کد خبر: 14299

وداع تلخ و ناامیدکننده با مجموعه ماموریت غیرممکن

وداع تلخ و کم‌رمق با مجموعه ماموریت غیرممکن؛ نقدی بر آخرین قسمت و ضعف‌های فیلمنامه، شخصیت‌پردازی و اکشن

بررسی نقدی آخرین قسمت مجموعه ماموریت غیرممکن؛ ضعف‌های فیلمنامه، شخصیت‌پردازی و اکشن نسبت به بدلکاری‌های تام کروز

وداع تلخ و کم‌رمق با مجموعه ماموریت غیرممکن؛ نقدی بر آخرین قسمت و ضعف‌های فیلمنامه، شخصیت‌پردازی و اکشن

در سال ۱۹۶۶، اولین بار نام ایتن هانت و ماموریت‌های غیرممکن او و تیمش در سریال «ماموریت غیرممکن» بر سر زبان‌ها افتاد. سال‌ها بعد، در سال ۱۹۹۶، بر اساس همین سریال، فیلمی محبوب و شناخته‌شده ساخته شد. در این فیلم، تام کروز نقش هانت را ایفا کرد و با واکنش‌های مثبت زیادی روبه‌رو شد، که منجر به ساخت مجموعه‌ای از فیلم‌های Mission Impossible شد. این مجموعه حدود سه دهه ادامه یافت و در چند سال اخیر، قسمت‌هایی همچون «Mission: Impossible – Fallout» ساخته شدند. به طور کلی، این سری فیلم‌ها تحولی بزرگ در ژانر اکشن و جاسوسی ایجاد کردند، به طوری که کمتر کسی است که نام این مجموعه را نشنیده باشد یا اگر هم شنیده باشد، احتمالاً موسیقی متن هیجان‌انگیز و خاطره‌انگیز آن در ذهنش باقی مانده است.

چندین سال از ساخت اولین قسمت سری فیلم‌های ماموریت غیرممکن می‌گذرد و هر بار، ایتن هانت با ماموریت‌ها، ماجراها و نبردهای هیجان‌انگیز و جذاب دوباره برمی‌گردد تا تماشاگران را سرگرم کند. اخیراً، اکران قسمت هشتم این مجموعه با عنوان «ماموریت غیرممکن: حساب نهایی» آغاز شده است و بر اساس اعلام رسانه‌ها و تام کروز، زمان خداحافظی با این سری فیلم‌های محبوب، شخصیت دوست‌داشتنی ایتن هانت و بازیگر آن، تام کروز فرا رسیده است.

«ماموریت غیرممکن: حساب نهایی» که هشتمین قسمت از سری فیلم‌های ماموریت غیرممکن است، به کارگردانی کریستوفر مک‌کوری در ژانر اکشن و جاسوسی ساخته شده و در سال ۲۰۲۵ عرضه شده است. از بازیگران این اثر می‌توان به تام کروز، هایلی اتول، پام کلمنتیف، وینگ ریمز، ونسا کربی و اسای مورالس اشاره کرد.

