کودک و فرشته: نماد مقاومت و زخمهای خرمشهر
کودک و فرشته: روایت انسانی و نمادین از زخمهای جنگ در خرمشهر
فیلم «کودک و فرشته» روایت انسانی و نمادین از زخمهای جنگ در خرمشهر، نشاندهنده مقاومت، تنهایی و از دست رفتن آرزوهای کودکان در بحران است.

در حافظه جمعی مردم ایران، شاید هیچ تصویری به اندازه نخستین روزهای جنگ ایران و عراق در شهریور 1359 تلخ و غمانگیز نباشد. زمانی که هنوز باور نمیکردیم جنگ قرار است چمدانهایش را در سرزمین ما باز کند و هر چه داریم را به آتش و گلوله بسپارد.
در طول سالها، فیلمهای متعددی درباره این دوره حساس تاریخی ساخته شده است که برخی از آنها توانستهاند وقایع جنگ هشتساله را به طور دقیق و مستند روایت کنند. یکی از نمونههای برجسته و شناختهشده سینمای جنگ، فیلم «کودک و فرشته» محصول سال 1387 است.
خرمشهر، نماد کشوری که در برابر دشمنان بیپناه مانده است
در این فیلم، مسعود نقاشزاده با نگاهی خلاقانه و تحت تأثیر رئالیسمی شگفتانگیز، لحظات پرتنش و ترسناک آغاز جنگ تحمیلی را از دید چند کودک و نوجوان روایت میکند. این بچهها که ناگهان خود را در جهانی بیپناه، تنها و گمگشته میبینند، باید برای حفظ جان خود و دیگران، به اسلحه روی آورند و در مقابل تهدیدها مقاومت کنند. کارگردان با انتخابی هوشمندانه، خرمشهر را نه تنها به عنوان یک مکان، بلکه نمادی از وطن زخمی و آسیبدیده به تصویر میکشد. فرشته، دختر نوجوان قهرمان داستان، با چهرهای مبهوت و بدن لرزان، در میان آشوبهای روزهای نخستین بمباران شهر، به دنبال تنها بازمانده خانوادهاش میگردد. این جستوجو که در ظاهر وظیفهای اخلاقی و عاطفی برای خواهر است، در واقع سفر نمادینی است برای درک جهانی بیرحم و بیقاعده، و در کنار آن، یافتن آرامش، پناه برادر و معنای تازه زندگی.
بازتاب مسئولیت انسان در مقابل رنج تنهایی در جنگ
نکته کلیدی فیلم، نه در اجرای نسبتا موفق صحنههای نبرد بلکه در سکوتها، نگاهها و لحظههایی است که در آنها کلام کنار گذاشته شده و کنش جایگزین آن شده است. کودکانی بیتجربه و تنها، که با امید و شجاعتی نوظهور در خیابانهای اشغالشده زادگاهشان، در میان اجساد و ویرانهها، سرگردان و سردرگماند.
«کودک و فرشته» در واقع تنها به ادای دین به پدیده جنگ نمیپردازد، بلکه تلاش دارد رنج تنهایی انسان در مواجهه با رویدادی ناشناخته را نشان دهد. بهویژه رنج کودکانی که از منطق جنگ بیخبرند اما قربانیان کامل آن میشوند.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلم، این است که جنگ را از دید یک فرمانده یا جنگجو روایت نمیکند، بلکه اینبار جنگ از نگاهای کودکانه و همزمان فلسفی تصویر میشود؛ نگاهی که هنوز به معجزه در جهان ایمان دارد، هنوز مفهوم خانواده را درک میکند و خاکریز را نه، بلکه از دریچهای انسانی و عاطفی مینگرد.
وظیفه آخرین باقیماندگان
این فیلم گرچه ساختاری ساده و خطی دارد، اما از لحاظ معنایی عمق زیادی را در بر میگیرد. خوشبختانه کارگردان در روایت خود دچار سانتیمانتالیسم نمیشود. اگرچه نخستین دیدار فرشته با جنگ، کمی احساس ترحم برانگیز است (وقتی به خانه بازمیگردد و میبیند تمامی اعضای خانوادهاش کشته شدهاند)، اما او به سرعت واقعیت تلخ و جدید زندگیاش را میپذیرد و دیگران و مخاطب را از دلسوزی بیمورد بازمیدارد.
به خاطر آورید صحنهای را که خواهران در حال پر کردن خشابها هستند؛ زمانی که یکی از دختران میگوید «میگن با این وضع، همه زنها باید از شهر برن بیرون»، فرشته بلافاصله اعتراض میکند: «کی گفته؟ بریم که چی؟ هر کسی اینجا کاری داره. بیخود که نموندیم». در حالی که او تلاش میکند برادرش را بیابد و برای ماندن مبارزه میکند، اما ناخواسته نقش زنان در جنگ را تأیید میکند و در نهایت، به عنوان یکی از آخرین زنان بازمانده در شهر، ناجی مصطفی میشود.
تاریخی که بازسازی نشده بود، روایت شد.
لحظههای فیلم بسیار ساده و در عین حال بیانگر هستند و با روشی مستندگونه ساخته شدهاند تا تماشاگر احساس کند در یک برش واقعی از تاریخ جنگ قرار دارد. به نظر میرسد کارگردان عمداً از بازسازیهای دقیق تاریخ پرهیز کرده و هدف دارد با نشان دادن آن روزهای پر التهاب، خاطرات ناخوشایند اشغال و مقاومت شجاعانه ساکنان خرمشهر را زنده نگه دارد.
اندوه مردمانی که صدایشان در یادها ناپدید شد
در زمانی که سینمای جنگ و دفاع مقدس غالباً درگیر کلیشهها، دیالوگهای شعاری و قهرمانسازیهای اغراقآمیز بود، فیلم «کودک و فرشته» بهعنوان اثری شریف و بیادعا در سینمای ایران شناخته میشود که با صداقت و نجابت، از غم و رنج مردمی سخن میگوید که صدایشان به جایی نرسید و خیلی زود از حافظه جمعی این سرزمین محو شدند.
این فیلم به روشنی تأکید میکند که جنگ، پیش از آنکه خاک را تصرف کند، کودکی را از انسان میگیرد. دورهای که مهمترین عامل تعیینکننده سرنوشت فرد در آینده است. در «کودک و فرشته»، شخصیت اصلی، فرشته، بهطور ناگهانی بزرگ میشود، خواهر میشود و زن مدافع میهن میگردد. هرچند فیلم با پایانی غمانگیز به پایان میرسد، اما تنهایی ناخواسته فرشته او را به باور عمیقی در درون خود میرساند؛ باور به مقاومت در هر شرایط و به هر قیمت.
یک روایت از نابودی آرزوها
«کودک و فرشته» نه تنها یک فیلم درباره جنگ است، بلکه داستانی انسانی است که از ویرانی آرزوها سخن میگوید؛ مرثیهای برای از دست رفتن امیدها و رویاها.