب موارد نتیجهای جز آثار دستوپاچلفتی و حتی محافظهکارانه ندارند، براهنی در «پیرپسر» نهتنها وارد حوزه کهنالگوهای اسطورهای و تاریخی شده است، بلکه جرات کرده است تا انتهای مسیر پیش برود.
تمرکز فیلم تنها بر نمایش بیپرده روابط مخرب میان یک پدر و دو فرزند نیست. آنچه «پیرپسر» را از دیگر آثار سینمای ایران متمایز میکند، نه صرفاً استعارههای سیاسی بلکه بردن رابطه غیرمتعارف پدر و فرزند تا مرز جنون مطلق است؛ چیزی که در سینمای رسمی ایران در سالهای اخیر کمتر دیده شده است. حتی اگر اشارات سیاسی کاراکتر منفی فیلم علیه روشنفکران و در ستایش افرادی مانند ترامپ را نیز در نظر بگیریم، این فیلم بیشتر بر جنبه روانشناختی و نمادین تمرکز دارد.
براهنی با هوشمندی نوعی خشونت پنهان را در فیلم وارد کرده است. این خشونت هرچند گاهی در ظاهر و با نمادهایی مانند سیلیهای ناگهانی یا تغییرات لحظهای در گفتوگوها ظاهر میشود، اما در اصل کنترلشده باقی میماند. این نوع خشونت بیشتر در جنس قاببندی و تقطیع نماها دیده میشود، مثلا برش ناگهانی از یک نمای عادی به تصویری مرموز یا تهدیدآمیز از شخصیت مقابل. در حالی که فیلم از نظر دراماتیک آرام و با ریتمی ملایم روایت میشود، این تهدید خاموش و تلویحی در طول کل فیلم حضور دارد و یکی از دلایلی است که تماشای «پیرپسر» با وجود زمان طولانیاش برای بسیاری از تماشاگران، حتی منتقدان سختگیر، تجربهای کسالتآور و آزاردهنده نیست.
در این متن، نکته مهم دیگری که به آن اشاره شده است، استراتژی کلی روایی «پیرپسر» است. براهنی با ارجاعات متعدد به آثار، گونهها و کهنالگوهای ادبی و سینمایی، در تلاش است تا اثرش بتواند با طیف گستردهای از مخاطبان ارتباط برقرار کند؛ بنابراین، رویکردی متعادل و میانهرو در روایت فیلم و پردازش شخصیتها اتخاذ کرده است. او گاهی اطلاعات را به صورت قطرهچکانی ارائه میدهد تا تماشاگر را به جستوجو در جزئیات وادارد. نمونه این روش، نقطه عطفی است که میان غلام باستانی (حسن پورشیرازی) و رعنا (لیلا حاتمی) رخ میدهد و در طولانی مدت، تماشاگر در کشف جزئیات آنچه اتفاق افتاده است ناتوان میماند تا اینکه به تدریج، در طی صحنههای مختلف، رمزگشایی میشود. در برخی دیگر از صحنهها، اما، الگویی مشاهده میشود که نیت لحظهای افراد را به شکل شفافی برای مخاطب آشکار میکند.
در طول فیلم، غلام جملات کوتاهی بر زبان میآورد («تو این دنیا نباید هیچ کاری کرد، فقط باید منتظر موند»، «دنیا رو آدمای بد ساختن»، «هوش داشته باشی بد باشی، برنده میشی» و غیره) و همچنین حمایت او از هیتلر و حمله آمریکا به خاورمیانه با بمب اتم، نشاندهنده تمهیداتی است که هر گونه تردید در مورد شخصیت او را برطرف میکند. برای فهمیدن اینکه غلام نماد شیطان است، نیاز نیست تنها به چشمهای قرمز او استناد کنیم یا تأکید صریح خودش را در اواخر فیلم ببینیم؛ بلکه این ویژگیها و گفتارهایش به اندازه کافی نشاندهنده این است.
علاوه بر این، برخی الگوهای تصویری در فیلم به عنوان نشانههای آشکار قابل توجهاند. برای نمونه، نگاه علی (حامد بهداد) که از رفتارهای غلام ناراحت است، به چاقوهای داخل آشپزخانه میافتد. براهنی با نشاندادن مسیر نگاه علی و نمایش چاقوها، به خوبی درک میدهد که در آن لحظه چه در ذهن علی میگذرد، اما این کافی نیست. پس از آن، توجه رضا (محمد ولیزادگان) به همان مسیر جلب میشود و مجدداً چاقوها را نشان میدهد تا نشان دهد رضا نیز نیت علی را درک کرده است. این نمونهها نشان میدهد که براهنی سعی کرده است با انتخابی میان نخبهگرایی و عامهپسندی، بر هر دو گروه تأثیر بگذارد و بر اساس واکنشهای عمومی، در این مسیر موفق عمل کرده است.