در نسخه‌ای که در سینماهای خارج از کشور نمایش داده شده است، شروع فیلم با صحبت‌های تام کروز، تشکر و قدردانی او از تماشاگران و عوامل مجموعه ماموریت غیرممکن صورت می‌گیرد. پس از آن، مونولوگی پخش می‌شود و در ادامه، پیامی از سوی رئیس‌جمهور برای ایتن هانت پخش می‌گردد که در حین پخش، تصاویری از مأموریت‌ها، فداکاری‌ها و اعضای تیم هانت در طول هشت قسمت این مجموعه به نمایش درمی‌آید. برخلاف قسمت‌های قبلی که با هیجان و اکشن آغاز می‌شدند، این قسمت بیشتر حالت احساسی و دراماتیک دارد، هرچند سطح آن چندان قوی نیست و بیشتر مروری است بر مأموریت‌های گذشته ایتن، همراه با فلش‌بک‌هایی کوتاه که مانند ادامه‌ای بر فیلم عمل می‌کنند. لازم به ذکر است که این فلش‌بک‌ها چندان به درستی در فیلم جای نگرفته‌اند و بیشتر برای پر کردن زمان به کار رفته‌اند. داستان این قسمت، یعنی «ماموریت غیرممکن: روز شمار نهایی»، ادامه‌ی داستان فیلم قبلی، یعنی «ماموریت غیرممکن – مرده حسابی» است؛ در اینجا، ایتن باید جلوی یک هوش مصنوعی مخرب را بگیرد که در صورت دسترسی فرد شروری مانند گابریل، می‌تواند جهان را دچار فاجعه یا آشوب کند. بنابراین، مشخص است که این بار نیز داستان کلیشه‌ای است. هانت باید با دشمن جدید، یعنی هوش مصنوعی، مبارزه کند؛ دشمنی که تهدیدی برای بشریت است و قصد دارد زمین و ساکنان آن را نابود کند. این خط داستانی تکراری و کلیشه‌ای است، همانند بسیاری از فیلم‌های اکشن و جاسوسی که در آن قهرمان باید ماموریت مهمی انجام دهد تا جهان را از خطر، ظلم و بی‌عدالتی نجات دهد. تفاوت این است که در این فیلم، کاراکتر شرور، یعنی هوش مصنوعی، چندان شخصیت منفی قابل توجهی ندارد، چون حتی دیده نمی‌شود و بازیگری هم برای آن در نظر گرفته نشده است؛ بنابراین، رویارویی جذاب و نفس‌گیری بین قهرمان و ضدقهرمان شکل نمی‌گیرد. گابریل هم نمی‌تواند جای خالی یک شخصیت شرور قدرتمند و منسجم را پر کند. علاوه بر این، باید پرسید آیا اصلاً این داستان جذاب است که بخواهیم تکراری بودن و کلیشه‌ای بودن آن را نادیده بگیریم؟ پاسخ منفی است. قسمت قبل هم که همین نوع داستان را داشت، دچار ضعف‌هایی شد، چرا که آن اثر چندان جذاب، نوآورانه و جالب نبود؛ ضمن اینکه زمان آن قسمت نیز بسیار طولانی و خسته‌کننده بود و مشکلات زیادی در فیلمنامه داشت.

در این فیلم، دنیای ایتن به وضعیتی آشفته و بحرانی تبدیل شده است و رئیس‌جمهور شخصاً از هانت می‌خواهد که جهان را از تهدید هوش مصنوعی مخرب نجات دهد. ایتن در مقابل یک تصمیم مهم قرار می‌گیرد و همان‌طور که به کلیدی که در قسمت قبلی با زحمت به دست آورده است نگاه می‌کند، باید سرنوشت خودش را تعیین کند. تیم ماموریت غیرممکن مجدداً گرد هم می‌آیند تا به سراغ گابریل بروند و با هوش مصنوعی مقابله کنند. در ادامه، گریس (با بازی هایلی اتول) نیز وارد داستان می‌شود؛ شخصیتی جذاب که در قسمت قبل معرفی شد و طراحی نسبتاً خوبی دارد. حضور او در این قسمت می‌توانست رابطه‌ای زوج جاسوس و جیب‌بر قوی‌تر و جذاب‌تری را شکل دهد، اما متأسفانه، برخلاف قسمت قبل، شاهد کم‌توجهی و سطحی بودن تعاملات این زوج هستیم که این موضوع به اثر لطمه زده است. حضور دیگر اعضای تیم و دوستان ایتن نیز در این قسمت ضعیف و محدود است و نشان می‌دهد فیلمنامه و ساختار کلی داستان دچار آشفتگی است.

