رفتارهای ایرانیان در بحرانها ذاتی نیست؛ تحلیل علمی و ساختاری
رفتارهای ایرانیان در بحرانها ذاتی نیست؛ تحلیل علمی و ساختاری مشکلات اجتماعی
تحلیل علمی رفتارهای ایرانیان در بحرانها، تأکید بر ساختارهای اجتماعی و حکمرانی، و رد ذاتگرایی در مشکلات فرهنگی و رفتاری.
مهسا کلانکی | آیا ویژگیهای شخصیتی و رفتارهای ما ایرانیان در مواجهه با مشکلات در دورههای مختلف تاریخی، ذاتاً درونزا است یا اکتسابی؟ این سوال بنیادی دو دیدگاه متفاوت را مطرح میکند؛ اول اینکه برخی، مانند محمدعلی جمالزاده، معتقدند این رفتارها ریشه در ذات و فطرت ایرانیان دارد. در مقابل، گروهی دیگر از جامعهشناسان بر این باورند که در زمان بحران، احساس ناامنی در تمامی جوامع منجر به تغییر در خلقوخو و رفتارها میشود.
در ضمیر ناخودآگاه جمعی ما، همواره برچسبهایی زده شده است که ایرانیان را تنبل، اعتراضگر، فاقد روحیه کار جمعی و... معرفی میکند. اما سوال اصلی این است که این برچسبها، چه از سوی خودمان و چه از سوی مستشرقین و غربیان، تا چه اندازه با واقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ما همخوانی دارند؟ آیا این تصورات، تصویر واقعی از جامعه ایرانی را بازتاب میدهند یا صرفاً بخشی از کلیشههای نادرست هستند؟
یک پزشک در پی شناخت درد جامعه
جمالزاده با انتشار اثر «خُلقیات ما ایرانیان»، نشان داد که اخلاق ایرانیان مربوط به دوره خاصی نیست و در تمام تاریخ، نمونههایی از این خُلقیات وجود داشته است. او در این اثر، مانند پزشکی است که در پی تشخیص درد جامعه است، دردی که مانع پیشرفت و علت اصلی عقبماندگی ما محسوب میشود. این درد در زمانهای بحران مانند جنگ، قحطی و بیماری بیشتر خود را نشان میدهد.
کتابهایی که خلقیات ایرانی را بررسی کردهاند
علاوه بر اثر جمالزاده، آثار دیگری نیز وجود دارند که تلاش کردهاند مسئله خُلقیات ایرانیان را به صورت منسجمتر تحلیل کنند. مقالات سیدحسن تقیزاده درباره علل ترقی و انحطاط ایران، اثر مهدی بازرگان در مورد «سازگاری ایرانی» و کتاب کاظم علمداری درباره «علت عقبماندگی ایران و پیشرفت غرب»، نمونههایی از این تلاشها هستند.
علاقه جامعه ایرانی به مطالعات در حوزه خلقیات
گرایش جامعه ایران به مطالعه و خرید کتابهایی درباره خلقیات ایرانی، که جز پرفروشترین آثار در حوزه علوم اجتماعی است، نشان میدهد که مردم نسبت به این موضوع حساسیت نشان میدهند و به دنبال درک عمیقتر مشکلات فرهنگی و رفتاری خود هستند. اما هنوز در آثار نوشته شده، پرسشهای بنیادی درباره رفتارهای جامعه در زمان بحرانها و چگونگی اصلاح آنها پاسخ داده نشده است.
متون غیرعلمی و عوامپسند
در میان این آثار، چند ویژگی مشترک وجود دارد که آنها را در یک دسته قرار میدهد. نخست، فقدان چارچوب نظری مشخص و روش علمی در تحلیل موضوع، یعنی بررسی خُلقیات ایرانیان بر اساس روشهای علمی و مبتنی بر دادههای معتبر نیست. دوم، تکرار فهرستی از صفات و ویژگیهای منسوب به ایرانیان، بدون پشتوانه آماری یا تجربی، و غالباً با تعاریف مبهم و عامیانه. سوم، این صفات نادقیق و بیربط هستند و نمیتوان منبع مشخصی برای آنها ذکر کرد.
خلقیات؛ صنعت ادبی و شبهعلمی
گفتمان نگارش درباره خلقیات ایرانی، که با جمالزاده آغاز شد، به نوعی صنعت ادبی و شبهعلم تبدیل شده است. این نوع آثار، در واقع، ابراز نارضایتیها و غر زدنهای روشنفکرانه است. اخیراً، آرمین امیر در کتاب «ره افسانه زدند»، نقدی علمی و دقیق بر این نوع نگارشها ارائه داده و نشان میدهد که این آثار، از حوزه علم فاصله دارند. در گذشته، جمالزاده و تقیزاده نیز در مقالات و آثار خود، به نوعی نشان دادهاند که در زمان بحرانها، ایرانیان بیشتر به خودخواهی و انزوا روی میآورند.