با این حال، مشکلات «پیرپسر» نیز از همین نکته آغاز میشود. اگر این استراتژی را به عنوان حرکت به سمت سینمای باکیفیتتر و متمایز از فیلمهای عامهپسند ببینیم، ممکن است مخالفان آن را به «رو بودن بیش از حد» اثر تعبیر کنند. در این نگاه، «پیرپسر» در بعضی لحظات بیش از حد توضیح میدهد. اگر جملات صریح غلام در تمجید بد بودن، چندان آزاردهنده نیستند، پاسخ علی («در واقع، همین خوب بودن است که سخت است») چنین نیست. نمونههای زیادی از دیالوگهای سطحی و کلیشهای در فیلم وجود دارد.
تضاد میان غلام و علی (یکی مرد عمل و دیگری مرد اندیشه و انفعال) به وضوح از طریق کنشهای آنها مشخص میشود و نیاز به توضیح چندانی ندارد، اما باز هم بر آن تأکیدهای مکرر وارد میشود. از لحاظ تصویربرداری نیز، نمونههای کوچک فراوان است؛ مثلاً، پس از مهمانی در خانه رعنا و درگیری سر میز شام، نماهای جداگانهای از سه مرد نشان داده میشود که در مقابل پنجرهها ایستادهاند و به رعنا نگاه میکنند، و واکنشهای او نیز به صورت جداگانه نمایش داده میشود.
این نمونههای جزئی، نشانگر این است که در فیلم، بیش از حد درونیات شخصیتها مورد بحث قرار گرفته است، بدون اینکه درک و شناخت ما از آنها به طور قابل توجهی عمیقتر شود. به جز رعنا، سایر شخصیتها در قالب تیپهای اولیه باقی میمانند و در مواردی، مانند غلام و رضا، حتی تا پایان فیلم تغییر زیادی نمیکنند. حتی علی، که به نظر میرسد در حال تحول است، از همان ابتدا، بهویژه در صحنه بازی فوتبال با رضا، در انفعال نشان داده میشود. بنابراین، جزئیات مربوط به مشکلات علی در محل کار، در لحظاتی، بیمورد و تکراری به نظر میرسند.
این خردهداستانها، اگرچه به ارتباط علی با زنان اشاره میکنند و معنای دیگری به رابطهاش با رعنا میبخشند، اما غالباً بیمنطق و تحمیلی هستند؛ انگار تنها برای برجستهسازی ناتوانی علی در برقراری ارتباط با زنان، در فیلم گنجانده شدهاند، بدون اینکه پیوند قوی و ارگانیکی با سایر بخشهای داستان داشته باشند. همچنین، اطلاعات جدیدی که درباره علی کسب میکنیم، در مقایسه با حجم تأکید فیلم، چندان قابل توجه نیستند. در مجموع، به نظر میرسد فیلمنامه «پیرپسر» از کمبود خردهداستانهایی رنج میبرد که علاوه بر معرفی ویژگیهای شخصیتها، در پیشرفت خط اصلی داستان نیز نقش ایفا کنند.
مشکل بعدی این است که اگر بخواهیم وارد جزئیات دراماتیک شویم، به نظر میرسد «پیرپسر» بیشتر به جنبههای استعاریاش وابسته است. چند دیالوگ کوتاه درباره گذشته غلام، از جمله زندانیشدن و آدمفروشیاش، کافی نیستند تا او را به عنوان فردی معرفی کنند که زمان زیادی را در کنار رفقای سمسار سپری میکند، اما در عین حال درآمد قابل توجهی دارد که به او اجازه میدهد هر چقدر میخواهد خرج کند. همچنین، نحوه و زمان تصمیمگیری علی و رضا (به ویژه رضا که شخصیت فعالتری است) پس از سالها تحمل مشکلات عجیب و غیرعادی زندگی با غلام، مشخص نیست. چرا رسیدن آنها از مرحله ایده به عمل این قدر طول میکشد؟ (رضا پس از سالها زندگی با غلام، هنوز از وعده فروش خانه او ذوقزده میشود.) چرا سراغ نقشههای پیچیدهتر نمیروند و چرا طرحی که برای پایانبندی ماجرا در نظر میگیرند، آنقدر ساده و خام است؟ چگونه ممکن است این همه سال با فردی موذی و هولناک زندگی کرده باشند و، درست در لحظه اجرای نقشه نهایی، به خاطر آلودهشدن یکی از برادرها به استفراغ، هر دو وارد حمام شده و در را پشت سرشان ببندند و غلام را تنها و با کلید داخل جیب رضا بگذارند؟!
به دلایل ذکر شده در ابتدای متن، «پیرپسر» اثری است که در مقیاس سینمای ایران در سالهای اخیر قابل توجه است، اما نه بیش از آن. فیلم جدید اکتای براهنی پتانسیل قابلتوجهی برای تبدیل شدن به یک اثر درخشان داشت که بخشی از آن به خوبی بهرهبرداری شده است، اما در نهایت، به دلیل وجود نقاط ضعف متعدد، از رسیدن به جایگاهی که شایسته آن است، بازمیماند.