در «ماموریت غیرممکن: حساب نهایی»، مانند قسمت‌های قبلی، شخصیت‌پردازی هانت به خوبی انجام می‌شود و ابعاد مختلف این شخصیت به خوبی نشان داده می‌شود؛ حتی در صحنه‌ای که گابریل به همسر ایتن اشاره می‌کند، گذشته او به خوبی بازتاب داده می‌شود و بازی قوی تام کروز نیز این شخصیت را جذاب‌تر می‌کند. این نشان می‌دهد که برای هانت، جان دیگران—اعم از دوستان، خانواده و افراد بی‌گناه—از جان خودش مهم‌تر است. همچنین، هانت همواره در موقعیت‌های بسیار دشوار و چالش‌برانگیز قرار می‌گیرد. در کل، فیلم پر از بخش‌های پرتنش و حساس است، اما در کنار آن، قسمت‌های اضافی و کسل‌کننده نیز دیده می‌شود. یکی از صحنه‌های اکشن، درگیری با افراد گابریل، تا حدی به خوبی طراحی و اجرا شده است، اما همچنان جذابیت قسمت‌های قبلی را ندارد. در واقع، تعداد سکانس‌های اکشن و مبارزه در این قسمت نسبت به قبل کاهش یافته است که این کمبود یک نقطه ضعف محسوب می‌شود.

در یکی از صحنه‌های دراماتیک، ایتن مجبور است با یکی از اعضای تیمش وداع کند؛ این خداحافظی با کاراکتر قدیمی مجموعه و وضعیت احساسی ایجاد شده، صحنه‌ای تاثیرگذار و پر احساس است که تماشاگران را درگیر می‌کند. در بخش‌های پایانی، صحبت‌های این کاراکتر فضای عاطفی خوبی را رقم می‌زند و حس و حال داستان را تقویت می‌کند.

یکی از مشکلات اصلی فیلم که باعث شده است این قسمت از مجموعه چندان درخشان نباشد، فیلمنامه و داستان آن است. داستان فاقد خلاقیت و نوآوری کافی است و نسبت به قسمت‌های قبلی ضعیف‌تر است. شیوه روایت و قصه‌گویی اثر مشکلات فراوانی دارد و ساختار آن چندان منسجم نیست. علاوه بر این، در فیلمنامه به شخصیت شرور و منفی این قسمت به اندازه کافی توجه نشده و کاراکتر ویلن جذاب و قوی ظاهر نمی‌شود. حتی مواجهه هوش مصنوعی و گفت‌وگوهای آن با ایتن نمی‌تواند لحظات هیجان‌انگیز و جذابی را رقم بزند. شخصیت گابریل نیز نتوانسته یک ضدقهرمان قوی و تاثیرگذار باشد؛ بنابراین، این قسمت از فیلم ضربه‌ی مهمی می‌خورد. در قسمت قبلی نیز داستان حول محور همان هوش مصنوعی مخرب و خطرناک بود و آن‌جا نیز فیلمنامه و روایت ضعیف بودند. پایان فیلم نیز چیزی فراتر از یک پایان کلیشه‌ای و معمولی نیست. به طور کلی، روایت و داستان فیلم بسیار کلیشه‌ای است و وقتی تعداد کاراکترها زیاد می‌شود و داستان چندشاخه می‌گردد، ساختار اثر دچار فروپاشی می‌شود و نمی‌تواند به درستی هر بخش را پوشش دهد. در نتیجه، شخصیت‌پردازی دیگر کاراکترها، به جز ایتن، کم‌عمق باقی می‌ماند. دیالوگ‌های فیلم نیز بسیار ضعیف و بی‌محتوا هستند؛ کاراکترها اغلب پرحرفند و حرف‌هایی می‌زنند که هیچ تأثیری در پیشبرد داستان ندارند، و این یکی از نقاط منفی فیلم است که زمان فیلم را بی‌جهت طولانی‌تر می‌کند و ریتم اثر را کند می‌سازد. در واقع، کاراکترها مدام در حال توضیح فعالیت‌هایی هستند که قرار است انجام دهند. یکی از ضعف‌های مهم قسمت «ماموریت غیرممکن: حساب نهایی»، طولانی بودن زمان آن است که برای یک فیلم اکشن، جاسوسی و سرگرم‌کننده، بسیار نامناسب است؛ مدت زمان این فیلم نزدیک به سه ساعت است. برای اثری در ژانر اکشن و جاسوسی، که قصد سرگرم کردن مخاطب را دارد و به نوعی اثر گیشه‌ای محسوب می‌شود، این مدت زمان طولانی مشکل‌ساز است. برخی صحنه‌ها و ماجراها کش‌دار و بی‌هدف هستند و باعث می‌شوند زمان فیلم بی‌مورد افزایش یابد. برخی سکانس‌ها، دیالوگ‌ها و اتفاقات آنقدر خسته‌کننده می‌شوند که ممکن است پس از یک ساعت یا کمی بیشتر، تماشاگران دیگر تمایلی به دیدن ادامه‌ی صحنه‌های اکشن و هیجان‌انگیز نداشته باشند و اشتیاق آن‌ها برای دانستن سرنوشت هانت، تیمش و پایان مجموعه کاهش یابد. اگر برخی صحنه‌ها و دیالوگ‌ها حذف می‌شدند، مدت زمان اثر کوتاه‌تر می‌گردید، و سکانس‌های اکشن جذاب‌تر و پرهیجان‌تری به آن افزوده می‌شد، قطعاً فیلم بهتر می‌شد. این مشکل زمان طولانی و بخش‌های خسته‌کننده در «ماموریت غیرممکن ۷» که همان داستان هوش مصنوعی را داشت، نیز وجود داشت و حتی در این قسمت به شکلی بدتر سرایت کرده است، و آن را به طولانی‌ترین قسمت مجموعه تبدیل کرده است. در نهایت، اگر فیلمنامه، داستان و شخصیت‌پردازی‌ها در سطح بالاتری قرار داشتند، قسمت آخر این مجموعه می‌توانست در شأن و جایگاه این سری فیلم باشد.

