چرا محسن چاوشی هدف حمله و ترور شخصیت قرار گرفته است؟
چرا محسن چاوشی هدف حمله و ترور شخصیت قرار گرفته است؟ نقش اثر «علاج» در مقاومت فرهنگی
تحلیل ترور شخصیت محسن چاوشی پس از اثر «علاج»: مقاومت فرهنگی، حملات رسانهای و نقش هنرمند در دفاع از ارزشها و هویت ملی

در زمانی که دفاع از حقیقت و وطن نه تنها در میدان جنگ نظامی بلکه در حوزه فرهنگ و هنر نیز هزینهبر است، محسن چاوشی به تنهایی تبدیل به نماد مقاومت شده است. او که اخیراً با انتشار قطعه «علاج» مواضع صریحتری در حمایت از ارزشهای ملی و فرهنگی اتخاذ کرده و صدای خود را در مقابل جنگ روانی رژیم صهیونیستی بلند کرده، اکنون هدف حملات روانی دیگری قرار گرفته است: ترور شخصیت.
«علاج» تنها یک اثر موسیقایی نیست، بلکه بیانیهای هنری علیه فراموشی و بیتفاوتی مشکوک است. هنرمندی که در اوج محبوبیت خود، جرأت وارد میدان شدن را دارد، طبیعی است که با موجهای آلوده و مخرب روبرو شود.
در مقابل، گروهی از هنرمندان و فعالان رسانهای ظاهر شدهاند که حتی نامشان در حاشیه و جنجال است. برنامه مشخص است: تخریب چاوشی. برخی با حمله مستقیم، برخی با شایعهپراکنی، و برخی دیگر با زیر سوال بردن نیت و زمان انتشار اثر «علاج» تلاش میکنند او را تضعیف کنند. این افراد در زمان حمله نظامی به ایران سکوت کرده بودند و تنها به بیانیههای سلبریتیهای خارجی دل خوش کرده بودند، حالا با افتخار وارد فاز تخریب شدهاند.
اکنون که «علاج» در فضای مجازی و رسانهها تأثیرگذار بوده، پروژه تخریب هم با شدت آغاز شده است. کسانی که در میدان اثرگذاری توان رقابت ندارند، به قدیمیترین سلاح، یعنی تهمت و شایعه، پناه بردهاند. این شایعات نه نو هستند، نه مستند، و نه باورپذیر. پیشتر نیز این ادعاها رد شده و حتی نزدیکان چاوشی آن را تکذیب کردهاند. اما سوال این است: چرا چنین شایعاتی ساخته میشود؟
پاسخ ساده است: چون اثرگذاری «علاج» غیرقابل انکار است. وقتی هنرمندی میتواند با صدایش موجی از همبستگی ملی ایجاد کند، طبیعی است که جریانهای معاند تلاش کنند ارزش اثر او را مخدوش سازند. در این مسیر، اتهامهایی همچون «سفارشیخواندن» یا «پول گرفتن از نهادهای خاص» مطرح میشود، به امید تردید انداختن در دل مخاطب و کاهش اثرگذاری او. این نوع ترور شخصیت، ابزار رایج کسانی است که توان مقابله منطقی ندارند. در غیاب استدلال و محبوبیت، به جای منطق، به شایعات و اتهامات متوسل میشوند؛ به جای پاسخ، دروغ میسازند.
این رویکرد، تنها علیه محسن چاوشی نیست؛ بلکه هشداری است به دیگر چهرههای فرهنگی که بخواهند برخلاف جریان غالب و رسانههای معاند، وطندوستی خود را علنی کنند، چرا که بلافاصله با جوسازی، توهین و تحریم مواجه خواهند شد. هدف اصلی این حملات، نه فقط خاموش کردن صدای چاوشی، بلکه ترساندن دیگر هنرمندان است تا در مقابل ارزشهای ملی و فرهنگی سکوت کنند. اما تاریخ نشان داده است هنرمندی که از جان و دل برای وطن میخواند، به آسانی حذف نمیشود.
«علاج» نشان داد که یک هنرمند واقعی حتی در شرایطی که سکوت مد شده، جرات میکند بایستد. همانطور که در جبهه جنگ، سربازی جان میدهد تا خاک وطن حفظ شود، در عرصه هنر نیز، هنرمند باید بایستد تا حقیقت پابرجا بماند.
شایعات و تهمتها ابزارهای دشمنان اثرگذار هستند، هر چه تأثیرگذارتر باشند، هجمهها نیز بیشتر میشود. محسن چاوشی این روزها نه تنها به عنوان یک خواننده محبوب، بلکه به عنوان نماد غیرت فرهنگی جامعه شناخته میشود. کسانی که امروز به او میتازند، باید صراحتاً مشخص کنند طرف چه کسی هستند؛ و ما نیز باید هوشیارتر از همیشه باشیم تا بدانیم چه کسی واقعاً با ما است و چه کسانی فقط در ظاهر کنارمان راه میروند.