صابر ابر: از کودکی بازیگر نقشهای واقعی و خیالی در مسیر عشق و غم
صابر ابر از کودکی بازیگر نقشهای واقعی و خیالی؛ روایت غم و عشق در مسیر هنر
صابر ابر از کودکی بازیگر نقشهای واقعی و خیالی است، عاشق هنر و زندگی، در مسیر بازیگری غم و عشق را تجربه میکند.

اگر به گذشته برگردیم، جز چند اطلاعات محدود که شباهتهایی با مطالب مجلات زرد و سایتهای شایعهپراکنی دارد، اطلاعات زیادی از آن زمان در دست نیست. همه چیز به این خلاصه میشود که صابر یکی از شاگردان بااستعداد موسسه کارنامه بوده و در اولین و دومین فیلمهایش موفقیتهایی کسب کرده است، از جمله دریافت تندیس خانه سینما. ناگهان وارد این مسیر شدی! اولین بار چه زمانی به دنیای نمایش و تئاتر علاقهمند شدی؟ این تمایل و بازی کردن از کجا در وجودت شروع شد؟
از دوران کودکیام. در طول زندگیام اتفاقهایی افتاده که مرا غمگین کرده، چون حقیقتاً خیلی از افراد اطرافم را اذیت کردم، مخصوصاً در رابطه با موضوع بازیگری. بازیگری مهمترین چیزی است که در زندگیام دوست داشتهام و دارم.
در این باره توضیح بده؛ چگونه با بازیگری دیگران را اذیت میکردی؟
در دوران دبستان، راهنمایی و حتی در لحظههای آمادگی برای آزمونها، نقشهایی بازی میکردم و خودم از این موضوع آگاه بودم، اما اطرافیانم نه! مثلاً نقش مردن در صبح زود در تختخواب که مادرم خبر نداشت، یا ترک کردن خانه و تماشا کردن از دور برای دیدن رفتار دیگران. این نوع شیطنتها نقطه شروع بازیگری من بودند. بعداً احساس کردم به این کار وابسته شدهام، و معتقدم زندگی انسانها هم به بازیگری وابسته است. همه داریم نقشهایی ایفا میکنیم و آن چیزی که واقعاً هستیم، نیست. آنقدر بازی میکنیم که وقتی به حالت طبیعی خودمان برمیگردیم، دیگران ممکن است شکل دیگری از ما ببینند. این شیوه زندگی از کودکی در من شکل گرفته بود، تا اینکه تصمیم گرفتم این واقعیت را اعلام و نشان دهم.
این خاطره در چه دورهای برایت رخ داد؟
در دوره راهنمایی بودم، زمانی که یک اجرای نمایشی در مدرسه داشتیم. خانم مرضیه برومند، که مسئول درس ریاضی ما بود، پس از اجرا گفت باید تو را به خواهرم معرفی کنم. اینطور وارد دنیای حرفهای بازیگری شدم. به خانم برومند رفتم و تست دادم، که آن تست هم عجیب و غریب بود.