از جادوگری تا علم: سفر انسان به شناخت جهان
از جادو تا علم: تحول انسان در مسیر شناخت و اثرگذاری بر جهان
تحول انسان از جادوگری تا علم، در مسیر شناخت جهان و تأثیرگذاری بر آن، با نگاهی به اثر «شاخه زرین» و نقش هنر و اسطوره در فرهنگ

جادوگری، انسان را به نیروهای برتر مرتبط میکند؛ همان اعتقادی که انسان تصور میکند کنترل زندگی خود در دست او است. انسانهای اولیه در مواجهه با حوادث طبیعی، جادو را اختراع کردند. جادوگر فردی هوشمند است که جایگاه ریشسفیدان را میگیرد و در نهایت به مقام کاهن یا سلطان دست مییابد.
مذهب زمانی شکل گرفت که انسانها ناتوانی خویش را پذیرفتند. هر دو، جادو و علم، در زمینه مداخله و اثرگذاری فعالیت میکنند و وجه مشترکی دارند. اما مذهب بر خلاف آنها، همه چیز را به خدایان نسبت میدهد. در علم، آگاهی نقش مهمی دارد، در حالی که در جادو چنین چیزی وجود ندارد. این توضیحات بخشی از کتاب «شاخه زرین» است.
در قرن بیستم، فرهنگ ما هنوز درگیر خیالپردازیهای شاخه زرین فریزر است. اگر ترنر، نقاش رویاهای اسطورهای، آن نخستین جرقه را در ذهن جیمز جورج فریزر نمیافروخت، شاید هیچیک از تاثیرات بعدی رخ نمیدادند. در سال ۱۸۹۰، وقتی انسانشناس اسکاتلندی، جیمز جورج فریزر، اثر «شاخه زرین» را منتشر کرد، تحولی عظیم در حوزه دینپژوهی تطبیقی ایجاد کرد. این اثر تأثیر عمیقتری بر ادبیات و سینمای مدرن نسبت به آثار فروید یا مارکس گذاشت. جرج الیوت درباره این اثر نوشته است: «شاخه زرین اثری در حوزه انسانشناسی است که بر نسل ما تأثیر ژرفی نهاده است.»
جالب است که این پژوهش عظیم انسانشناسانه با یک اثر هنری آغاز میشود. فریزر در فصل اول میپرسد: «چه کسی نقاشی ترنر از شاخه زرین را نمیشناسد؟» و ادامه میدهد: «صحنهای است که در هالهای از درخشش طلایی خیال غرق شده است. درخششی که ذهن ربانی ترنر حتی زیباترین مناظر طبیعی را در آن دگرگون و متعالی میسازد. این تصویری رویاگونه است از جنگل کوچک نمی، آینه دیانا، همانطور که باستانیان آن را مینامیدند...»
چرا ترنر به سراغ نقاشی شاخه زرین رفت؟
نقاشی شاخه زرین اثر ترنر در سال ۱۸۳۴ خلق شده و امروزه در مجموعه تیت بریتانیا نگهداری میشود. اما دلیل علاقه فریزر به سراغ ترنر چیست؟ پاسخ این سوال ما را به هسته اصلی شاخه زرین و معنای نمادین آن شاخه افسانهای راهنمایی میکند.
نوشتار شاخه زرین، تغییرات ترنر
فریزر در دهه ۱۸۸۰ شروع به نوشتن کتاب خود کرد، در حالی که ترنر در سال ۱۸۵۱ درگذشته بود. در طول زمانی که شاخه زرین در حال توسعه و بازنگری بود، از دو جلد اول در ۱۸۹۰ تا نسخه دوازدهجلدی در ۱۹۱۵ و نهایتاً نسخه مختصر ۷۱۴ صفحهای آن در سال ۱۹۲۲ که توسط فریزر نوشته شد، تصویر ترنر نیز در فرهنگ انگلیسی تغییر یافت.
تصویر امپرسیونیستی پس از گذشت 54 سال از مرگ هنرمند
در دوران حیات خود، ترنر هنرمندی جنجالبرانگیز بود. منتقدان از رنگهای «خردلی» و نور «خشن» در آثارش انتقاد میکردند. او بیشتر بهعنوان نقاشی شناخته میشد که افسانهها و تاریخ را در مناظر طبیعی به تصویر میکشید. این برداشت از ترنر که امروزه تقریباً فراموش شده است. در سال ۱۹۰۵، گالری تیت مجموعهای از آثار ترنر را که قبلاً «ناتمام» تلقی میشدند، به نمایش گذاشت و ناگهان در مقایسه با محبوبیت مونه، این آثار به گونهای نشان داده شدند که گویی ترنر پیش از امپرسیونیسم آن را اختراع کرده است، اما نتوانسته در فضای ویکتوریایی آن را بهدرستی بیان کند.