یکی از مشکلات دیگر فیلم این است که در اولین ساعت، سکانس‌های هیجان‌انگیز و اکشن زیادی دیده نمی‌شود. در ابتدای فیلم و تا چند دقیقه بعد، نبردها و بدلکاری‌های تام کروز که تبلیغات زیادی درباره آن‌ها شده، حضور ندارند. این موضوع باعث می‌شود ریتم فیلم کندتر شده و دقایق ابتدایی، به‌خصوص ساعت اول، خسته‌کننده به نظر برسد. در حالی که باید در این زمان، سکانس‌های هیجان‌انگیز و پردلهره با بدلکاری‌های درخشان نمایش داده می‌شدند تا تماشاگران احساس هیجان و اشتیاق بیشتری برای دنبال کردن داستان داشته باشند.

همچنین، هرچند سکانس‌های اکشن و حتی صحنه‌های آتش‌سوزی که در ادامه می‌بینیم، به خوبی اجرا شده و جلوه‌های بصری طبیعی و حرفه‌ای دارند، اما سطح این بخش‌ها نسبت به قسمت‌های دیگر پایین‌تر است. برای نمونه، هرچقدر بدلکاری‌های تام کروز جذاب و هیجان‌انگیز باشند، اما نمی‌توانند به اندازه بدلکاری دیوانه‌وار او بر روی برج خلیفه تاثیرگذار باشند؛ آن بدلکاری واقعاً فوق‌العاده و جذاب بود. البته باید در نظر گرفت که سن تام کروز در حال حاضر بیشتر شده است. با وجود این، فیلمی که عنوان اکشن را یدک می‌کشد و سال‌ها یکی از بهترین آثار در ژانر اکشن محسوب می‌شود، در قسمت آخر آنچنان که باید، اکشن نیست. سکانس‌های اکشن در این قسمت کم است و جای خالی چنین صحنه‌هایی بسیار حس می‌شود.

علاوه بر این، باید گفت که انتظار تماشاگران از یک فیلم اکشن و جاسوسی، بسیار بالا است، و به همین دلیل، انتظار می‌رفت که قسمت پایانی این مجموعه، پر از صحنه‌های هیجان‌انگیز و درخشان باشد. اما در عمل، این قسمت ناامیدکننده به نظر می‌رسد و سطح اکشن آن پایین‌تر از حد انتظار است.

