مروری بر یکی از احساسیترین لحظات سریال «پایتخت»
سکانسی از «پایتخت» که دل نقی معمولی را شکست؛ وقتی تلاش بیثمر، تحقیر میشود.
سکانسی احساسی از «پایتخت» که نقی معمولی تحقیر میشود؛ وقتی تلاشش برای پیدا کردن کار، به درسی برای کودک و شکستن غرورش تبدیل میشود.برای دیدن این سکانس تلخ و احساسی کلیک کنید
در یکی از سکانسهای بهیادماندنی و احساسی سریال «پایتخت»، شاهد لحظهای تلخ و قابل تأمل هستیم. جایی که زنی در خیابان، نقی معمولی (با بازی محسن تنابنده) را از میدان کارگر سوار میکند و به خانه میبرد تا به فرزندش درس عبرتی بدهد.
او رو به پسرش میگوید:
«ببین این آقا از صبح تا شب توی میدان وایمیسته بلکه کسی ببرتش سر کار... میخوای آیندت مثل همین آقا بشه؟»
در پاسخ، کودک میگوید:
«نه!»
همین پاسخ کوتاه، با همراهی نگاه سنگین نقی و سکوت تلخش، تبدیل به یکی از تأثیرگذارترین سکانسهای این مجموعه شد. صدای شکستن غرور نقی معمولی، صدای فریادِ بیصدای همهی آنهایی است که تلاش میکنند، اما دیده نمیشوند.
این سکانس نهتنها گوشهای از رنج طبقه کارگر را به تصویر میکشد، بلکه نقدی اجتماعی بر نگاه تحقیرآمیز به زحمتکشان جامعه است؛ کسانی که امید و غرورشان در میدانهای کار جا مانده، بیآنکه کسی واقعاً آنها را ببیند.