تصویر جهان فریزر، دیدگاه ترنر
نظر فریزر درباره ترنر بیشتر بر دیدگاه روایت و اسطوره متمرکز بود، نه بر جنبههای فرمیک آثارش. او ترنر را به عنوان نمادی از افسانههایی میدید که در دل مناظر جاری هستند، اسطورهپردازی بزرگ و باشکوه. ترنر، رمانتیکی است که سرشار از ترس و ویرانی است؛ حتی شعری حماسی با عنوان «خطاهای امید» سروده بود. در نگاه او، اسطورههای یونانی تاریک و مبهماند. برای فریزر، این ترنرِ تیره، رازآلود و اسطورهپرداز، بهترین تصویرگر جهانی است که در شاخه زرین توصیف میکند: جهانی که در آن خرد هنوز در نبرد نابرابر با جادو، آیین و خون قرار دارد.
نقشی که ترنر در ادبیات ایفا کرد
وقتی فریزر در ابتدای کتاب شاخه زرین به اشارهای به نقاشیهای ترنر میپردازد، شاید در اولین نگاه تنها قصد دارد نشان دهد با چه نوع کتابی روبهرو هستیم. زیرا ترنر پیش از این هم منبع الهام بخش آثار متعدد و پرحجم و خیالانگیز بوده است. پرحجمترین و شاید حتی جنونآمیزترین اثر غیرداستانی دوره ویکتوریا، یعنی «نقاشان مدرن» اثر جان راسکین، با ترنر شروع میشود و از آنجا سفری شگفتانگیز به عمق تاریخ هنر، زیباییشناسی و حتی زمینشناسی را رقم میزند.
همانطور که شاخه زرین از یک نقاشی ترنر آغاز میشود و وارد قلمروهای سیال افسانه و آیین میشود، راسکین نیز در جستجوی الهام، تنها نبوده است. هرمان ملویل هم شیفته او شده بود؛ یکی از نقاشیهای ترنر که تصاویری از کشتیهای شکار نهنگ را نشان میدهد، منبع الهامی برای تصویری رازآلود شد که بر دیوار مهمانخانه اسپاوتر در رمان موبی دیک آویخته است. همانطور که راسکین و ملویل در آثار ترنر چیزی را یافتند که به آن نیاز داشتند، فریزر نیز در آثار او چنین کرد.
یک شعر درباره فرهنگ، سنت و مرگ
فریزر فعالیت خود را با هنر آغاز میکند، زیرا خودش هنرمندی است. شاخه زرین، اگرچه ظاهری علمی و جدی دارد، در واقع مجموعهای است در قالب نثر؛ شعری گسترده درباره فرهنگ، آیین و مرگ. تصاویری که در آن مشاهده میکنیم، درختان، آتش، آدمکها و خدایان قربانیشده، همچون نقشهایی بر صفحات آن معلقاند.
او با یادآوری نقاشی درخشان ترنر از صحنهای طلایی و الهامبخش شروع میکند، اما بلافاصله خود، صحنهای دیگر را خلق میکند: یک بیشه تیره و تراژیک. او مینویسد: «در دوران باستان، این منظره جنگلی، صحنهای غریب و تکرارشونده از تراژدی بود. در این بیشه مقدس، درختی خاص میرویید که شب و روز، سایهای هولناک در اطراف آن پرسه میزد. شمشیری برهنه در دست داشت و مدام با ترس به اطراف نگاه میکرد، گویی هر لحظه انتظار حملهای را داشت. او یک کاهن بود و یک قاتل…»
وقتی تمامی چیزها از عمق فرهنگ سرچشمه میگیرند
فریزر چهرهای شگفتانگیز است که پیوند میان فرهنگ معاصر ما و دوران ویکتوریا را نشان میدهد. درسی که از ارجاع فریزر به ترنر میآموزیم، در واقع بنیادیترین آموزه درباره ماهیت علوم انسانی است. این «علوم نرم» که گاه فیزیکدانان و زیستشناسان آنها را نادیده میگیرند، شامل انسانشناسی، جامعهشناسی و روانکاوی است؛ حوزههایی که در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفتند و کتاب فریزر گواهی بر اصالت و اهمیت آنها است.
او هرگز ادعای بیطرفی در علم نمیکند و همواره روشن میسازد که خود انسانی است درون فرهنگ، نه بیرون از آن. شاید به همین دلیل است که پیش از آنکه ما را به دل جنگلی ببرد که فرهنگ در آن زاده میشود، به یادمان میآورد که مسیر انسان، هرچقدر تاریک یا آیینی باشد، بیتردید از دل روشنای خیال ترنر عبور کرده است.