در بخشی از فیلم، فلش‌بک‌هایی به قسمت اول زده می‌شود و شخصیت منفی آن زمان یادآوری می‌شود که حالا پسرش روبه‌روی ایتن قرار دارد. همچنین، در کل، فیلم پر است از فلش‌بک‌هایی که ماموریت‌ها و کارهای قبلی ایتن را یادآوری می‌کنند؛ مانند دزدیدن اطلاعات ماموران CIA و بازگرداندن آن‌ها به سازمان، پخش کردن گاز در جلسه امنیتی سازمان اطلاعات ملی، بمب‌گذاری در کرملین و مواردی از این دست که قبلاً در قسمت‌های قبلی دیده شده بودند. دلیل وجود این فلش‌بک‌ها می‌تواند تلاش سازندگان برای پر کردن زمان فیلم و کش‌دار کردن آن باشد.

صحنه غواصی زیر دریا یکی از برترین قسمت‌های فیلم محسوب می‌شود. می‌توان با قاطعیت گفت که یکی از نقاط قوت این فیلم همین بخش غواصی است. این بخش با طراحی و اجرای بی‌نظیر، همراه با فیلمبرداری و جلوه‌های بصری دقیق، احساس دلهره و هیجان را به تماشاگر منتقل می‌کند. در واقع، این سکانس و همچنین بدلکاری‌های تام کروز در آسمان، این سوال را در ذهن مخاطبان ایجاد می‌کند که چگونه مرد ۶۳ ساله‌ای مانند تام کروز می‌تواند چنین صحنه‌هایی را بدون استفاده از بدلکار و به شکلی درخشان انجام دهد. علاوه بر این، قسمت پایانی با وجود تمام چالش‌ها، نشان می‌دهد که اگر تام کروز نبود، ماموریت غیرممکن ۸ به فروش چشمگیری نمی‌رسید و شاید چندان محبوب و پر سر و صدا نمی‌شد. این بخش ثابت می‌کند که هیچ بازیگری جز تام کروز نمی‌تواند نقش ایتن هانت را این‌گونه به بهترین شکل ایفا کند. در واقع، حضور او و بدلکاری‌هایش در این اثر بی‌نظیر و جذاب است.

صحنه نبرد هوایی در این فیلم نیز به مراتب بهتر و جذاب‌تر از بخش غواصی زیر دریا اجرا شده است. واقعاً، این صحنه اکشن، درگیری و نبرد در آسمان، همراه با پرش ایتن (تام کروز) و چتر نجات در حال سوختن، نه تنها بهترین بخش از ماموریت غیرممکن ۸ است، بلکه یکی از برترین سکانس‌های اکشن و بدلکاری است که تاکنون در فیلم‌های ژانر اکشن و جاسوسی ساخته شده است. تام کروز با این حرکت، مرزهای بدلکاری در سینما را جابه‌جا کرده است و به خاطر پرش با چتر نجات در حال سوختن، رکورد گینس را برای خود ثبت کرده است.

در ضمن، فیلم Mission Impossible: The Final Reckoning تلاش دارد مفاهیم و مضامین متعددی را به تصویر بکشد؛ از جمله مفهوم انتقام، که پسر شخصیت منفی در قسمت اول در پی آن است تا انتقام پدرش را از ایتن بگیرد و به قول خودش، سیاهی نام پدرش را پاک کند. البته در پایان، این مفهوم تغییر می‌کند. اما به دلیل ضعف و آشفتگی در فیلمنامه و داستان، این مضامین و روابطی که اثر قصد دارد نشان دهد، در میان مجموعه‌ی مفاهیم و پیام‌ها گم می‌شود و حاشیه‌نشین می‌گردد.