آیا این موضوع به ژنتیک یا سیاستهای تاریخی مربوط میشود؟
پرسش این است که آیا این ویژگیها، ریشه در خُلقیات ژنتیکی ایرانیان دارند یا ناشی از تجربههای تاریخی و حکومتهایی است که در طول تاریخ بر ایران حاکم بودهاند؟ برای نمونه، هوشنگ ماهرویان در کتاب «تبارشناسی استبداد ایرانی»، استبداد دیرینه را عامل عقبماندگی طولانیمدت ایران میداند. در زمانهای جنگ و بحرانهای کوتاه، آسیبهای فرهنگی و اخلاقی رخ میدهد که توجه جامعهشناسان را جلب میکند.
چرا برچسبهایی چون «خودخواهی» به ایرانیان زده شده است؟
آرش حیدری، جامعهشناس و استاد دانشگاه، معتقد است که نباید مسئله را صرفاً در خصایص فردی و روانی ایرانیان دید. بلکه باید پرسید چرا و چگونه چنین تصورات و دانشهایی شکل گرفته است که تلاش میکنند برچسبهایی خاص را به جامعه ایرانی بچسبانند. او میگوید، در زمان بحرانها، مردم در کشورهای مختلف، از جمله ایران، ممکن است رفتارهای مشابهی نشان دهند که این، نتیجه طبیعی هراس و واکنشهای انسانی است، نه خصیصه ذاتی ایرانیان.
نقش داوریهای اخلاقی و اسطورهای در تحلیل رفتارهای جامعه
حیدری تأکید میکند که داوریهای اخلاقی و اسطورهای، که در طول ۱۵۰ سال اخیر شدت یافتهاند، نادرست است و رفتارهای انسانی در زمان بحران، چه در شرق، غرب یا ایران، عمدتاً تحت تأثیر هراس و نیازهای بقا است. بنابراین، رفتارهای جمعی، مانند احتکار در زمان جنگ، نباید به عنوان خصیصه ذاتی ایرانیان تلقی شود، بلکه باید در سازوکارهای اقتصادی و حکمرانی مورد بررسی قرار گیرد.
سازوکارهای حکمرانی و تأثیر آنها بر رفتارهای جمعی
در مورد رفتارهایی مانند احتکار، حیدری تأکید میکند که مشکل اصلی، ساختارهای اقتصادی و نظام توزیع است، نه خصیصه فردی. سیستمهای حکمرانی، که نباید بر خوب بودن یا مهربان بودن افراد حساب کنند، باید پاسخگو باشند و سازوکارهای منظم و عادلانهتری برای توزیع کالاها فراهم کنند. در نتیجه، رفتارهای منفی در بحرانها، نتیجه ساختارهای ناپایدار و ناعادلانه است، نه ذات فرهنگی.
بررسی ادعاهای مربوط به خودخواهی ایرانیان
در پاسخ به این سوال که آیا ایرانیان ذاتاً خودخواه هستند، حیدری میگوید که این فرض نادرست است و باید به مفهوم «ما» و فرآیند ساخت آن شک کرد. ساختن یک هویت جمعی، بر پایه صفات روانشناختی، نادرست است، چون این صفات، ساخته و پرداخته تاریخ و سیاست است و نه ویژگیهای ذاتی. نظریههای شرقشناسانه، که در آثار مستشرقین آمده، این نگاه یکسویه و سادهانگارانه را تقویت میکند.
لزوم نقد مفروضات بنیادین و رویکرد علمی
حیدری تأکید میکند که باید مفروضات پایهای درباره خُلقیات و ویژگیهای فرهنگی ایرانیان را نقد کرد. باور به وجود خصیصهای خاص و ذاتی، منجر به نگاه سطحی و نادرستی میشود که از عمق مسائل اجتماعی غافل است. باید به جای تمرکز بر یافتن «جوهر» یا «خصیصه»، بر فرآیندهای تاریخی، ساختارهای اقتصادی و روابط اجتماعی تمرکز کرد.
آموزش و فرهنگسازی؛ راهکار حل مشکلات اجتماعی
در پایان، حیدری معتقد است که باید به جای تکیه بر تصورات کلیشهای، بر آموزش، فرهنگسازی و اصلاح ساختارهای اقتصادی و اجتماعی تمرکز کنیم. جامعهای پیچیده و متنوع، نیازمند فهم درونی و احترام به تفاوتهای درونی است، نه تکیه بر نظریههای عام و سطحی. آموزش و فرهنگسازی، ابزارهای اصلی برای تغییر و بهبود رفتارهای جمعی هستند.
در مجموع، باید در نگرشها و تحلیلهای خود، به جای تکیه بر کلیشهها و فرضیات نادرست، به واقعیات و ساختارهای عمیقتر جامعه توجه کنیم و از نظریههای سطحی و شبهعلمی پرهیز نماییم. تنها از این طریق میتوان به درک صحیحتر و راهکارهای مؤثرتر دست یافت.