جوزف مالورد ویلیام ترنر
جوزف مالورد ویلیام ترنر
ویلیام ترنر، که با نام جی. ام. دبلیو. ترنر نیز شناخته میشود، نقاش بریتانیایی برجستهای بود که به عنوان «نقاش نور» شهرت یافت. او در قرن هجدهم میلادی متولد شد، اما تاریخ دقیق تولدش به دلیل از بین رفتن یادداشتهای مربوط به زادگاهش در یک آتشسوزی هرگز مشخص نشد. پس از مرگ او، دوستش جان راسکین در سخنرانیای که برای ویلیام ایراد کرد، نتوانست سن دقیق او را در زمان مرگ اعلام کند.
پدر ترنر آرایشگر و مادرش از خانوادهای قصاب بودند، اما او در عرصه هنر به عنوان یک منظرهپرداز رمانتیک جنجال برانگیز در بریتانیا شناخته شد. آثار رنگ روغن او در منظرهها جایگاه ویژهای پیدا کرد و فصل نوینی در تاریخ نقاشی رقم زد، به طوری که نقاشی منظره را در کنار نقاشیهای تاریخی قرار داد.
شاخه زرین، یکی از آثار او، برگرفته از منظومه حماسی «انهاید» اثر ویرژیل است. در این منظومه، قهرمان تروایی، انهآس، به کومائه میآید تا با سیبل، زن پیشگو معبد، مشورت کند. او به انهآس میگوید که تنها در صورت کاشت شاخهای زرین از درختی مقدس و پیشکش کردن آن به پروسرپینا، میتواند وارد دنیای مردگان شده و با روح پدرش دیدار کند.
در این اثر، ترنر سیبل را در حالتی نشان میدهد که داسی در دست دارد و شاخه زرین تازه بریدهای را در مقابل دریاچه آورنوس، که به عنوان دروازهای به دنیای مردگان شناخته میشود، نگه داشته است. پیکرهای رقصان نماد سرنوشت (فِیتها) هستند، و مار خزنده در پسزمینه نماد مرگ و رازهای عالم مردگان است. همه این عناصر در کنار منظرهای زیبا و وهمآلود قرار گرفتهاند، که حس غموض و رمزآلود بودن جهان پس از مرگ را منتقل میکند.
جیمز جورج فریزر
جیمز جورج فریزار
انگلستانی قرن نوزدهم، انسانشناس و فیلسوفی برجسته که با نگارش اثر مشهور خود «شاخه زرین» تأثیر عمیقی بر حوزههای مردمشناسی، جامعهشناسی، تاریخ، فلسفه و ادبیات گذاشت. فریزر این کتاب را بر پایه تحقیقات گستردهای که در همکاری با همکارانش در دانشگاه کمبریج آغاز کرده بود، در سال 1890 منتشر کرد.
نشر اولیه «شاخه زرین» در سال 1890 رویدادی مهم و سرنوشتساز بود. در آن زمان، این اثر را تهدیدی برای فرهنگ مردم قلمداد کردند و آن را به چالش کشیدن ارزشهای فرهنگی مردم میدانستند. این کتاب باعث خشم مسیحیان شد، بهگونهای که مؤلف مجبور شد فصلی درباره مصلوب شدن مسیح را موقتاً حذف کند. با این حال، این بخش در چاپهای بعدی دوباره به کتاب افزوده شد، زمانی که جهان به اهمیت و تأثیرگذاری اثر فریزر پی برد. نویسندگان مشهوری مانند جیمز جویس، تی.اس. الیوت، دی. اچ. لارنس، ازرا پاوند، جوزف کمپل و بسیاری دیگر، این اثر و کارهای جیمز فریزر را تحسین کرده و از آن الهام گرفتند. حتی فروید پس از مطالعه این اثر، به اسطورهها توجه نشان داد و اثر خود «توتم و تابو» را نوشت؛ و توینبی نیز با الگو قرار دادن فریزر، تلاش کرد تا تاریخ دیگری بنویسد.
آغاز مسیر فریزر در کتاب، با فلسفه شروع شده و در ادامه به مردمشناسی منتهی میشود. او که مطالعهاش را با بررسی ماهیت تفکر انسانی آغاز کرده بود، تمرکز خود را بر تاریخچه این نوع تفکر گذاشت. فریزر ذهن بشر را در بستر فرهنگها در دورانهای مختلف بررسی کرد، به ویژه زمانی که این ذهنها با مذهب و جادو در آمیخته بودند. او معتقد است که روند تکامل تفکر انسان، طی مراحل متعددی طی کرده است که هر کدام به نوعی فرهنگ خاص تبدیل شده است.
به عنوان نمونه، انسان برای درخواست باران، به رقص باران میپرداخت تا آرزویش برآورده شود که این مرحله، دوره جادوگری است. پس از آن، زمانی فرا میرسید که انسان ناامید شده و به نیایش و دعا روی میآورد، این دوره، دوران مذهب است. در مرحله بعد، انسان میبیند که دعا و نیایش نمیتواند کارساز باشد، بنابراین به تحقیق در علل نباریدن باران میپردازد و به طبیعت روی میآورد تا جهان را بر اساس خواست خود شکل دهد؛ این، عصر علم است.