یکی از نقاط ضعف این اثر، وجود تعداد زیادی کاراکتر در فیلم است که اغلب بدون توجه و توسعه کافی رها می‌شوند؛ زیرا تعداد کاراکترها زیاد است و در صحنه‌هایی حضور دارند که هیچ نقش فعال و موثر در داستان ندارند. این وضعیت باعث می‌شود که فیلم نتواند به درستی به تمامی کاراکترها بپردازد و در نتیجه حضور برخی از آن‌ها بی‌فایده و بی‌هدف به نظر برسد.

بدون تردید، مهم‌ترین عنصر در فیلم Mission Impossible: The Final Reckoning، تام کروز است؛ بازیگری که با انجام بدلکاری‌های بسیار خطرناک، خیره‌کننده و گاه دیوانه‌وار، توانسته است فیلم را در اوج نگه دارد و تماشاگران را همواره سرگرم و مبهوت نگه دارد. در تبلیغات این قسمت، به شدت بر بدلکاری‌های تام کروز در سن ۶۳ سالگی تأکید شده و بی‌شک، Mission Impossible 8 بدون حضور او هیچ معنا و مفهومی ندارد. این ستاره هالیوودی توانسته است به خوبی با نقش ایتن هانت ارتباط برقرار کند و پس از چندین قسمت، همچنان در این نقش درخشان ظاهر شود و با بدلکاری‌هایش دوباره نام این مجموعه فیلم را بر سر زبان‌ها بیندازد. تام کروز در این فیلم نشان می‌دهد که هنوز دود از کنده بلند می‌شود؛ او ثابت می‌کند که پیر شدن را نمی‌پذیرد و همچنان می‌تواند ستاره یک فیلم اکشن و پرطرفدار باقی بماند.

در کنار این، باید توجه داشت که بسیاری از علاقه‌مندان سینما ممکن است تمایلی به تماشای فیلم‌ها با دوبله‌ی فارسی نداشته باشند، اما اگر تنها یک بار صدای زنده‌یاد منوچهر والی‌زاده را شنیده باشند و دوبله و گویندگی ایشان در نقش‌هایی چون مایکل اسکافیلد و لوک خوش‌شانس برایشان آشنا باشد، قطعاً متفق‌القول هستند که جای خالی ایشان در دوبله فارسی احساس می‌شود. چرا که مرحوم والی‌زاده دوبلور تام کروز و نقش ایتن هانت در ماموریت غیرممکن بود و افسوس که دیگر در میان ما نیستند تا از صدای جوان و پرانرژی ایشان بهره‌مند شویم.

پس از گذشت تقریبا سه دهه از اکران اولین قسمت این مجموعه و با توجه به اینکه ماموریت غیرممکن همواره در صدر اخبار هالیوود قرار داشته است، خداحافظی با چنین مجموعه‌ای بسیار دشوار است. تصمیم‌گیری درباره نحوه پایان دادن به داستان و شخصیت‌های آن نیز کار بسیار سختی است؛ سازندگان باید سرنوشت شخصیت اصلی و محبوب داستان را به شکلی منطقی و قابل قبول خاتمه دهند. اگر قرار است ایتن هانت بمیرد، مرگ او باید دلایل قانع‌کننده و منطقی داشته باشد؛ و اگر قرار است او به ماموریت‌هایش ادامه دهد و زنده بماند، باید این موضوع نیز به دور از کلیشه و منطقی باشد. به طور کلی، اتفاقاتی که در پایان برای شخصیت‌ها و تیم ماموریت غیرممکن رخ می‌دهد، اینکه جهان از تهدید هوش مصنوعی خطرناک نجات می‌یابد یا نه، و اینکه این تیم همچنان به ماموریت‌هایش ادامه می‌دهد یا نه، بسیار حائز اهمیت است. پایان فیلم Mission Impossible: The Final Reckoning که به عنوان آخرین قسمت این مجموعه در نظر گرفته شده است، چندان رضایت‌بخش نیست؛ شاید برخی آن را پایان هوشمندانه و منطقی بدانند که قصد دارد دل طرفداران را به دست آورد، اما در واقع این پایان کلیشه‌ای است. علاوه بر این، حتی اگر این فرض را نپذیریم، این پایان حس خداحافظی و وداع با مجموعه را منتقل نمی‌کند، بلکه ماموریت غیرممکن ۸ طوری پایان یافته است که امکان ادامه یا ساخت اسپین‌آف از آن وجود دارد؛ یعنی به نوعی یک پایان قطعی برای این مجموعه نیست.

