ضیاء قاسمی وداع با ایران و آرزوی صلح و آرامش
ضیاء قاسمی: وداع با ایران و آرزوی آرامش و صلح برای مردم کشورم
ضیاء قاسمی، شاعر و سینماگر افغان، در واکنش به حمله اسرائیل به ایران، شعری سروده و آرزوی آرامش و صلح برای کشورش دارد.

این متن درباره شاعر و سینماگر افغان است که سالها در ایران زندگی کرده و اکنون در سوئد اقامت دارد. او در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران، شعری سروده است:
«ایران
اگر این ملت خسته یا شاد باشد، تقدیر بر این است که آزاد بماند.
اگر چه تلاش کنند تا خاموشش کنند، اما این شعله در باد فزونی میگیرد و خاموش نمیشود.
باغی که با وجود تبرهای فراوان، سرسبزتر از همیشه باقی میماند.
باغی پر از گل و نغمهی بلبل، تا زمانی که جهان هست، خرم و آباد باقی میماند...»
این اشعار را در روزی سرودم که پس از بیست و سه سال زندگی در ایران، کشور را برای همیشه ترک کردم. دعایی خیر و سپاسگزاری از مردم ایران و وداع با آنان. من در ایران مدرسه رفتم، دانشگاه خواندم، در جلسات ادبی شعر سرودم و از آنها یاد گرفتم و تشویق شدم. با غمها و شادیهای مردم ایران بزرگ شدم. تقریباً نیمی از عمرم در این کشور گذشت و به همین دلیل، احساس میکنم نیمهای از من همیشه ایرانی است.
در این روزها نگران و غمگینم برای روزهای سخت مردم ایران و آرزو میکنم هر چه زودتر غم و سیاهی جنگ برطرف شود و صلح و آرامش به ایران عزیز بازگردد.»
ضیاء قاسمی، شاعر و سینماگر، در ۲۴ عقرب ۱۳۵۴ در منطقه بهسود ولایت وردک افغانستان به دنیا آمد. در سال ۱۳۶۴ همراه خانواده به ایران مهاجرت کرد و تحصیلات خود را تا دریافت مدرک لیسانس کارگردانی سینما و تلویزیون از دانشکده صدا و سیمای ایران ادامه داد. او در تهران، ضمن تأسیس «خانه ادبیات افغانستان»، سه دوره دبیر «جشنواره ادبی قند پارسی» و مدیر مسئول فصلنامه ادبی هنری «فرخار» بود.
در سال ۱۳۸۶ به افغانستان بازگشت و مدتی در کمیسیون مستقل حقوق بشر این کشور فعالیت کرد. همچنین در صفحات ادبیات و سینمایی روزنامه «هشت صبح» مسئولیت داشت و در دانشکده هنرهای دانشگاه کابل تدریس میکرد. او دو فیلم مستند با عناوین «شعری برای غربت» و «گلشهر» و دو فیلم کوتاه داستانی به نامهای «سایه» و «داستان یک مستند» ساخته است. مجموعه شعرهای او شامل «باغهای معلق انگور»، «پادشاهیِ اندوه»، «سلامی به صبح خراسان»، منظومه «تکوین» و رمانهای «زمستان» و «وقتی موسی کشته شد» میشود.