آرش مجیدی: ازدواجم بزرگ‌ترین شانس و شادی زندگی‌ام است
آرش مجیدی بازیگر سریال جزر و مد: ازدواجم بزرگ‌ترین شانس زندگی‌ام بود، بعد از ۱۰ سال بچه‌دار شدیم و میشا بهترین هدیه من است
آرش مجیدی بازیگر سریال جزر و مد درباره ازدواج، مادر شدن و شادی بزرگ‌ترین هدیه زندگی‌اش صحبت می‌کند.
آرش مجیدی سال‌ها پیش با میلیشیا مهدی‌نژاد ازدواج کرده بود و به تازگی خبر جدایی‌شان را اعلام کرد. این مصاحبه مربوط به چند سال قبل است.
در سال ۱۳۸۳ ازدواج کردیم و معتقدم یکی از بزرگ‌ترین شانس‌های من، همین ازدواج بود. همسرم در تمامی زمینه‌ها با من همراهی کرد و فرصت‌های لازم برای رشد در هر فعالیت و علاقه‌مندی را در اختیارم گذاشت.
همسر آرش مجیدی درباره خود می‌گوید:
من دارای مدرک لیسانس در رشته روان‌شناسی عمومی هستم. در سال ۱۳۷۶ در کانون سینماگران جوان زیر نظر خانم‌ها امیرسلیمانی، تیرانداز و آقای فروزش آموزش دیدم. در همان دو ماه اول، اولین پیشنهاد کاری‌ام را دریافت کردم؛ یک سریال که در آن نقش آفرینی کردم و پس از آن به مدت حدود دو سال مداوم در پروژه‌های مختلف فعالیت داشتم.
اولین اثر من سریال «توی خونه» بود، اثری قدیمی. همچنین در فیلم‌های سینمایی مانند «ارتفاع پست»، «خانه وحشت» به کارگردانی آقای آب پرور و مجموعه مجری-بازیگری «خانه مهر» برای شبکه سه ایفای نقش کردم. پس از آن مدتی از دنیای هنر فاصله گرفتم و پس از ازدواج، به دلیل کاهش فعالیت‌هایم، بازگشت به عرصه کار برایم کمی دشوار شد. در این دوره، پیشنهاداتی برای همکاری دریافت کردم، اما یا نپذیرفتم یا پیشنهادکنندگان با من همکاری نکردند، تا اینکه به جراحت رسیدم.
آرش مجیدی و همسرش، میلیشیا مهدی‌زاده، صاحب دختری به نام میشا هستند.
آرش مجیدی معتقد است تولد فرزند در خانواده، جهان مرد و زن را تغییر می‌دهد و تأثیر زیادی بر دیدگاه آن‌ها دارد. او می‌گوید:
با داشتن بچه، اتفاقی عجیب رخ می‌دهد؛ بچه دیدگاه انسان را تغییر می‌دهد. او با ورودش، دنیایی را به دنیای ما اضافه می‌کند که هر روز بزرگ‌تر و کامل‌تر می‌شود. این بهترین تعریفی است که می‌توانم از بچه داشته باشم. هیچ‌گاه نمی‌توان این حس تغییر جهان‌بینی را برای دیگران توضیح داد؛ فقط کسانی که بچه دارند، این احساس را درک می‌کنند.
میشا، بهترین اتفاق زندگی من است
ما پس از ده سال تلاش، تصمیم گرفتیم صاحب فرزند شویم، چون معتقد بودم باید به سطحی از رفاه و امکانات ویژه برسیم و سپس بچه‌دار شویم. اما پس از گذشت دو سال از حضور میشا در کنارمان، متوجه شدیم هیچ چیز تغییر نکرده است؛ اوضاع همان‌طور باقی مانده و تنها چیزی که تغییر نکرده، احساس خوشبختی و رضایت است. من بسیار خوشحالم که میشا در زندگی‌ام حضور دارد؛ او بهترین و بزرگ‌ترین شادی من است.
قبل از آمدن میشا، همیشه آرزو داشتم فرزندم دختری باشد. به نظر من، قدرت زنان بسیار بیشتر از مردان است. زنان موجوداتی غریب، حساس و اجتماعی هستند، در حالی که مردان، اگر به حال خود رها شوند، هنوز هم در حال شیطنت و بازی هستند.