علاوه بر این، باید گفت که موسیقی متن این اثر از کیفیت نسبتاً خوبی برخوردار است، اما کاش سازندگان بیشتر به استفاده از قطعات قدیمی و شناخته‌شده توجه می‌کردند. این موسیقی کلاسیک نه تنها هویت خاصی به فیلم می‌بخشد، بلکه احساسات عمیق‌تری را در مخاطب برمی‌انگیزد و می‌تواند تجربه‌ی تلخ و شیرین قسمت‌های قبلی را تکرار کند؛ همچنین در لحظات حساس و مهم، هیجان بیشتری را منتقل می‌کند. فیلمبرداری نیز در سطح عالی و حرفه‌ای است؛ به ویژه در سکانس‌های غواصی زیر آب و نبردهای هوایی، که به ایجاد فضایی مهیج و نفس‌گیر کمک می‌کند و نقش مهمی در جذابیت فیلم دارد. جلوه‌های ویژه و بصری نیز همانند همیشه در سطح قابل قبولی قرار دارند و با استانداردهای این مجموعه هم‌راستا هستند. طراحی صحنه و انتخاب لوکیشن‌ها نیز بسیار دقیق و چشم‌نواز است و بر جذابیت بصری اثر می‌افزاید.

در مجموع، قسمت هشتم مجموعه ماموریت غیرممکن دارای سکانس‌های اکشن و مبارزه‌ای قابل توجهی است، به‌ویژه تعقیب و گریز، نبردهای هوایی و صحنه غواصی زیر دریا که به شکلی درخشان و حرفه‌ای طراحی و اجرا شده‌اند. تام کروز، در سن ۶۳ سالگی، بار دیگر نقش ایتن هانت را به بهترین شکل ایفا می‌کند؛ او با بدلکاری‌های خیره‌کننده و نفس‌گیر، به فیلم جان بخشیده و نشان داده است که هیچ‌کس جز او نمی‌تواند این نقش را بر عهده داشته باشد. فیلمبرداری، جلوه‌های ویژه و بصری، طراحی صحنه و انتخاب لوکیشن‌ها از نقاط قوت اثر هستند. اما در مقابل، ضعف‌هایی نیز وجود دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به مشکلات اساسی در فیلمنامه، داستان، روایت، شخصیت‌پردازی، طولانی بودن مدت زمان فیلم و نبود توازن در ریتم آن اشاره کرد. این قسمت، بهترین فیلم این مجموعه نیست و واقعاً نمی‌توان آن را فیلمی فوق‌العاده یا بسیار خوب دانست؛ بلکه نسبت به دیگر قسمت‌ها، کم‌امیدکننده‌تر است، چرا که بخش‌هایی بی‌هدف و اضافی دارد و زمان طولانی‌اش باعث کاهش جذابیت می‌شود. حتی صحنه‌های اکشن و ماجراهای این قسمت نسبت به قسمت قبل ضعیف‌تر هستند و در فیلمنامه و شخصیت‌پردازی کاراکترها نیز ایراداتی دیده می‌شود. داستان و شیوه روایت فیلم هم با مشکلاتی همراه است. با این حال، هنوز می‌توان کمی از تماشای این اثر لذت برد، چرا که شاید آخرین فرصت باشد که تام کروز با نقش محبوبش ایتن هانت و با بدلکاری‌های درخشان در یک فیلم حضور داشته باشد. تماشای مجدد بهترین قسمت‌های مجموعه بهتر است از دیدن «ماموریت غیرممکن: حساب نهایی»، که بسیار ضعیف و ناامیدکننده است؛ کاش حداقل وداعی باشکوه و درخور این سری فیلم‌ها رقم می‌خورد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار